سلام دوستان لیلا هستم یک همسفر
به نوبه خودم این هفته قشنگ را در رأس به جناب مهندس و خانوادهایشان و به تمامی راهنمایان کنگره۶۰ تبریک میگویم. اصولاً فلسفه کنگره۶۰ برمبنای راهنما و رهجو بنا نهاده شده است و از این طریق میتوان انتقال اطلاعاتی را داد که در نفس تغییر بهوجود میآورد که به عبارتی دور شدن از ضدارزشها و رفتن به طرف ارزشها است. راهنما همانطوری که از اسمش پیداست آدرس انسانها را به خودشان میدهد و فقط راه را نشان میدهد و رهجو خود باید راه برود. راهنماها مثل تابلوهای راهنمایی هستند یا به عبارتی فقط علائم را توضیح میدهند تا نسبت به آنها به شناخت برسیم، راهنما پیچوخمهای مسیر را به ما نشان میدهد و اگر به هشدارها و تابلوها توجه کردیم و پذیرفتیم، سالم به شهر میرسیم و در غیر این صورت آنچه مانع رسیدن ما میشود. در پایان از تمامی خدمتگزاران کمال تشکر را دارم.
سلام دوستان راحله هستم یک همسفر، مسافر تغذیه سالم
هفتهی راهنما را به استاد بزرگ خانواده کنگره۶۰، جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان و تمام راهنمایان صبور کنگره، بالاخص راهنماهای عزیزم خانم ها سمیه قجری و الهه احمدی تبریک می گویم. راهنما ناهمواریهای مسیر زندگی را برای رهجویانش هموار می سازد تا دوباره جان بگیرند. سپاس در برابر ایثار آنان اندک است. کسی که مرا از ظلمت و تاریکی بیرون آورد گو پا به پایم آمد تا راه رسیدن به خداوند را که همین نزدیکیها بود نشانم دهد. همان راهی که در اثر جهل خود فراموش کرده بودم. او دستم را گرفت و با من همدل و همدرد شد تا شیوه درست زندگی را به من بیاموزد. امروز روز تجلیل از کسانی که علمی را آموختند و جرعهجرعه در جانمان جاری کردند تا خزان زندگیمان بهار شود. آنها وجودشان سرشار از ایمان و یقین است. راهنما با صدای پرمهر در گوشم عشق را زمزمه کرد، مرا وادار به تغییر کرد. به من گفت عاشق باش تا جاده پر پیچ و خم زندگی را به سلامت طی کنی. او دنیایی تازه به من هدیه داد. سپاس که مرا از جهنمی که وجودم را تسخیر کرده بود نجات دادی. آرامش و حال خوش امروزم را از تلاشهای بیوقفه و از خودگذشتگی شما می دانم. وجود پر مهرتان بی گزند باد.
سلام دوستان اعظم هستم یک همسفر
من به نوبه خودم هفته راهنما را به اولین راهنمای کنگره آقای مهندس و خانواده محترمشان و همه راهنمایان کنگره۶۰ و مخصوصاً راهنمای خودم خانم سمانه عزیز که قبله و رب من هستند و راه رسیدن به نور را به من آموختند بینهایت تبریک صمیمانه عرض میکنم و میگویم خانم سمانه عزیزم دنیا به آدمهای مثل شما که انسانیت را به عقب هل نمیدهند بسیار محتاج تر است. در ابتدا از خودم میپرسم راهنما کیست؟ راهنما یعنی کسی که راه را به شاگرد نشان میدهد یعنی معلم یک معلم دلسوز شاگرد را از تاریکیها نجات میدهد و به سمت نور و روشنایی هدایت میکند و چراغ راه شاگرد در مسیر پرپیچ و خم زندگی او میشود و شاگرد را از پرتگاه دشواری زندگی نجات میدهد و کمک میکند که حتی یکنفر راحتتر نفس کشیده باشد. ما در کنگره چند مناسبت داریم که یکی از این مناسبتها هفته راهنما میباشد و ما رهجویان کنگره باید به رسم قدردانی در این هفته قدردان محبتهای راهنمایان خود باشیم و امیدوارم بتوانم با خدمت کردن و مطیع بودن در کنگره رهجوی خوبی برای کنگره و راهنمای خودم باشم.
سلام دوستان سعیده هستم یک همسفر
من هم هفتهی زیبای راهنما را ابتدا به استاد، راهنمای بزرگ جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان و همینطور کمک راهنمای عزیزم خانم راضیه عزیز تبریک عرض میکنم. خدا را شاکرم که کنگره را در سر راهم قرار داد راهنماها نمونهای از یک مادر دلسوز و مهربان هستند که خوشبختی فرزندانشان بهترین هدیه برایشان است زمانی من تمام زندگیام نه تنها شبهایم بلکه روزهایم تاریک بود و امید به زندگی نداشتم، نفسهای آخرم را میکشیدم، فرشتهای پیدا شد چراغی در دست گرفت و مرا به سرزمین نور و عشق هدایت کرد. راهنما بودن یعنی رب، معلم و مربی. راهنما بودن یک هنر است. راهنما یعنی نشان دهنده مسیر تاریکی به نور، غم به شادی و نفرت به عشق است. راهنما یعنی از عصاره جان خود گذشتن، در هر صورت من به عنوان یک شاگرد چیزی برای جبران ندارم و فقط دستان پرمهر راهنمایم را صمیمانه میبوسم و تا ابد سپاسگذار زحمات ایشان هستم و وظیفه خودم میدانم که فرمانبردار باشم و تمام فرمانهای راهنمایم را اجرا کنم و احترام بگذارم.
سلام دوستان الهه هستم یک همسفر
در کنگره60 جشنی برگزار میشود به نام هفته راهنما که این هفته را به جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان و هم چنین به استاد جهانبینی آقای امین این هفته رو تبریک عرض میکنم، و هم چنین به کمک راهنمای عزیزم خانم سمیه عزیز تبریک عرض میکنم. وقتی به چند سال پیش بر میگردم و روزی که وارد کنگره شدم نگاه می کنم می توانم بفهمم که آموزشهای کنگره و راهنماییهای راهنمای عزیزم باعث شد که حال و احساس من تغییر کند و من توانستم در کنار همسرم حال خودم رو خوب کنم. کسانی میتوانند به سایر افراد محبت کنند که دارای فهم کمال و معرفت باشند و انسانها بدون این صفات نمیتوانند به هیچ انسانی محبت و یاری برسانند. مثال راهنماهای که در کنگره خدمت میکنند به خاطر رشد علم و آگاهی و معرفت آنها است که میتوانند به دیگران محبت کنند. تشکر کردن یکی از آموزشهای است که ما در کنگره یاد گرفتیم که به سه صورت انجام میگیرد. دل یا قلب، تشکر با قدم و عمل است انشاالله که بتوانیم به خوبی تشکر و قدردانی کنیم.
سلام دوستان سمیه هستم همسفر
هفتهی زیبای راهنما رو به راهنمای بزرگ کنگره۶۰ آقای مهندس دژاکام و خانم آنی عزیز و راهنمای خوب خودم خانم سمانه تبریک عرض میکنم. راهنما یعنی کسی که بهترین حس خوبیها رو به رهجوهایش میدهد کسی که حال خوب شاگردانش بهترین حس دنیاست. راهنماها روشنگر راه، محرم اسرار و سنگ صبور ما هستند. راهنما چه واژهی پر معنایی در کنگره۶۰ میباشد. راهنمایانی که رسم درست زندگی کردن را به ما آموختند، راهنمایانی که بیمنت همه را سیراب میکنند و جان دوباره به ما انسانها میبخشند، شما به ما آموختید با وجود غمها محکم بایستیم درست مثل چتر که باران را متوقف نمیکند؛ اما کمک میکند که آسوده زیر باران بایستیم. ابرها به آسمان تکیه میکنند، درختان به زمین و ما هم به شما راهنماهای عزیز امیدوارم همیشه سایتون مستدام باشد.
سلام دوستان سمانه هستم یک همسفر
من هم به نوبهی خودم هفتهی راهنما را به آقای مهندس عزیز و خانوادهی محترمشان و تمام راهنمایان کنگره۶۰ تبریک میگویم. راهنما یعنی چراغ راه، یعنی شمع من در تاریکیها، از خدا میخواهم این خدمت عاشقانه را هم به من بدهد. راهنما کسی است که بهترین حس خوبی ها را به رهجویش انتقال میدهد کسی که حال خوب شاگردش برایش بهترین حس دنیاست. هفتهی راهنما یعنی تشکر و قدردانی تنها دارایی من برای این عزیزان دعای خیر که بدرقهی راهشان میکنم.
سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر
راهنما یعنی: نشان دهنده راه، راهنمایان چراغ راه هستند که خودشان تاریکیها و ظلمت را لمس ودرک کردهاند و حالا کار آزموده و رها بیرون آمدهاند. حالا معلمانی هستند که بر مبنای عمل سالم و معرفت، درس محبت و علم زندگی، امید و باور را به ما میآموزند. معلمانی که از جان خود مایه میگذارند. با خنده رهجو خندیدند و با ناراحتی او ناراحت شدند. باصبر و شکیبایی که دارند، ناهمواری ها را برای کسانی که باورشان از بین رفته بود، هموار ساختند. گویی خداوند، در میان هیاهوی زندگی و تاریکی و ظلمتی که در آن گرفتار بودم، برای نجات من راهنما را فرستاد تا راه رسیدن به خداوند و الفبای زندگی را به من بیاموزد. در پایان از جناب مهندس و خانواده ایشان و راهنمای عزیزم که دستان مرا گرفت و با همیاری و همدلی و صبوری راه درست را به من نشان داد سپاسگذارم.
ویراستاری و ارسال: همسفر آتوسا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابوریحان تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
82