English Version
This Site Is Available In English

راهنما شدن برای من در زندگی یک جهش بود

راهنما شدن برای من در زندگی یک جهش بود

چهارمین جلسه از دوره ششم سری کار گاهای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰نمایندگی بروجرد با دستور جلسه "جشن راهنما" با استادی ایجنت محترم مسافر امیر حسین و نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر علی روز سه‌شنبه ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد. 

خلاصه سخنان استاد
خدا را شاکرم که یک بار دیگر، در این جایگاه قرار گرفتم. از جناب مهندس و خانواده‌ی محترمشان تشکر می‌کنم که این بستر را برای ما فراهم کردند تا رشد و حرکت کنیم.
این هفته را در رأس به آقای مهندس که اولین راهنمای ما هستند، همچنین همه‌ی راهنماها، چه راهنمای درمان اعتیاد، چه راهنمای تازه‌واردین و چه راهنمای سیگار، که هر کدام در آن جایگاه  در حال خدمت هستند، تبریک عرض می‌کنم. به خصوص راهنماهای شعبه بروجرد که زحمت می‌کشند. انشاالله که بهره‌ی لازم را از خدمت خود ببرند.
زمانی که ما می‌گوییم جشن، این جشن باید باعث اتفاقاتی در درون انسان شود. جشن؛ یعنی شادی، سرور و اتفاقی که باعث خوشحالی انسان‌ها می‌شود. چه کسانی که برایشان جشن گرفته شده و همچنین کسانی که در جشن حضور دارند.
در این جشن، رهجو و راهنما هر دو باید احساس خوشحالی کنند. گاهی این جشن‌ها فرصتی است که ما بفهمیم چه اتفاقی می‌افتد؟
صحبت کردن درباره جایگاه راهنما سخت است. راهنما در کنگره ۶۰ چه کسی می‌باشد؟ کسی که توانسته از تاریکی عبور کند و تبدیل به شخصی شود که انسان‌هایی که در تاریکی هستند را، بهره‌مند کند. یکی از شاهکارهای خلقت این است که کسی که در اعتیاد، ظلمت و تاریکی محض بوده و همه‌ی اعتبار و آبروی خود را از دست داده یا حتی سیستم جسم خودش را هم معیوب نموده، خداوند به او لطف کرده و او را در مسیر قرار می‌دهد که از تاریکی خارج شده و توان این را دارد که به  انسان‌های دیگر کمک و یاری برساند. این یک عمل عظیم می‌باشد که در کنگره ۶۰ اتفاق می‌افتد.
یکی از زیباترین و بهترین خدمت‌ها در کنگره‌‌۶۰ جایگاه راهنمایی است؛ چون مستقیماً با انسان‌هایی سر و کار دارد که در تاریکی هستند. گاهی این انسان‌ها آینه‌ای می‌شوند تا راهنما بتواند خودش را درون آن‌ها ببیند.
ما همیشه در کنگره‌‌۶۰ می‌گوییم باید جهان‌بینی را یاد بگیریم و به نقطه‌ای برسیم که از ترس به شجاعت، از حقارت به سرافرازی برسیم.
جزوه‌ای به نام جهان بینی داریم که ما آن را می‌خوانیم؛ ولی ما چه زمانی می‌توانیم آن را فهمیده و درک کنیم؟ زمانی که یک انسان راهنما می‌شود؛ یعنی آموزش گرفتن ما آغاز می‌شود. قبل از آن، در حد خواندن و نوشتن است. زمانی انسان می‌تواند جهان‌بینی خود را تغییر دهد که خودش، در جایگاهی قرار بگیرد که بتواند به انسان‌ها کمک کند."این جهان کوه است و فعل ما ندا". ما هر کاری که انجام می‌دهیم، به ما برمی‌گردد. این یکی از قوانین ثابت شده، در جهان هستی می‌باشد. زمانی که شخصی راهنما می‌شود و به دیگران آموزش می‌دهد، در واقع خودش آموزش می‌گیرد و تاریکی‌های خودش، آرام آرام نمایان شده و شروع به حل کردن می‌کند. آن‌ تاریکی‌هایی که فقط خودش و خدای خودش از آنها خبر دارد.
راهنما شدن برای من در زندگی، یک جهش بود و خداوند بر سر من منت گذاشت و اجازه داد تا راهنما شده و به انسان‌ها کمک کنم؛ البته کمک کردن به همین آسانی نیست که حرف تو، به گوش یک نفر بنشیند و این لطف و کمک خداوند، به این انسان است.
هر عزیزی که به کنگره‌۶۰ می‌آید، این پتانسیل را دارد که اگر درست حرکت کند، تبدیل به راهنما شود و یکی از اتفاقاتی که باید در این جشن بیفتد این است که ما، باید به این موضوع فکر کنیم که خداوند، به ما کمک کند و ما روزی راهنما شویم.
من راهنما بودن را با هیچ چیز، عوض نمی‌کنم و شغل اصلی من در هستی، این است که راهنما باشم و بتوانم به انسان‌ها کمک کنم.
کار اصلی انسان چیست؟ ما باید از جایگاه بفهمیم که وقتی که به راهنما تبدیل شدم و خدمتگزار و یا در حال سفر هستم؛ باید متوجه شوم که چه اتفاق بزرگی برای من در حال رخ دادن است. از جایگاه رهجو من می‌ببینم که درمان برای من، امکان‌پذیر نیست؛ ولی در جایگاه راهنما می‌دانم که کاری نکرده‌ام و همه‌ی کارها خودش اتفاق می‌افتد و ما در اصل کاری نمی‌کنیم؛ اما کارها انجام می‌شود. کارها توسط ما انجام می‌شود؛ ولی کاره‌ی اصلی ما نیستیم. مهم این است که حاصل چیست و هم این‌که خروجی چه می‌باشد؟
ما در جایگاه رهجو، باید قدردان راهنما باشیم. من خودم همیشه قدردان راهنمایم هستم و می‌دانم اگر راهنمایم نبود، من در اینجا نبودم. قدردانی‌ها به ما کمک می‌کند که هر جا ما شاکر و قدردان باشیم،امیدوارم ما همیشه قدر راهنمای خودمان، همچنین کنگره‌۶۰ و قدر مسیر را بدانیم.

امیدوارم ما همیشه قدر راهنمای خودمان، همچنین کنگره‌۶۰ و قدر مسیر را بدانیم. همیشه رهجو باشیم؛ چون راهنماها باز هم رهجو هستند. جناب مهندس می‌فرماید: من هم تحت آموزش می‌باشم و هنوز رهجو هستم.
همیشه به راهنما ایمان و باور داشته باشیم؛ حتی اگر اشتباه بگوید. کلام غلط راهنما، گاهی مسیر درست، برای رهجو می‌باشد. وقتی گوش می‌دهی، اتفاقات درست برای تو رخ می‌دهد. ما به هم نیاز داریم و با هم معنا پیدا می‌کنیم. راهنما به رهجو نیاز دارد و رهجو با راهنما، معنا پیدا می‌کند. سعی نکنید این معناها را به هم بزنید. این کار نیروهای منفی و بازدارنده است که می‌خواهند محاسبات را به هم بزنند.
رهجو بودن هنر است. کسی که رهجوی واقعی باشد، هنر بزرگی است که یک نفر باورهای اشتباهش را کنار بگذارد و چیزهای جدید یاد بگیرد. ما باید در ذهنمان کاشته شود که باید روزی، به راهنما تبدیل شویم تا بتوانیم به بقیه‌ی انسان‌ها کمک کنیم.
از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید، متشکرم.

تقدیرو تشکر از راهنمایان 

 

تایپ :مسافر کریم لژیون چهارم 

عکس :مرزبان خبری مسافر رضا 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .