English Version
This Site Is Available In English

راهنما مهد عشق است

راهنما مهد عشق است

جلسۀ دوم از دورۀ هفتم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره 60 ویژه مسافران نمایندگی پرند، با استادی راهنمای محترم مسافرغلامرضا، نگهبانی مسافررضاعلی و دبیری مسافرمحمد با دستورجلسه‌ "هفته راهنما" دوشنبه  29 بهمن 1403 ساعت 17:00آغاز به کار نمود.


خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان غلامرضا هستم یک مسافر، از ایجنت محترم لژیون مرزبانی و نگهبان محترم که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم سپاس‌گزارم، در ابتدا این هفته عزیز را به جناب مهندس اول راهنمای کنگره 60، خانم آنی، استاد امین و اساتید جناب آقای مهندس تبریک می‌گویم، همچنین به تمام راهنمایان کنگره60 بالاخص راهنمایان شعبه پرند.

در مورد جایگاه‌ها صحبت کردن مانند صحبت کردن در مورد حس می‌ماند، بچه‌هایی که رها شدند در مواقعی که در لژیون می‌نشینند و می‌خواهند در مورد حس رهایی صحبت کنند هرچقدر تلاش می‌کنند این حس را انتقال دهند نمی‌توانند، از حال خوب خودشان می‌گویند اما نمی‌توانند آن حس را به سفر اولی انتقال دهند که آن سفر اولی متوجه آن حس شود تا موقعی که آن شخص خودش در آن جایگاه قرار بگیرد، در مورد جایگاه‌ها صحبت کردن هم همین‌گونه است، در مورد جایگاه پدر مادر هم هینطور است باید پدر یا مادر بشوی تا آن حس را درک کرد.

همانطور که از مواد مخدر داروی درمان کشف شد از دل اعتیاد هم انسان‌هایی بوجود آمدند برای درمان اعتیاد بنام راهنما، در کنگره60 چیزی جزء عشق وجود ندارد اما بیرون از کنگره یک نفر به شما بگوید یک ساعت روی این صندلی بنشیند و فقط مراقب اتومبیل‌ها باشید، اولین چیزی که به ذهن هرکس می‌رسد می‌گویند چقدر می‌‍دهید اینکار را انجام دهم و کار ساده‌ای هم است، هر چیزی که از آدم بخواهند انسان به قسمت مادی‌اش را نگاه می‌کند ولی در کنگره60 شما هر کاری را که می‌خواهید انجام بدهید به این هم فکر می‌کنید که خدمت مالی هم کنارش انجام بدهی می‌آیید می‌گویید می‌خواهم مرزبان شوم و از زمانم می‌خواهم بزنم و از ساعت 12بیایم اینجا و کل روز کنگره باشم و به این فکر هم می‌کنی وقتی در جایگاه مرزبانی هستی دوست داری در بخش مالی هم جایگاهی برای خودم داشته باشم بیایم به فکر دنور شدن باشم نمی‌شود که من مرزبان باشم و خدمت مالی انجام ندهم، موضوع در کنگره کاملاً متفاوت است و اگر چیزی غیر از عشق در کنگره باشد هیچ راهنمایی نمی‌تواند در کنگره خدمت‌گزار باشد.

اسم عشق که می‌آید مادر به ذهنم می‌آید، مهد عشق را می‌گویند مادر است، اگر به این مادر بگویند فرزندت 2سال امانت دست شما است و بعد از 2سال فرزندت را از شما می‌گیریم و دیگر هیچوقت او را نمی‌بینی، آیا باز هم مادر آن عشق مادری را می‌تواند خرج آن فرزندش کند؟ وقتی بداند بعد 2سال آن بچه دگر مال او نیست عشقش نصف می‌شود و دیگر هیچوقت آن عشق را ندارد، در کنگره هم به راهنما می‌گویند این رهجو تحویل شما و با تمام تخریبی که دارد 10ماه دیگر از شما او را تحویل می‌گیریم و شخص دیگر رهجو کنگره است و خدمتگزار می‌شود و دیگر ممکن است حتی در لژیون هم نیاید و در ادامه ممکن است راهنما شود و دیگر کلا به لژیون نمی‌آید ولی راهنما با این حال که میداند رهجو بعد از 10 ماه خواهد رفت آیا از عشقش به رهجو کم می‌شود؟ آیا اصلا راهنما نسبت به رهجو حس مالکیت دارد؟ هیچ راهنمایی رهجوهایش را دور خودش جمع نمی‌کند که روزی به دردش بخورند، راهنما بخاطر این می‌‎آید که آن رهجو به درمان برسد و زندگی سالم داشته باشد، قشنگ‌ترین لحظه برای راهنما رها شدن رهجو و در ادامه  راهنما شدن اوست و در آخر به بچه‌هایی که در آزمون قبول شدند تبریک می‌گویم مطمئن باشید راهنماهایتان بیشتر از شما خوشحال شدند، ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید.

تایپ: همسفر از لژیون دوم
تهیه و تنظیم: مسافر هادی از لژیون یکم
مرزبان خبری: مسافر حجت
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .