سومین جلسه از دوره چهلم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰؛ نمایندگی صائب تبریزی با استادی مسافر حسن، نگهبانی مسافر وحید و دبیری مسافر ابوذر با دستور جلسه «هفته راهنما» روز یکشنبه 28 بهمن ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ برگزار شد.

سخنان استاد:
شاکر و سپاسگزار خداوند هستم که بار دیگر این فرصت را به من داد تا در کنگره حضور داشته باشم. هر چقدر شکر کنم، باز هم کم است. از صمیم قلب خوشحالم که عضو کنگره هستم و به کارت عضویت کنگرهام بیشتر از کارت ملیام افتخار میکنم. همچنین از نگهبان جلسه، آقا وحید، مرزبانان، ایجنت محترم و تمامی خدمتگزاران عزیز تشکر میکنم که این فرصت را به من دادند تا در این جایگاه خدمت کنم.
هفته راهنما را به راهنمایان آقای مهندس که ایشان را هدایت کردند تا به مقام استادی برسند و کنگره را بنیانگذاری کنند، تبریک عرض میکنم. همچنین این هفته را به آقای مهندس تبریک میگویم و برای ایشان سلامتی و طول عمر آرزو دارم. اگر آقای مهندس نبود، منِ حسن هم اینجا نبودم که صحبت کنم، چون ایشان، راهنمایان و خدمتگزاران باعث شدند که درمان شوم و به حال خوش برسم.
این هفته را به تمام راهنمایان کنگره ۶۰، بهویژه راهنمایان شعبه صائب تبریزی تبریک عرض میکنم، مخصوصاً به عزیزانی که امسال در آزمون قبول شدند و به جایگاهی رسیدند که وصفناپذیر است. هرچقدر درباره مقام و جایگاه راهنما صحبت کنیم، باز هم کم گفتهایم.
راهنما کسی است که روزی با حال خراب وارد کنگره شده و اکنون مسیر درست را یافته است. خوشبختانه، افرادی به مقام راهنمایی میرسند که درد خماری را با تمام وجودشان، با گوشت و پوست و استخوانشان تجربه کردهاند و معنای آن را بهخوبی درک میکنند. درحالیکه پزشکان، هرچند باسواد و متخصص، نمیتوانند بهدرستی درک کنند که خماری چیست. همین تجربه، رمز موفقیت راهنمایان کنگره است.
.jpg)
آقای مهندس هفته گذشته فرمودند که یکی از بهترین اختراعاتشان لژیون و راهنماست و به این دستاورد افتخار میکنند. من هم خدا را شکر میکنم که این فرصت نصیب من شد تا در این جایگاه خدمت کنم.
به راهنمای درمان اعتیادم، آقا حجت عزیز، تبریک عرض میکنم. نمیتوانم میزان علاقه و احترامم را به ایشان در کلمات بگنجانم؛ هرچقدر بگویم، باز هم کم است. او کسی است که مرا از قعر جهنم نجات داد. همچنین به راهنمای درمان سیگارم، آقا پویا، که زحمات زیادی برای من کشیدند، تبریک میگویم. روزی سه پاکت سیگار میکشیدم، اما با راهکارهای ایشان، اکنون هفت سال است که بدون سیگار زندگی میکنم.
سلاح راهنما عشق، محبت و عمل سالم است. راهنمایان با این سلاح مجهز شدهاند. کسی که خدمتگزار است، باید عاشق باشد، وگرنه این مسیر جور درنمیآید. کافی است نگاهی به وضعیت جامعه بیندازیم؛ کمتر کسی برای دیگران وقت میگذارد. اما راهنمایان از وقت، انرژی و زندگیشان میگذرند تا ما به حال خوش برسیم.
بهترین هدیه برای یک راهنما، رهایی شاگردش است. این رهایی، زحمات راهنما را جبران میکند. در کنگره، همه برای این خدمت میکنند که حال یک نفر دیگر خوب شود. در کتابهای آسمانی هم آمده است که اگر یک نفر را احیا کنید، گویی کل دنیا را احیا کردهاید. در کنگره، کسی که احیا میشود، از یک فرد مصرفکننده تبدیل به انسانی میشود که میتوان روی او حساب باز کرد؛ فردی که خدمتگزار دیگران است، کسی که شاید روزی در جامعه نادیده گرفته میشد، اما اکنون راهنما، مرزبان یا ایجنتی شایسته شده است.
تهیه گزارش: مسافر سالار
تایپ متن: مسافر آرش
خدمتگزار سایت: همسفر مهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
102