English Version
This Site Is Available In English

راهنما باید خود را رهجوی کنگره بداند

راهنما باید خود را رهجوی کنگره بداند

همسفر طیبه و مسافر فیروز با مصرف تریاک و شیره وارد کنگره شدند، یازده ماه به روش DST و با داروی OT، به راهنمایی مسافر ابراهیم و همسفر اعظم سفر کردند و در حال حاضر، چهار سال و هشت ماه است که با دستان پرتوان جناب مهندس، آزاد و رها هستند.
خدمت در کنگره:
راهنما همسفر طیبه: دبیری، نگهبانی و رابط سایت


معمولا‌ً همسفران در منزل، کارها و وظایف بسیاری دارند و حتی بعضی از آن‌ها بیرون از منزل نیز کار می‌کنند. به نظر شما چه چیز باعث می‌شود که یک همسفر بعد از رهایی در کنگره بماند و خدمت کند؟
راهنما همسفر طیبه: یک همسفر قبل از ورود به کنگره، درگیر اعتیاد و مشکلات فراوانی بوده که باعث حال او بد شده است. زمانی که با این تخریب وارد کنگره می‌شود، سفر خود را شروع می‌کند و آموزش‌ها را دریافت می‌نماید، کم‌کم به تعادل لازم می‌رسد و هنگامی که گل رهایی را از دستان جناب مهندس دریافت می‌کنند و به درمان می‌رسند، آرامش نسبتاً متعادلی در زندگی خود به دست می‌آورند؛ به همین دلیل خود را مدیون کنگره و آموزش‌هایی که دریافت کرده‌اند، می‌داند و درک می‌کند که باید بهای این حال خوش را پرداخت نماید.
تجربه نیز به من نشان داده است اگر فردی در کنگره بیشتر حضور پیدا کند و آموزش بگیرد، متقابلاً نیاز بیشتری به این آموزش‌ها در وجود خود احساس می‌کند. بنابراین برای پرداخت بهای حال خوش و رهایی که به کمک آموزش‌های کنگره به دست آورده است، در کنگره می‌ماند و با خدمت کردن بهای حال خوش خود را پرداخت می‌کند.


نظر شما در مورد جمله «راهنمایی، دوره تکمیل آموزش‌ها است» چیست؟
راهنما همسفر طیبه: این واقعاً یک سخن بسیار کامل و درستی است؛ چراکه وقتی راهنما در لژیون شروع به آموزش دادن می‌کند؛ قطعاً باید روی خود بسیار کار نماید تا بتواند با رفتار و کردار، الگویی برای رهجو باشد. اگر صحبت‌های راهنما در مورد صراط مستقیم با رفتار و کردار او یکی نباشد، تأثیر لازم را برای رهجو ندارد. همچنین راهنما هر اندازه که به رهجویان خود آموزش می‌دهد، خود نیز چندین برابر آموزش می‌گیرد.
هنگامی‌که رهجو وارد لژیون می‌شود و من راهنما متوجه گره‌ای در وجود او می‌شوم، زمانی که به درون خود نگاه می‌کنم، می‌بینم که این گره در درون من نیز وجود دارد و هر گاه شروع به آموزش دادن به آن رهجو می‌نماییم، متوجه می‌شوم که خود نیز تا چه اندازه به این آموزش‌ها نیازمند هستم و این آموزش‌ها است که باعث رشد بیشتر من در این مسیر مستقیم می‌شود.

سلاح یک راهنما برای تربیت رهجو چیست؟
راهنما همسفر طیبه: به نظر من سلاح یک راهنما، الگو بودن او در کنگره و زمین ورزشی است؛ چراکه یک رهجو رفتار و کردار راهنما را زیر نظر دارد و در مورد رعایت کردن حرمت‌ها توسط او در کنگره کنجکاو می‌شود؛ پس اگر راهنما الگوی خوبی باشد، خود را رهجوی کنگره بداند، خدمت کند و همچنین از پیشکسوت‌ها و کسانی که در کنگره خدمت می‌کنند؛ مانند اسیستانت، ایجنت و ... فرمانبرداری داشته باشد، می‌تواند قدم‌های بهتری برای رشد خود بردارد.

با توجه به اینکه شما دو فرزند پسر دارید، آیا حضور شما در قبل و بعد از کنگره، تأثیری بر فرزندانتان داشته است؟
راهنما همسفر طیبه: قطعاً تأثیر داشته است؛ چراکه پسر بزرگم وقتی ما وارد کنگره شدیم در سن بلوغ بود و با یکدیگر مشکلات بسیاری داشتیم، زیرا من به عنوان مادر از سر ناآگاهی و بدون تفکر می‌خواستم، نسبت به فرزند خود دلسوزی کنم و او را در خانه نگه دارم؛ چراکه می‌ترسیدم، پسرم در جامعه از سمت دوستانش آسیب ببیند و این کار باعث شده بود که بسیار در کارهای او تجسس کنم و از روی نگرانی‌های مادرانه، ناآگاهی و تجسس‌ بسیار به او ضرر می‌زدم و با خود فکر می‌کردم که می‌توانم برای او سپری در برابر اجتماع و جامعه باشم. ولی بعد از اینکه وارد کنگره شدم و آموزش‌های بسیاری گرفتم، متوجه شدم که این کارهای من، تنها از سر دلسوزی است و این باعث شده که بیشتر به پسرم ضربه وارد کنم؛ بنابراین قانون رها کردن را در زندگی خود اعمال کردم که در مورد آن آقای مهندس بیان کردند: «اعتماد بکنید؛ ولی کنترل نیز لازم است». زمانی که به او اعتماد کردم و کنترل غیر مستقیمی که باعث آسیب‌های بسیاری برای او شده بود را برداشتم، پسرم برخلاف قبل که از من دوری می‌کرد، حالا من را دوست خود می‌داند و اگر مشکلی بیرون از منزل پیدا نماید، بسیار راحت با من مطرح می‌کند و این‌گونه بهتر توانستم روی او تأثیر بگذارم. پسر کوچکم از اول با ما همراه بوده و در کنار ما کم‌کم آموزش گرفته است.
اما در کل یک مادر آگاه بسیار بهتر می‌تواند روی بچه‌ها، خانواده و رفتارهای خانواده تأثیرگذار باشد تا مادری که بخواهد از سر دلسوزی، بدون آگاهی و تفکر کاری را انجام بدهد.

یک راهنما تا چه اندازه مجاز است، نسبت به رهجو حس ترحم و دلسوزی داشته باشد؟
راهنما همسفر طیبه: ما در کنگره اندازه‌ها را یاد می‌گیریم و می‌خواهیم به تعادل لازم برسیم، برای به تعادل رسیدن، لازم است که همه چیز حد وسط خود را داشته باشد، ترحم به رهجو نیز اندازه دارد و اگر بیش از حد به رهجو ترحم کنیم، باعث می‌شود که رهجو از کنگره زده شود و خدای نکرده از کنگره برود. همچنین اگر نسبت به رهجو خشم و سردی داشته باشیم، مجدداً دچار مشکل می‌شویم.
از نظر من محبت باید به اندازه باشد، همان‌گونه که آقای مهندس بیان کردند: «محبت؛ مانند باران است، اگر بیش از حد ببارد، باعث سیل می‌شود و اگر کم ببارد، باعث قحطی و خشکسالی می‌شود»، دقیقاً در مورد رهجو نیز  همین‌گونه است؛ چراکه من باید با رهجو به گونه‌ای رفتار کنم که با محبت به کنگره وصل شود نه اینکه باعث شوم خدای نکرده از کنگره ترد گردد.

کلام آخر:
راهنما همسفر طیبه: ابتدا از خداوند که راه و مسیر کنگره را برای ما باز کرد و به خاطر اینکه در بعدی زندگی می‌کنم که مستقیم می‌توانم از آقای مهندس آموزش‌ بگیرم، بسیار خوشحالم و از این بابت شاکر خداوند هستم.
از مسافر عزیزم که شاید یک زمانی اعتیاد او برای من معضل بود و با اینکه به گفته شما بسیار درگیر اعتیاد نبودیم و تخریب‌های بسیاری در رابطه با اعتیاد نداشتیم؛ ولی ما نیز مانند دیگران مشکلات فراوانی در زندگی مشترکمان داشتیم، به همین دلیل از ایشان نیز که باعث حضور من در کنگره شدند، و از راهنمایان عزیزم همسفر لیلی و همسفر اعظم که به من کمک کردند تا بتوانم در این مسیر بمانم و خدمت کنم، همچنین از شما که برای مصاحبه، ما را انتخاب کردید تا در کنار شما آموزش بگیریم، سپاسگزارم.

بنا به فرمایشات آقای مهندس «کسی که با هیچ مزدی، زحمت راهنمایی را می‌کشد و با این همه سختی، خدمت می‌کند؛ باید عاشق باشد». نظرتان در مورد این عشق چیست؟
راهنمای تازه‌واردین مسافر فیروز: به طور قطع عشقی که ما در کنگره یاد می‌گیریم با عشقی که قبلاً بیرون از کنگره تجربه کرده‌ایم، بسیار تفاوت دارد؛ چراکه ما در کنگره عشق بلاعوض را آموزش می‌گیریم.
راهنمایان در گذشته به ما با عشق و محبت آموزش دادند تا ما به رهایی برسیم. ما نیز مسلماً از این آموزش‌ها بی‌بهره نبودیم و یاد گرفتیم که چگونه این عشق و محبت را به رهجوها و سفر اولی‌هایی که به کنگره  می‌آیند، آموزش بدهیم تا آن‌ها نیز به رهایی برسند.

شما علاوه بر داشتن شال راهنمای تازه‌واردین در پارک نیز به عنوان مرزبان پارک در حال خدمت هستید، آیا خدمت در این دو جایگاه باعث خستگی و کم شدن انرژی شما می‌شود؟
راهنمای تازه‌واردین مسافر فیروز: مسلماً خیر، اصلاً چنین چیزی نیست‌؛ چراکه خدمت مرزبانی دریچه جدیدی را برای من باز کرد. جدای از اینکه خدمت تازه‌واردین، بسیار سنگین است؛ ولی هر خدمتی انرژی خاص خود را دارد. من نیز از این دو خدمت انرژی‌های بسیار خاصی را دریافت می‌کنم و برای من باعث افتخار است که می‌توانم در مسیر کنگره باشم و خدمت‌ انجام کنم.

مطمئناً برای صحبت و آماده کردن افراد تازه‌ وارد نیاز به صبر و حوصله بسیار است، به نظرتان این خدمت تغییراتی در اخلاق و رفتار شما ایجاد کردهاست؟
راهنمای تازه‌واردین مسافر فیروز: قطعاً بی‌تأثیر نبوده؛ چراکه من قبل از ورودم به کنگره، با کوچک‌ترین حرف به هم می‌ریختم و تعادل لازم را در کارهای خود و در برابر اطرافیانم نداشتم. زمانی که وارد کنگره شدم، نقطه تحمل خود را بالا بردم و زمانی که در جایگاه راهنمای تازه‌واردین قرار گرفتم، دریافتم که وقتی تازه‌وارد، وارد کنگره می‌شود؛ مانند انسان کوری است که اطراف خود را نمی‌بیند و ما باید سعی کنیم در حال بد شخص، چشم دل او را گشوده و با قوانین، روش، مسیر و خدمت‌های کنگره آشنا کنیم و طی سه روز او را برای فرستادن به لژیون آماده و مهیا نماییم که این به صبر و حوصله بسیاری نیازمند است. من و همه همکارانم در قسمت تازه‌واردین، تلاش خود را می‌کنیم تا بتوانیم برای رهایی انسان‌های دردمند، بهترین خدمات را ارائه بدهیم.

شما مدت بسیاری در تاریکی نبوده‌اید؛ اما علاوه بر درمان، شما و همسفرتان خدمتگزار شده‌اید، راز این بیداری در چیست؟
راهنمای تازه‌واردین مسافر فیروز:  تاریکی تنها مصرف مواد مخدر نیست؛ بلکه اعمال ضدارزشی‌هایی است که ما در آن قرار داشتیم و ناخودآگاه انجام می‌دادیم؛ چراکه اطلاعات و آگاهی لازم در مورد آن‌ها را نداشتیم. انجام اعمال ضدارزش به نوعی تاریکی محسوب می‌شود و بیرون آمدن از آن مستلزم یکسری آموزش‌ها است که باید از مربی و رب خود فرا بگیریم.
زمانی که وارد کنگره۶۰ شدم با خود فکر کردم و گفتم: کدام رب و مربی می‌تواند بهتر از آقای مهندس و استادان گران‌قدر ایشان باشد؟
من نیز مانند سایر افراد کنگره از آموزش‌های ایشان بهره لازم را می‌گیرم و توانستم به آن بیداری لازم برسم.
آقای مهندس بیان کردند: «خدمت نیز باید در کنار آموزش باشد». بنابراین هیچ محیط یا بستری بهتر از کنگره برای من وجود نداشت تا بتوانم در این مسیر، خدمت کنم و برای پیشرفت در تمام عرصه زندگی خود آموزش بگیرم.

حضور همسفر شما در زمان سفرتان و در ادامه خدمتگزار بودن ایشان، چه کمکی در درمان و حال خوش امروز شما دارد؟
راهنمای تازه‌واردین مسافر فیروز: زمانی که در سفر اول بودم، قبل از اینکه همسفرم به کنگره بیاید، سفر خود را انجام می‌دادم؛ ولی تغییر خاصی را احساس نمی‌کردم و تنها برای ترک مواد و کنار گذاشتن آن به کنگره می‌آمدم تا از دست غول اعتیاد نجات پیدا کنم؛ ولی زمانی که همسفرم به کنگره آمد و قبول کرد که  همراه من در کنگره حضور پیدا کند، واقعاً مسیر برای من متفاوت و بسیار  لذت‌بخش‌تر شد؛ چراکه بسیاری از مسائلی که من از آن بی‌اطلاع بودم، توسط همسفرم برای من آشکار شد و وقتی که قبول کردیم در کنار همدیگر در کنگره خدمت کنیم، این خدمت کردن، ما را به یکدیگر بسیار  نزدیک کرد به گونه‌ای که اکنون بیشتر از اینکه زن و شوهر باشیم، دوست همدیگر هستیم.
از اینکه موقعیتی در این مسیر نصیب ما شد، خداوند را شکر می‌کنم.

آقای مهندس اعلام کردند که راهنمای شال سبز، نقش مهم‌تری حتی نسبت به راهنمایان شال نارنجی دارند، اهمیت حضور و عملکرد راهنمایان تازه‌وارد در چیست؟
راهنمای تازه‌واردین مسافر فیروز: آقای مهندس بسیار لطف داشتند که در مورد راهنمایان تازه‌واردین این صحبت را کردند.
به نظر من خدمت تازه‌واردین قسمت حساس در کنگره۶۰ است و بسیار اهمیت دارد؛ چراکه وقتی یک تازه‌وارد، وارد کنگره می‌شود و ما با او صحبت می‌کنیم؛ باید در سه جلسه تمام قوانین، حرمت‌های کنگره و روشDST را برای فرد تازه‌وارد توضیح بدهیم که نیازمند تلاش مستمر و بسیار است، گاهی من و همکارانم از ساعت ۲ بعدازظهر در شعبه حضور پیدا می‌کنیم و ساعت ۸ یا ۹ شب از شعبه بیرون می‌رویم. برخی از تازه‌واردین با حال بسیار خراب وارد کنگره می‌شوند و از تعادل لازم برخوردار نیستند و ما باید با عشق، محبت و لبخند خاصی با آن‌ها صحبت کنیم تا بتوانیم عشق و محبت اولیه را صادقانه به آن‌ها انتقال بدهیم تا بتوانند در مسیر کنگره قرار بگیرند و آرام‌آرام مسیر درمان خود را طی کنند.
اکنون بعضی از افراد را در کنگره می‌بینیم که زمانی ما راهنمای تازه‌واردین آن‌ها بوده‌ایم و الان آن‌ها در طول سفر هستند و وقتی ما را می‌بینند، ارادت خاصی نسبت به ما دارند و با ما درد و دل می‌کنند و از طرف ما دل‌گرمی می‌گیرند که به نظر من همین کمک کوچکی می‌شود تا ادامه سفر را بسیار بهتر پیش ببرند.

کلام آخر:
از شما که در این مسیر در حال خدمت هستید، بسیار تشکر می‌کنم. من نیز زمانی در قسمت سایت کنگره خدمت می‌کردم و می‌دانم سایت خدمت خاموش و بسیار سختی است که حوصله بسیاری می‌طلبد.
از آقای مهندس، استادهای گرانقدر ایشان، خانواده گرامی آقای مهندس، راهنما مسافر ابراهیم و همین‌طور از همسفرم بسیار صمیمانه سپاسگزاری می‌کنم که در این مسیر، من را همراهی می‌کنند. در ادامه سعی می‌کنم برای پیشرفت و ارتقاء دانش خودم در این مسیر سعی و تلاش بیشتری انجام دهم.

عکاس: همسفر هیلدا رهجوی راهنما همسفر لیلی (لژیون نوزدهم)
مصاحبه: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر صدیقه (لژیون هفتم)
ویراستاری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم)
تنظیم و ارسال: همسفر منصوره (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .