English Version
This Site Is Available In English

راهنما یک الگو است

راهنما یک الگو است

اولین وظیفه رهجو این است که به استاد و یا راهنما خود احترام بگذارد. راهنما یک الگو است؛ الگو هرچه بی‌نقص باشد بهتر است. اگر راهنما حرمت و قوانین کنگره را زیر پا بگذارد به شاگردش هم بگوید چیزی نگو آن شاگرد دیگر شاگرد نمی‌شود. راهنما باید خوبی شاگردش را بخواهد، دوستش داشته باشد و با هدف شاگردانش را به رهایی برساند. چه در گروه خانواده و چه در بخش مسافران راهنما باید بداند رهجوها زیردستش نیستند؛ امانت‌اند، متعلق به خودش نیستند و برای کل سیستم کنگره هستند.

تمام پیامبران الهی به این دلیل آمده‌اند که انسان‌ها را هدایت کنند. رهجویان متعلق به راهنما نیستند؛ یعنی امکاناتی فراهم شده است که در پرتوی آن امکانات و مقررات راهنما می‌تواند شاگرد را به رهایی برساند؛ اگر این علم و دانش نباشد راهنما نمی‌تواند این‌چنین کاری را انجام دهد و راهنما برمبنای این اصول حرکت می‌کند؛ بنابراین اگر رهجویان را برای سیستم تربیت کند آن‌موقع راهنما در کارش موفق می‌شود. راهنما نباید با شاگردها شوخی کند و با آن‌ها قاطع برخورد کند؛ یک یا دوبار اشتباه کردند مهلت بدهند و بار سوم از آن‌ها بازخواست کند.

تمام رهجوها باید سی‌دی‌هایشان را بنویسند. خانم‌های همسفر باید چهل سی‌دی بنویسند و وارد سفر دوم شوند؛ همچنین مسافران هم باید چهل سی‌دی بنویسند تا بتوانند رهایی‌شان را بگیرند. همه‌چیز دو‌طرفه است. رهجو در مقابل راهنما وظیفه دارد و باید به فرمان راهنما گوش کند. حرف‌پذیر باشد، احترام راهنمایش را کاملاً نگه دارد، سر کلاس همیشه حضور داشته باشد و بدون اجازه راهنما صحبت نکند. این برنامه کنگره است؛ وقتی راهنما را پذیرفت باید تسلیم مطلق راهنما باشد؛ البته در قوانین و چهارچوب کنگره ما به بیرون از کنگره کاری نداریم.

موفقیت راهنما و رهجو در کنگره است. ما در مورد اعتیاد صحبت می‌کنیم. راهنما کارش این است که رهجو را از نظر مسئله اعتیاد به رهایی برساند؛ هم مسافر و هم همسفر فرقی نمی‌کند. معیار، اعتیاد است، معیار سن‌وسال و یا شغل و مقام نیست. شاید رهجو هفتاد ساله باشد، راهنما بیست ساله، اینجا رهجو باید مطیع راهنما باشد و یا رهجو دکترا باشد؛ باید سرلژیون  بنشیند؛ چون شاگرد راهنما است. اینجا ما  دکترای شیمی، دکترای حقوق، دکترای ادبیات نمی‌خواهیم، ملاک اعتیاد است. وقتی اعتیاد ملاک است راهنما کاملاً به مسئله اعتیاد آشنایی دارد؛ چه در گروه خانواده و چه در گروه مسافران وظیفه رهجو این است که مطیع و گوش‌به‌فرمان راهنما باشد؛ اگر بخواهد بماند همان اول باید حساب‌وکتاب مشخص کند.

