همسفر سارا:
راهنمایان چراغهای شعبه هستند آنها بر مبنای عمل سالم و معرفت درس عشق و محبت را به من میآموزند و میدانم که نمیتوانم هیچ گونه محبت آنها را جبران کنم اما امروز میتوانم قلم به دست بگیرم و عشق و محبت بدون چشم داشت آنها را برای همه بنویسم. واژه سپاس در برابر از خود گذشتگیها و ایثار شما بسیار کوچک است و بیان شدنی نیست گویی خداوند صدای مرا شنید و برای نجات من از ظلمت و تاریکی راهنمایی فرستاد تا راه رسیدن به خداوند را نشانم دهد، راهنما بودن یعنی رب، معلم و مربی ، راهنما یعنی نشان دهنده مسیر تاریکی به نور، غم به شادی و نفرت به عشق است و در هر صورت من به عنوان یک شاگرد چیزی برای جبران ندارم و فقط دستان پرمهر راهنمای خوبم خانم شیمای عزیزم را صمیمانه میبوسم و تا ابد سپاسگزار زحمات ایشان هستم و وظیفه خود میدانم که فرمانبردار باشم، احترام بگذارم و قدردان باشم و خواسته رهایی از دام تاریکیها را داشته باشم. هفته ی راهنما را خدمت آقای مهندس و خانواده محترمشان و همچنین خدمت راهنمای مهربان و دلسوزم خانم شیمای نازنین خیلی خیلی تبریک عرض میکنم و بهترین ها رو برایشان ارزومندم.
همسفر سحر:
این هفته بهانهایی شد تا سپاسگزار راهنماهای کنگره باشیم. هفته راهنما را در راس به راهنمای همه ما اقای مهندس دژاکام که دلسوزانه و پدرانه آنچه به ایشان عطا شده بود و دانش بیکرانشان را در اختیار تمامی ما قرار دادند تبریک عرض مینمایم. باشد که در راه رسیدن به جهان بینی استوار قدم برداشته و رهجوهای بهتری باشیم .
سپس این هفته پرمهر را به خانم شیما ، راهنمای فرهیخته و دلسوزم تبریک و شادباش عرض میکنم و برای ایشان و خانواده محترم مسیری پر از نور آرزومندم. هفته راهنما و این شال های رنگارنگ و زیبا که چه زیبنده و برازنده بر گردن عزیزان آویخته شده را به تمامی راهنماهای محترم کنگره 60 به ویژه راهنما های دلسوز شعبه دکتر مسعود تبریک و تهنیت عرض میکنم . چرا که این بزرگواران چه بی منت و با خوش رویی آموزش ها را در اختیار ما قرار میدهند و چه خواهرانه و برادرانه به پای درد دل زندگی تک تک ما مینشینند و طریق درست را نشان میدهند.
در حدیثی امام علی (ع) میفرمایند : « اَلعِلمُ کَنزٌ عَظیمٌ لایَفنی » علم گنج بزرگی است که تمام نمیشود. خدا را شاکرم که کنگره، اقای مهندس و راهنمای عزیزم، این گنج را در اختیارم قرار داده اند ، با جان دل سخنان گوهر بار شما رو میشنوم و تلاش میکنم آنها را در زندگی کاربردی کنم تا برکاتش در زندگیم جاری و ساری شود ، چرا که حس میکنم حالا دوباره دارم الفبا رو میآموزم اما اینبار الفبای زندگی و جهان بینی را انشالله بتوانم در این راه موفق باشم.
همسفر عاطفه:
به نام خدایی که دوست داشتن را آفرید، خدایی که ایثار و محبت را آفرید. لحظهها را ثانیه به ثانیه میشمردم و در پی هر ثانیه بیهودگیهای زندگیم را ورق میزدم، نه تنها شبها حتی روزهایم نیز تاریک بودند، نه کورسوی امیدی بود نه دست گرمی که دستان سرد و لرزانم را گرم کند و نه آغوشی که در پناهش مانند یک کودک آرمیده و به خواب رفته در آغوش مادر آرام گیرم، همچون یک ساعت شنی بودم ساعتی که نفسهای آخر را میکشد و منتظر است که یکی پیدا شود و آن را برگرداند و آنگاه بود که آمدی، چراغی در دست گرفتی و مرا به سرزمین نور و عشق هدایت کردی، آرامش آغوشت و گرمای دستان مهربانت را کم داشتم آمدی و بدون هیچ چشم داشتی با من پیمان بستی که در تمام لحظات همچون کوه کنارم بایستی، تا بیاموزم اندیشیدن را، راه و رسم زندگی را، ایستادگی را، هم چون شمع سوختی تا من ساخته شوم، آب حیات را جرعه جرعه در پیمانه زندگیم ریختی تا خزان زندگیم را به بهار تبدیل کنی، مانند آموزگاری عاشق ، الفبای زندگی را به من سرمشق دادی و با صدایی پرمهر در گوشم زمزمه کردی عشق را، گذشت را، صبر و مهربانی را، چگونه زیستن را، سخنانت آنچنان دلنشین بودند که تمام ناخوشیهایم از یادم رفتند، خورشید نگاهت چنان گرمایی به وجود یخ زده ام تاباند که جان تازهای به من بخشید. راهنمای مهربانم خانم شیمای عزیزم واژه سپاس در برابر از خود گذشتگیها و ایثار شما ذرهای بیش نیست، تنها دارایی من برای شما دعای خیری است که به پاس تمام الطافتان میتوانم بدرقه راهتان کنم تا پایدار باشید تا بمانید برای من و برای هزاران هزار انسان دیگر مانند من، آرامش امروزم حال خوشم سلامت جسم و روحم همه و همه به خاطر تلاشهای بیوقفه و ایثار و از خود گذشتگی شما بوده از اعماق قلبم هفته راهنما را به شما و تمام راهنمایان کنگره ۶۰ تبریک میگویم.
ویراستار و ارسال: همسفر معصومه،راهنما همسفر شیما(لژیون سوم)
همسفران نمایندگی دکتر مسعود
- تعداد بازدید از این مطلب :
74