به نام قدرت مطلق الله
ششمین جلسه از دوره ششم، جلسات ماهانه لژیون سردار نمایندگی ابوریحان، با استادی مسافر رضا، نگهبانی مسافر مهدی، دبیری مسافر رضا و خزانه داری مسافرحمید با دستور جلسه هفته راهنما در روز دوشنبه 29 بهمن ماه ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار نمود.
.jpeg)
خدا را شکر میکنم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم تا بتوانم خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه این هفته، هفته راهنماست. به بنیان کنگره آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک می گویم و همچنین به کلیه راهنماهای عزیز کنگره شصت به خصوص راهنمایان عزیز و محترم شعبه ابوريحان و راهنمای خوبم آقا سعید تبریک می گویم. روزی که وارد کنگره شدم، سه جلسه اول به من گفتند که شما باید راهنما انتخاب کنی. من بعد از جلسه اول نگاه کردم گفتم چه جوری کسانی که شال نارنجی دارند را باید به عنوان راهنما انتخاب کنم، هر چه به این عزیزان در این دو جلسه آخر نگاه می کردم می دیدم چهره آرام بخشی داشتند، از بین این عزیزان راهنمای خوبم آقا سعید را انتخاب کردم و به مسیرم ادامه دادم. ذره ذره تغییراتی که در من ایجاد شد و اطرافیان متوجه شدند و خودم هم می دانم اگر تو این مسیر ثابت قدم باشم و هوشمند باشم بیشتر می توانم تغییرات داشته باشم و به آن آرامش برسم. خدا را شکر می کنم برای آرامش امروزم، این خواب شبم را با دنیا عوض نمی کنم. امیدوارم خدمت گزار خوبی باشم و گوش به فرمان باشم و بتوانم ثابت قدم باشم.
.jpeg)
اما در خصوص لژیون سردار من وارد کنگره شدم شاید باورتان نشود این اتفاقاتی که با نوشتن چهل سی دی برای من می افتاد انگار تمام سی دی ها اتفاقاتش با زندگی من بود. من یک پرونده دادگاهی داشتم و دو سال طول کشیده بود وطرف مقابل آشنا بود، خانواده اصرار داشتند که باید برود زندان. من سی دی می نوشتم همسرم چای برای من آورد می گفت این آقا چقدر قشنگ صحبت می کند، دخترم می گفت صدای این آقا چقدر دل نشین است. مدتی گذشت و جواب پرونده آمد و حکم جلب دست من رسید. داشتم سی دی می نوشتم و آقای مهندس می گفتند کسانی که انتقام می گیرند در حلقه ها سرگردان می شوند.

همسر و دخترم را صدا کردم، گفتم شما می گویید این آقا چقدر قشنگ صحبت می کند ببینید چه می گوید. صحبتهای آقای مهندس در زندگی من معجزه کرد و من رضایت دادم و بخشیدم واقعا سبک شدم! از راهنمای محترم خیلی تشکر می کنم، خیلی پیگیر این قضیه بود و به من گفت اگر تو ببخشی سبک و راحت می شوی و دقیق همان اتفاق افتاد.

بخشش را از آن جا تجربه کردم که چهار ماه سفر بودم که وارد لژیون سردار شدم. مبلغی را (6 میلیون تومان) کشیدم و رفتم خانه پسرم پرسید که این چیه؟ گفتم لژیونی هست به نام لژیون سردار که آقای مهندس وقتی مبلغ میدهیم تقدیر میکند. وقتی50 میلیون پرداخت میکنم دنور میشویم و پهلوانی هم دارد که 500 میلیون تومان است. نشانی در بی نشانی هم دارد که1 میلیارد تومان است. ولی خدا را شکر بعد ازهر پرداخت انرژی بسیار بالایی به دست می آوردم. امیدوارم بتوانم در مراحل بعدی هم به خوبی خدمت کنم. از اینکه به صحبت های من توجه کردید از شما تشکر می کنم ممنونم.
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
مرزبان کشیک: مسافر افشار
خلاصه نویس: مسافر حمید
عکاس: مسافر رضا و مسافر مهدی
ویرایش: مسافر یاشین
ویراستاری و بارگذاری: مسافر یاشین و مسافر حامد
- تعداد بازدید از این مطلب :
214