جلسه سوم از دوره ششم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی بیرجند به استادی مرزبان همسفر زهره، نگهبانی همسفر فاطمهزهرا و دبیری همسفر آرزو با دستورجلسه «هفته راهنما» روز سهشنبه ٣٠ بهمن ماه ١۴٠٣ ساعت ١۶:٠٠ آغاز بهکار کرد.

سخنان استاد:
ابتدای جلسه هفته راهنما را به بنیان و نگهبان کنگره۶۰ آقای مهندس و همچنین خانم آنی عزیز، اولین راهنمای همسفران کنگره۶۰ تبریک عرض میکنم. تبریک ویژه به همه راهنمایان نمایندگی بیرجند از بدو تأسیس تا اکنون. روح زندهیاد همسفر رقیه عزیز شاد و از راه دور تبریک میگویم به همسفر مریم عزیز که جای خالی ایشان بسیار احساس میشود. راهنمایان عزیز همسفر معصومه، همسفر زهره، همسفر عاطفه و راهنمایان تازهواردین همسفر عالیه، همسفر زینب، همسفر سمانه و راهنمایانی که بهتازگی قبول شدهاند نیز تبریک صمیمانه مرا پذیرا باشند.
وقتی همسفر معصومه به من گفتند که استادی جلسه بر عهده من است، بسیار نگران شدم، چون در وصف راهنما صحبت کردن خیلی سخت است. باید بتوانیم حق مطلب را ادا کنیم. اکنون بسیار خدا را شکر میکنم، که در این جایگاه قرار دارم.
معنای لغوی واژه "راهنما" یعنی نشاندهنده راهی، که خود فرد آن را طی کرده است. برای اینکه فردی راهنما شود، باید سه مرحله را بگذراند، اول اینکه خود او آن مسیر را طی کرده باشد، سپس در آزمون راهنمایی شرکت کند و قبول شود و بعد از آن، یک خدمتگذار لایق و عاشق باشد. راهنما یعنی عاشق بودن، عاشق کمک به همنوعان و دردمندان. وقتی کلمه "راهنما" را میشنویم، حس و حال درونی انسان تغییر میکند. او با معلم بسیار تفاوت دارد، زمانیکه معلم نباشد، نظم کلاس به هم میریزد، اینجا هم دقیقاً همینطور است. وقتی که به لژیون میروی و راهنما نیست، جای خالی او بسیار احساس میشود.
میخواهم به زمان قبل از ورود به کنگره۶۰ بازگردم. زمانی که در خانه نشسته بودم، چه کار میکردم؟ همه ما مثل هم بودیم و درد ما مشترک بود. همهی ما یک مشکل داشتیم و آن هم این بود، که با مصرفکننده زندگی میکردیم. مشکلات فراوانی داشتیم و بارها و بارها به مشاور مراجعه کردیم؛ اما هیچکس نتوانست درد ما را درمان کند. هزینههای گزافی پرداخت کردیم و درددل خود را گفتیم؛ اما آنها در جایگاه ما نبودند و شرایط ما را درک نمیکردند؛ اما راهنما هر دردی که من داشتم، آن را چشیده بود و تجربه کرده بود.
اکنون بسیار خدا را شکر میکنم.در گذشته همیشه نزد خدا التماس میکردم، که ای خدا روزی بیاید که ما نیز مثل فرد مصرفکننده در خانه ندارند، در آرامش باشیم. خداوند یاری کرد و در زندگی ما معجزهای رخ داد، معجزه این نیست که خدا از بالا بیاید و دست تو را بگیرد؛ بلکه راه و مسیری را به تو نشان میدهد. کنگره۶۰ مسیر درمان ما شد و راهنمایان چراغ راه ما شدند.
اولین روزی که من به شعبه آمدم، دلشکسته و ناامید با دست و پایی لرزان از پلهها بالا آمدم. گویی تمام دردهای عالم را به دوش میکشیدم. در را که باز کردم، جمعیتی سفیدپوش را در مقابل خود دیدم. اولین کسی را که دیدم، راهنمای تازهواردین بود که با آغوشی باز از استقبال میکرد. شاید در مشاورههای گذشته هرگز این حس را نداشتیم، که کسی بیاید و درد ما را درک کند؛ اما وقتی وارد کنگره میشویم، اولین نفری که تو را در آغوش میگیرد، راهنمای تازهواردین است، که شاید خود او نیز چالشهایی را داشته باشد، اما همه مشکلات را پشت در گذاشته و آمده که به من انرژی و راهنمایی بدهد. با عشق با من صحبت میکند، تا مرا در اینجا ثابتقدم کند. در ذهن ما هزاران سوال مبهم وجود دارد، که آیا میشود جایی باشد بدون هزینه تو را درمان کند؟ وقتی میبینیم همه میخندند، اولین حسی که به تو دست میدهد این است، که چه اتفاقی افتاده که آنها اینگونه شاد هستند. شور و اشتیاق ورود به لژیون وصفناشدنی است.
وارد لژیون که میشویم، با راهنمای شال نارنجی مواجه میشویم. چرا شال نارنجی؟ چون از ترکیب رنگ زرد و قرمز است و نشانه گرمی است. ذرهذره با کسب آگاهی و دانش، ابهامات ذهن برطرف میشود و فقط در دل میگویی، آیا من هم میتوانم به رهایی برسم؟
هر زمان که من همسفر معصومه عزیز راهنمای خودم را میدیدم و میگفتم که مشکلی دارم، با خنده جواب من را میدادند. همه راهنمایان صبر در برابر مشکلات و عشق را به ما میآموزند. طوریکه پس از راهنمایی آنان، فکر میکنی که درد تو اصلاً درد نبوده و به درد خودت میخندی.
در ابتدای شروع سفر، دوست داریم سفر اول زودتر به پایان برسد. وقتی سفر اول تمام میشود، تازه متوجه میشویم که کجا هستیم و دوست داریم خدمت کنیم. راهنمایان دقیقاً پشت رهجو ایستادهاند، که زمین نخورد. من بارها شده بود که به واسطه کارم همیشه میگفتم امروز دیگر نمیتوانم بیایم.
وقتی به راهنمایان نگاه میکردم، واقعاً شرمنده میشدم. شرمنده کسانی که خود مشغلههای زیادی داشتند؛ اما همیشه سروقت حاضر بودند. تا زمانیکه من مرزبان نشده بودم، شاید این موضوع را درک نمیکردم؛ اما اکنون متوجه شدم که بسیاری مسائل پشت پرده است و دیده نمیشود. من همسفر معصومه را میدیدم، که تا ساعت یک و نیم سر کار بودند و همزمان راهنما، ایجنت و نیز مسئول آزمون بودند. همه چیز را رصد میکردند، این فقط مختص اینجا نیست، در خانه هم کار و مشغله وجود داشتند؛ اما با این وجود من هنوز ندیدم، که از در بیایند و اخمی داشته باشند یا بگویند خستهام. ایشان همیشه برای من الگو بودهاند. همسفر عاطفه عزیز، که با فرزند کوچک خود با عشق در شعبه خدمت میکنند. بسیاری از ما دنبال بهانهای هستیم؛ اما آنها با وجود مشکلات، با علاقه حضور پیدا میکنند. بارها شده است، که همسفر زهره از سر کار مستقیم به جلسات راهنمایی آمدهاند و حتی ناهار خود را میل نکردهاند؛ اما مثل همیشه با لبخند و روی خوش او مواجه میشویم.
ما اصلاً متوجه این زحمات نمیشویم. از همسفر عالیه بگویم که با سختی راه دور میآید. هر بار که به همسفر عالیه زنگ زدم و پرسیدم که آیا رهجو دارد، با عشق پاسخ داده و مشکلات خود را پشت در میگذارد. همسفر زینب راهنمای تازهواردین نیز در صورتیکه مشغله زیادی داشتند با لبخند به سالن تازهواردین آمدند و با مهر و محبت تمام، خدمت خود را انجام دادند.
خداقوت خدمت شما عزیزان، دست همگی شما را میبوسم. شما به زندگی ما آرامش را هدیه دادید. به واسطه همین راهنمایان، علم درست زندگی کردن را یاد گرفتیم. بسیاری از ما وقتی در خانه خود مشکل داشتیم، نمیدانستیم به چه کسی بگوییم؛ اما وقتی به راهنما میگوییم، چون خود او درد ما را تجربه کرده است، به خوبی ما را راهنمایی میکند و آن مسئله بهراحتی حل میشود.
این هفته پرشگون را به شما تبریک میگویم. شما فرشتههای زمینی هستید، که خداوند در مسیر ما قرار داده است، تا مشکلات ما را حل کنید و ما را در مسیر صراطمستقیم قرار دهید. شما مانند بارانی بیمنت، همه را سیراب میکنید و جان دوباره میبخشید. شما مرا از تاریکی به نور، از غم به شادی و از نفرت به عشق هدایت نمودید. آرامش امروز من، حال خوش، سلامت جسم و روح، همه و همه به خاطر ایثار و از خودگذشتگیهای شما راهنمایان عزیز است. مهربان راهنمایان، تنها دارایی در توان من، دعای خیری است که به پاس همه راهنماییهای شما بدرقه راهتان میکنم. پایدار باشید که روسفید هستیم، خیلی دوستتان دارم و به احترام همه راهنمایان عزیز، سر تعظیم فرود میآورم و دستان شما را میبوسم.
بیشک راهنما بارانی است که همه را سیراب میکند و جانی دوباره میبخشد.
مراسم تقدیر و تشکر از راهنمایان و راهنمایان تازهواردین نمایندگی بیرجند در روز سهشنبه ۱۴۰۳/۱۱/۳۰ با حضور همسفران نمایندگی بیرجند برگزار شد. در ادامه شما را به دیدن این تصاویر دعوت میکنیم.







.jpg)

.jpg)
تایپ: همسفر آمنه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیوناول)
ویرایش: همسفر مرضیه دبیر سایت
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیوناول)
ارسال و ویراستاری: همسفر مریم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بیرجند
- تعداد بازدید از این مطلب :
291