سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر
هفته راهنما را خدمت بنیان کنگره۶۰ و خانواده محترم ایشان تبریک عرض میکنم. راهنما زیباترین واژه برای توصیف مهربانی است. راهنمایان همانند نوری هستند که درجه اول ما را به خدا وصل و یادآوری می کنند که از کجا آمدهایم. فرشتگانی که پیامآور حق در روی زمین هستند و بدون هیچ توقعی دستگیر درماندگانی هستند که چون دیروز خود درماندهاند. راهنمایان همچون پدر و مادری دلسوز مسیر را برایمان هموار میکنند و اجازه نمیدهند وارد بیراهه شویم و همانند نوری نجاتبخش زندگی ما هستند.
قوت قلب میشود تا بتوانیم از این تاریکیها بگذریم و راه نیکو زندگی کردن را بیابیم و در صراط مستقیم قرار بگیریم. قطعاً اگر آنها نبودند هرگز نمیتوانستیم از این مسیر سخت و پر از ترس و چالش بسلامت عبور کنیم. احیای انسانیت بزرگترین هدیهای است که این عزیزان به هستی میدهند. آموزش و جهانبینی که راهنمایان عزیز به ما آموزش میدهند ما را در تمام مراحل و گذرگاههای سخت زندگی پشتیبانی میکند. همسر خوب، مادر خوب، همسفر خوب و اینکه در هر جایگاهی هستیم میتوانیم بهترین نسخه خودمان باشیم. ما نیز با قرار گرفتن در صراط مستقیم و فرمانبرداری تنها گوشهای از مهربانی و سخاوت این عزیزان را جبران کنیم. گذشت، فداکاری و بخشش بهترین درسهایی است که از این عزیزان آموختهایم. هفته راهنما بر همه این فرشتگان دلسوز مبارک.
سلام دوستان مهشید هستم یک همسفر
قلم بر دست میگیرم و مینویسم تا شاید بتوانم ذرهای از خدمات بیدریغ راهنمایان کنگره ۶۰را شرح دهم. هیچکس به جز خودم احوالات درونیام را در ماه های اول ورودم به کنگره درک نخواهد کرد .شاید اگر متوجه آن حالات بشوید، تعجب کنید که مگر ممکن است شخصی بیسیم و از طریق نیروهای اهریمنی تا این مقدار غرق در ظلمات شده باشد! بله؛ من برای اینکه اذن ورودم به کنگره صادر شود نیاز به این حجم از تاریکی داشتم. تاریکیهایی که پیر و جوان، فقیر و غنی، زشت و زیبا و غیره نمیشناسد. و اما من، سنگی یخی که نه از پدر توان گرفتن محبت را داشت نه بستری مهیا بود که بتواند محبت مادری را درک و لمس نماید . در درون جنگی عظیم برپا بود که صدای عقل و روح را نمیشنیدم و فقط اهمرین بود و اهریمن .مدت زیادی بود که انرژی سالم از خانواده که ریشههایم بودند، دریافت نکرده بودم و به قول جانشین بنیان کنگره۶۰: «شخصی که از خانوادهاش انرژی نگیرد، از بیرون زهر دریافت خواهد کرد».
اما راهنما، فردی عجیب که هیچکس تاکنون سخنانش این چنین در من نفوذ نکرده بود و نخواهد کرد. شخصی که اگر در زیر چتر حمایتیاش قرار بگیرم میتوانم بر سختترین گرهها و سختترین چالشهای این دنیا فائق آیم. شخصی که با تابش مهر درونیاش من را از اعماق چاه بالا کشید. او به من آموخت درب قلعه ناامیدی را بشکنم و نار درونی خود را به نور تبدیل کنم. او به من آموخت که کالبد یخ زدهام را با خدمت و آموزش ذوب کنم و طعم زیستن را بچشم. او بود که به من آموخت میتوانم ترکشهای اعتیاد را تبدیل به پلههایی کنم و آنها را فرصتی بدانم برای ارتقاء نفسم، نه اینکه آنها را لعنت خداوند بشمارم.
او به من آموخت مبادا رهجوی نفسم شوم؛ بایستی سر خود را با سر او عوض کنم تا راه نور بر من نمایان شود و اگر امروز میتوانم طعم بروز احساسات را بچشم، فقط به لطف یزدان و وجود مقدس راهنمایم است. آموختم که در پیله ماندن هم زمانی دارد و با رسیدن شکوفهها به میوه وقتی نیست. بالاخره انوار الهی چون آهنربایی بر من تابیدن گرفت و من با کمک و راهنماییهای او توانستم طعم دریافت انرژیهای پیوند محبت فرزند و والد را بچشم و در روز جمعه ۱۹بهمن ماه ۱۴۰۳، نکتهای عظیم را کشف کردم که بوسیدن سر پدر عجب هدیه بزرگی است.
سلام دوستان آتیکه هستم همسفر
این بدن یا به تعبیری این تن، حصاری است که مرا از خودم جدا میکند. مشهودترین مرزی که ناخواسته دور انسان کشیده شده است. اما این مرز گستردهتر از اینها است و مانند یک دیوار قطور به دور من است. برای گذشتن از این دیوار قطور و رسیدن به جهانی متفاوتتر از خود، راه و راهنمایی لازم است. حداقل پنج راه و مسیر برای ارتباط بین من و جهان آشکار است، آنهم پنج حس انسانی است. این پنج حس، این پنج مسیر و راه میشود، " پنج ره " و به تعبیری همان پنجره. در ارتباط بین من و جهان پیرامون، این پنج پنجره از کجاست ؟! بهقدری که تا به امروز درک کردهام، این پنج راه، حواس ما است و دریافت از این پنج راه به تنهایی کفایت نمیکند و چیزی که انسان را انسان میکند، میزان و نحوه دریافتهای او است. این پنج ره فقط با یک مهم که عشق و محبت بیکران انسانهایی است که راه را طی کردهاند و مسیر را هموار نمودهاند، دریافت میشود. هفته راهنما خجسته باد.
رابط خبری: همسفر مهدیس رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر نرگس نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یوسُف تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
73