وقتی راهنما گفت این پیراهن و یا کفش را نپوش و موهایت را اصلاح کن باید گوش‌به‌فرمان باشد؛ اگر راهنما نتواند اینجا این کار را انجام دهد پس چه‌طور می‌تواند روح و روان رهجو را عوض کند و او را به درمان برساند؟ راهنما باید قادر باشد در رهجو تغییر ایجاد کند. بارها گفتم راهنما می‌خواهد پرونده‌ای را قبول و از آن دفاع کند؛ هیچ‌کس این پرونده را قبول نمی‌کند و به این پرونده اعتقادی ندارند؛ همه می‌گویند این پرونده بازنده است و حالا راهنما می‌خواهد این پرونده را بپذیرد؛ باید با تمام توان این‌کار انجام دهد. راهنما باید سعی کند آزاداندیش باشد. اگر انتخابات باشد نگوید به این رأی بده یا به آن رأی نده، بگذارد رهجو خودش تصمیم بگیرد و خودش به نتیجه برسد. این‌ها مسائلی است که راهنما باید به آن‌ها توجه کند.

رهجو می‌گوید پول ندارم سی‌دی بخرم، راهنما می‌گوید شما یک پاکت سیگار در روز می‌گیری ۱۰هزار تومان، حالا هفته‌ای ۱۵۰۰ تومان نداری سی‌دی بگیری. باید به این‌ها توجه شود. راهنما باید رهجو را آموزش دهد که به کنگره کمک کند؛ باید آموزش بدهد که این هفته، هفته مرزبان است به بهترین شکل از مرزبانان تقدیر و تشکر کنید. ما در سال پنج جشن داریم؛ راهنما باید آموزش بدهد رهجوها به بهترین شکل تقدیر و تشکر کنند؛ چه مسافران و چه همسفران اگر خوب آموزش گرفته باشند هفته گل‌ریزان هم به بهترین شکل عمل می‌کنند.

در کنگره راهنماها خوب عمل می‌کنند؛ این‌که من روی این موضوع تأکید می‌کنم برای این است که این‌ها وظایف رهجو و راهنما هستند. راهنما باید برگه OT شاگرد خود را  بنویسد؛ هر هفته دفتر رهجو را ببیند، تاریخ بزند و این کار را تکرار کند و هر هفته سوال کند حالت چطوره است؟ این کار راهنما است. راهنما نباید شاگردها‌یش‌ را گدا پرورش دهد باید آن‌ها را لارج پرورش دهد.

در هفته راهنما به بهترین شکل از راهنما تقدیر و تشکر کنید.  رهجو می‌تواند راهنمای خودش را عوض کند؛ اگر دید رهجو او مرتب و منظم نیست دستش را  بگیرد و به مرزبانی ببرد؛ به مرزبان بگوید من یاد ندارم  به ایشان  آموزش بدهم؛ شاید به لژیون دیگر برود و شاگرد کسی دیگر باشد بتواند آموزش بگیرد.

برداشت من از سی‌دی: راهنما از زندگی، وقت و آسایش خود می‌گذرد؛ با عشق به منِ رهجو آموزش می‌دهد و خدمت می‌کند تا منِ رهجو به آرامش و آسایش برسم. سپاسگزار و قدردان خداوند و راهنمای عزیزم هستم. منِ رهجو باید بدانم راهنمای دلسوز من به فرمانبرداری و چشم گفتن و خدمت کردن من نیازی ندارد. این من هستم که اگر درست آموزش بگیرم، چشم بگویم، خدمت کنم، سروقت بیایم و بروم، غیبت نکنم به آرامش می‌رسم. برای مثال خداوند به نماز من احتیاج ندارد حال یک سوال اگر احتیاج ندارد چرا چندین بار در قرآن درباره نماز خواندن سفارش کرده است؟ چون ما را دوست دارد و می‌داند نماز خواندن ما را از تاریکی‌ها نجات می‌دهد و به‌طرف روشنایی‌ها حرکت می‌دهد. راهنما هم تمام تلاشش این است که ما را از ضدارزش‌ها نجات دهد و به‌طرف ارزش‌ها و روشنایی‌ها هدایت کند؛ چون دوستمان دارد و از روی عشق بدون مزد‌ومنت برایمان وقت می‌گذارد.

نویسنده: همسفر آمنه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر حمیده رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان‌سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .