English Version
This Site Is Available In English

خروج از جهان ظلمت و پیوستن به جهان نور و روشنایی

خروج از جهان ظلمت و پیوستن به جهان نور و روشنایی

بسم الله الرحمن الرحیم
«هفته راهنما بر همه راهنمایان و رهجویان مبارک»

ما همه راهنمایان، همه با هم کمر خم کردیم و زانوان خود را بر روی خاک نهادیم و سجده‌ای آغاز نمودیم برای شکرگزاری از انجام این عمل عظیم که همانا خروج از جهان ظلمت بود و پیوستن به جهان نور و روشنایی و هم‌اکنون ما هم آموزش دیده‌ایم تا بتوانیم به انسان‌های دربند خدمت کنیم؛ زیرا خودت گفتی که اگر فردی را احیاء کنیم، گویی تمامی ساکنین زمین را احیاء کرده‌ایم و اگر فردی را نابود کنیم، گویی همه را نابود کرده‌ایم؛ پس یاری‌مان ده تا خدمتگذار دردمندان باشیم، نه آقا و سرور آن‌ها. و اما ما رهجویان، بر همه ما واجب و ضروری است که به بهترین شکل ممکن از راهنمایان خود سپاسگزاری و قدردانی کنیم. «نگهبان کنگره۶۰»

راهنمایان کنگره۶۰ مصداقی از چراغ هدایت و کشتی نجات هستند برای هدایت و نجات انسان‌های دربند اهریمن و مأموران کوچکی هستند از طرف خداوند برای انجام این عمل بسیار عظیم و ارزشمند تا تاریکی‌هایی را که خود به‌واسطه علوم بی‌نظیر کنگره۶۰ از آن عبور کردند و به نور رسیدند در قالب تجربه به هم‌نوعان خود بیاموزند تا آنان نیز بتوانند از آن تاریکی و گذرگاه‌های سخت عبور کنند و به نور و روشنایی برسند و همانا می‌دانیم که هدایت و نجات یک انسان از بندهای شیطانی، گویی رهایی و آزادی همه انسان‌ها از این بند است؛ بنابراین برای انجام این عمل عظیم خدای بزرگ را ستایش می‌کنیم و قدردان این فرستادگان هستیم. با تعدادی از این مأمورین کوچک الهی گفت‌وگویی ترتیب داده شد که شما را دعوت به آموزش گرفتن از آموخته‌ها و تجربیات این عزیزان می‌کنیم.

همسفر زهره و مسافرشان با تخریب آنتی ایکس تریاک وارد کنگره شدند. به‌ مدت ده ماه و سه روز به روش DST و داروی OT به‌ راهنمایی مسافر امیر ایزدان و همسفر پریسا سفر کردند. هم‌اکنون سه سال و سه ماه است که به دستان پر مهر آقای مهندس رها و آزاد هستند. ورزش مسافر احمد در کنگره والیبال و ورزش همسفر زهره دارت است.

رهجویی که خواسته راهنما شدن دارد چگونه باید حرکت کند که بتواند با کمترین کنش به خواسته‌اش برسد؟

یکی از آموزش‌های نابی که در کنگره گرفتیم این بود که خواسته مانند بذری است که در دل خاک قرار می‌گیرد و باید به آرامی و با گذشت زمان از دل خاک بیرون بیاید؛ البته نیاز به مراقبت و رسیدگی دارد که در موقع معینی سر از خاک بیرون آورد. داشتن خواسته اولین قدم مهم است که هر رهجویی باید داشته باشد؛ اما خواسته تنها کافی نیست؛ بلکه باید حرکت کرد و در جهت رسیدن به خواسته تلاش کنیم. آقای امین در سی‌دی «عبور» خیلی زیبا گفتند: «برای رفتن از یک قله به قله بلندتر باید از گذرگاه‌هایی عبور کنم، باید رنج و سختی را بگذرانم، باید امتحان و آزمون بدهم تا نقطه تحمل و ظرفیت من نسبت به آن جایگاه بالاتر برود تا بتوانم از آن خدمت لذت ببرم و حال خوب کسب کنم»؛ پس من رهجو باید این را بپذیرم که باید از گذرگاه‌های سخت عبور کنم، باید جنس وجودی من تغییر پیدا کند تا بتوانم آن شایستگی و توانایی را پیدا کنم و این فقط در پرتو خدمت کردن، آموزش دیدن و بالا بردن سطح آگاهی و دانایی من امکان‌پذیر است.

لطفاً برداشت خودتان را از جمله «اگر انسان حتی عالم دهر باشد و به تمام علوم واقف باشد؛ اما به دانسته‌هایش عمل نکند و هیچ مسئولیتی را به دوش نکشد اندازه سر سوزنی جایگاهش در هستی رشد نخواهد کرد» بیان کنید.

چه سؤال قشنگی پرسیدید خانم نسرین جان؛ چون من خودم همیشه به دنبال آموختن علم و دانش بودم، همیشه جوینده مطالب و دروس مهم بودم؛ ولی نمی‌دانستم با همه این اطلاعات و آگاهی که دارم چرا زندگی‌ام مثل روز قبل تکراری، خسته‌کننده و پر از دردسر و مشکل است. به قول جناب مهندس در سی‌دی «علم و عمل» که می‌فرمایند: «برای نهادن چه سنگ و چه زر»، انسان چیزی را که دارد باید خرج کند؛ علم، فقط دانستن نیست. من زهره فقط هر روز به دانسته‌هایم اضافه می‌کردم؛ ولی یاد نگرفته بودم که باید آنچه را آموزش می‌گیرم در زندگی‌ام عملی کنم وگرنه این دانش به هیچ دردی نمی‌خورد. انسان وقتی دانشی کسب می‌کند، باید به آن عمل کند و فقط حفظ‌ کردن علم و دانش به درد نخواهد خورد. انسانی موفق است که دانش او با عملش تطابق داشته باشد. از دیدگاه من علت این که من زهره با وجود همه منابع آموزشی که هر سی‌دی و هر دستور جلسه‌ای می‌تواند گره‌ای از زندگی من را باز کند، اگر هنوز نتوانستم مشکلاتم را حل کنم، نتوانستم رشد کنم، نتوانستم ارتقاء پیدا کنم، دلیل آن فقط بودن تمام مطالب در ذهن و تفکر من است و هنوز به دل و قلب من راه پیدا نکرده است که بتوانم با چهارده شاه‌کلیدی که در دست دارم قفل‌های زندگی‌ام را باز کنم.

خانم زهره، بیشتر از همه کدام ویژگی راهنمای شما باعث شد که عشق به خدمت در جایگاه راهنما بودن را پیدا کنید؟ در ادامه برایمان بفرمایید راهنما چگونه می‌تواند نقطه تعادل قهر و مهر را در لژیون پیدا کند؟

الآن که به گذشته و اوایل ورودم به کنگره فکر می‌کنم خاطرم هست که تا مدت‌ها به‌خاطر مشکلات زیادی که داشتم و اینکه هیچ نظم‌وانضباط و برنامه‌ریزی در زندگی‌ام نبود، آمدنم به شعبه خیلی سخت بود و با گریه، بحث و حال خراب وارد کنگره می‌شدم و مسافرم می‌گفت راهنما برای تو زحمت زیادی کشیده، فعلاً برو وقتی رهایی را گرفتی اگر خواستی نرو. هر دفعه با این تفکر می‌آمدم؛ ولی وقتی به لژیون می‌رفتم چهره همیشه آرام و لبخند بر لب خانم پریسا به من یک آرامش و امیدواری می‌داد که چه چیزی باعث شده این‌قدر حال خانم پریسا خوب باشد؛ به مرور متوجه شدم این خدمت است که علاوه‌بر پاداش برای خدمت‌گزار، حال خوشی را برای آن‌ها به ارمغان می‌آورد. تنها راه قدردانی از این بزرگواران و تمام کسانی که قبل از ما خدمت کردند، خدمت کردن است. اساس و پایه کنگره۶۰ و حلقه اتصال رهجو به راهنما، عشق و محبت است. راهنما باید با تمام وجودش رهجویش را دوست داشته باشد و اگر این اتفاق نیفتد، قطعاً عملکرد راهنما درست نمی‌باشد و با مشکل روبه‌رو می‌شود. ارتباط راهنما و رهجو باید بر اساس حرمت کنگره۶۰ صورت گیرد و تمام موارد حرمت را باید رعایت کنند. در سی‌دی «فاصله» آقای مهندس فرمودند: «نباید بین رهجو و راهنما صمیمیت و دوستی باشد. باید مهر و محبت وجود داشته باشد و هدف رسیدن رهجو به رهایی و پرورش رهجو برای کنگره۶۰ است.» من راهنما باید تا یک اندازه  محبت کنم و تا یک اندازه جذبه داشتم باشم. محبت بیش از حد باعث تخریب می‌شود. با حس خوب به لژیون بیایم و حس خوب را به رهجوها انتقال بدهم.

به‌عنوان کلام پایانی بفرمایید که بهترین قدردانی یک رهجو از راهنما چیست؟

بهترین قدردانی از یک راهنما به نمایش گذاشتن دانایی است؛ یعنی در کنگره گوش به فرمان باشم، نوشتن سی‌دی و عمل کردن به آموزش‌ها، شرکت و قبولی در آزمون راهنمایی می‌باشد؛ همچنین خدمتگزار شدن یک رهجو بسیار بسیار راهنما را خوشحال می‌کند.

همسفر فاطمه و مسافرشان با تخریب بیش از هفده سال آنتی ایکس مصرفی تریاک، شیره، الکل و قرص وارد کنگره شدند. به‌ مدت ده ماه و سیزده روز به روش DST و داروی OT سفر کردند به‌ راهنمایی مسافر محمد امینی و همسفر لیلا اسیستانت سایت. هم‌اکنون چهار سال و هفت ماه است که به دستان پر مهر آقای مهندس رها و آزاد هستند؛ همچنین رهایی مسافرشان از بند نکوتین چهار سال و پنج ماه است. ورزش مسافر محمد در کنگره والیبال و شنا و ورزش همسفر فاطمه دارت است.

لطفا برداشت خودتان را از جمله «باید در تغییر جایگاه‌ها، تغییر خصوصیت هم به‌وجود بیاید» برای ما بیان کنید.

همان‌طور که استاد امین در سی‌دی «تغییر جایگاه» فرمودند: «گره‌های زیادی هست که در انسان در اثر باز کردن گره دیگران باز می‌شود و کمک به دیگران راه‌گشا هست»؛ اصلاً اساس هستی همین است؛ ما آموزش می‌بینیم تا خدمت کنیم و در ادامه ما زمانی‌که چیزی به کسی یاد می‌دهیم خودمان هم هم‌زمان داریم یاد می‌گیریم و این خیلی مهم است که ما یک چیزی بدهیم و چیزی دریافت کنیم.
به‌نظرم در همین فراگرفتن‌ها و دریافت‌هاست که تغییر خصوصیت نیز به‌وجود می‌آید و اگر ما به نقل از استاد امین: «اگر از این آب‌میوه‌هایی که وجود دارد استفاده نکنیم، بی‌بهره می‌مانیم و دیگر آن تأثیراتی که بایستی بگیریم اتفاق نمی‌افتد.» حالا هر زمان در هر جایگاهی مشغول خدمت هستم بایستی ظرفم پر باشد تا دچار تخریب نشوم؛ چراکه مسئولیت‌ها به انسان قدرت و اعتماد به نفس می‌دهد و این اعتماد به نفس و قدرتی که می‌دهد، هم می‌تواند در جهت ساخته ‌شدن باشد و هم می‌تواند در جهت سوختن باشد؛ یعنی در هر دو جهت می‌تواند باشد. در کل ما برای رشد کردن و تکامل بایستی مسئولیتی قبول کنیم و حرکت در جهت درست و پذیرش هر مسئولیت، ساختار و خصوصیات ما را نیز تغییر خواهد داد و آن زمان است که می‌توانیم آموخته‌هایمان را در قالب مسئولیت به فعل تبدیل کنیم و به دانایی مؤثر برسیم و این را بدانم که استعدادها در انسان گذاشته نمی‌شود؛ بلکه استعدادها در انسان خلق می‌شوند و در اثر همین مسئله است که شخص مراحل تغییر ساختار و خصوصیت را با اختیار و خواست خودش می‌پذیرد و انجام می‌دهد؛ پس چه خوب که بتوانم در هر تغییری نسبت به رشد و تکامل خودم در حرکت باشم، نه چیز دیگری.

جایگاه راهنمای تازه‌واردین تا چه اندازه می‌تواند در رهایی یک تازه‌وارد مؤثر باشد؟

همان‌طورکه آقای مهندس فرمودند: «جایگاه راهنمای تازه‌واردین یکی از حساس‌ترین جایگاه‌ها برای جذب یک تازه‌وارد می‌باشد» و این جایگاه را مهم‌ترین نقطه کنگره می‌دانند؛ پس همانگونه که جذب تازه‌وارد در این نقطه مهم است؛ قطعا این جایگاه می‌تواند در ماندگاری یک تازه‌وارد و رهایی او نیز مؤثر باشد. حال من با انرژی خوب و حس نابی که با کلامم و حسم به یک تازه‌وارد هدیه می‌دهم، می‌توانم در رهایی او نیز سهمی داشته باشم. من همیشه به دنبال انرژی و حال خوب و خدمت کردن بودم و هرچه جلوتر می‌روم بیشتر به اهمیت و هدف خلقت انسان پی می‌برم و متوجه می‌شوم که هدف اول آموزش و بعد خدمت است. بهترین و لذت‌بخش‌ترین جایگاه برای من جایگاه راهنمایی است و لذت‌بخش‌تر از آن، اینکه ببینی تازه‌واردین عزیز در کنگره حضور مداوم دارند و شاهد شوق و رهایی‌شان هستی و هرگز رسالتی که در این مسیر به من داده شده را فراموش نکنم.

یک راهنمای تازه‌واردین باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد تا تحت تاثیر تاریکی اشخاصی که در ابتدای ورودشان به کنگره است قرار نگیرد؟

سؤال خوبی بود و من را به تفکر عمیقی فرو برد؛ چراکه خودم نیز به‌عنوان یک تازه‌وارد زمان بدو ورودم به کنگره در تاریکی‌های زیادی فرو رفته بودم و با کوله‌باری از غم و حسی سرشار از ناامیدی به کنگره دعوت شدم؛ پس هر زمان به‌عنوان یک راهنمای تازه‌واردین در حال پذیرش او هستم می‌توانم با شناخت و آگاهی نسبت به تازه‌واردین عزیز طوری عمل کنم که تحت تأثیر تاریکی‌های او قرار نگیرم؛ حال چگونه؟ من آموختم که ناامیدی بار غم و اندوهی است که یک تازه‌وارد به دوش خود می‌کشد و حس ناامیدی او را از اتفاقات زیبای اطرافش دور کرده و دچار آسیب‌های بسیاری شده است و من نباید اجازه بدهم که این حس‌ها در وجودم رخنه کند و باعث تخریب در من شود. ابتدا بایستی با کلامم و حس خوبی که به او می‌دهم امید را در دلش زنده کنم و به او حقیقت که همان به رهایی رسیدن خودش و مسافرش است را نوید بدهم و به او بگویم «تک‌تک انسان‌ها تاریکی‌ها را تجربه می‌کنند برای پی بردن به عظمت روشنایی‌ها». با تجربیاتی که در اختیار دارم و با علمی که از کنگره فراگرفتم و قدرتی که به‌دست آورده‌ام می‌توانم باعث شوم تحت تأثیر آن تاریکی‌ها قرار نگیرم و هرگز این جمله از استاد امین را فراموش نکنم که فرمودند: «نیاز من در دل دیگران است و نیاز دیگران در دل ما است».

به‌عنوان کلام پایانی بفرمایید که بهترین قدردانی یک رهجو از راهنما چیست؟

دیده‌بان محترم آقای زرکش در مصاحبه‌ای صحبت زیبایی داشتند و فرموده بودند: «اهمیت این هفته‌ها این است که شاکر باشیم تا مبدأمان را یادمان نرود و بدانیم که ما از چه تفکری نظام می‌گیریم؛ در علم، تفکر، اندیشه و در تغییراتی که پیدا کرده‌ایم؛ اگر قدرت برگشتن و دیدن این مبدأ و اتفاق را نداشته باشیم فراموش می‌کنیم. وقتی تو فراموش می‌کنی از کجا آمدی و چه کسانی در این مسیر به تو کمک کردند و شکرگزار نباشی به طُرفَهُ العَینی (در یک چشم بر هم زدن) آن‌چیزی که گرفته بودی، از تو پس گرفته می‌شود؛ پایه هستی فهم است و فهم بدون دانستن اتفاق نمی‌افتد و دانستن بدون شاکر بودن بی‌معناست و کسی که بفمهد تشکر می‌کند». یک راهنما از جان و وقت و خانواده‌اش گذشته تا حال مرا خوب کند و من بایستی درک واقعی از این موضوع داشته باشم تا بتوانم قدردان راهنمایم باشم. این را بدانم تشکر و سپاسگزاری به حرف و سخن نیست و من شخصاً فکر می‌کنم رهجویی که مطابق اصول و قوانین کنگره پیش برود و انجام عمل سالم را سرلوحه کار خود قرار دهد، فرمان‌بردار کنگره۶۰ باشد، اصلاح را از خود شروع کند و بر آن مقاومت داشته باشد و خدمتگزار باشد و برایش مهم نباشد که در چه جایگاهی خدمت می‌کند و با اعضاء با مهربانی و خلقی خوش رفتار کند، به‌درستی از راهنمای خود تقدیر کرده است. هرگز فراموش نکنیم که ما همه خدمتگزاران خداوندیم؛ آنگونه که او می‌پسندد خدمت کنیم و تأثیرگذار باشیم.

همسفر زهره مسافر نیکوتین با تخریب هشت‌سال آنتی ایکس مصرفی قلیان و سیگار وارد لژیون درمان نیکوتین شدند. یازده ماه و بیست روز با متد DST و داروی آدامس نیکوتین خوراکی به‌ راهنمایی همسفر زهرا بیژنی سفر کردند. هم‌اکنون به‌ مدت دو سال است که از بند نیکوتین با دستان پرمهر آقای مهندس آزاد و رها هستند‌. ورزش همسفر زهره در کنگره بسکتبال است.

در سی‌دی «الگو» استاد امین می‌فرمایند: «شما یک قطب‌نما دارید به‌نام حس.» لطفاً برایمان توضیح دهید این قطب‌نما چگونه در مسیر رسیدن به خواسته‌ها ما را کمک می‌کند و چگونه باید از آن مراقبت کنیم که مسیر را به ما اشتباه نشان ندهد؟

در رابطه با این سؤال اولین جمله‌ای که به ذهن من رسید تعریف حس بود و آموختیم که اولین نیروی به کارگیری قوه عقل، حس است. زمانی‌که حس‌های من شروع به فعالیت کنند من می‌توانم اطلاعات درست یا نادرستی را به عقلم بدهم و تصمیم بگیرم که از کدام مسیر در زندگی‌ام حرکت کنم. یک‌وقت‌هایی می‌شود که قطب‌نمای من درست کار نمی‌کند و خراب است؛ یعنی همانطور که آقای امین هم در سی‌دی اشاره کردند: «مثلاً مسیر درست من در جهت شمال است؛ ولی اگر حس‌های من درست کار نکنند، اطلاعات غلط را به عقلم می‌دهم و به سمت جنوب حرکت می‌کنم». مسئله‌ای که اینجا پیش می‌آید و قسمت دوم سؤالتان هم هست این است که من چگونه باید از این قطب‌نما مراقبت کنم؟ باید چه‌‌کاری کنم که این قطب‌نما یا حس من درست کار کند، خراب نشود‌؟ اگر قرار است به سمت شرق حرکت کنم، چه‌کار کنم قطب‌نمای من غرب را به من نشان ندهد؟ مهمترین چیزی که مطرح می‌شود بر‌می‌گردیم به مسئله تزکیه و پالایش؛ یعنی شرط اول مراقبت من از این قطب‌نما این است که باید تزکیه و پالایش داشته باشم. اولین قدم برای تزکیه، داشتن یک تفکر سالم است و تفکر سالم همراه خودش ایمان سالم را به‌ارمغان می‌آورد. ایمان یعنی تجلی نور خداوند در انسان یا اعتقاد راسخ به موضوعی یا شخصی و یا هر چیز دیگری. از ایمان سالم، عمل سالم پدیدار می‌شود و از عمل سالم، حس سالم آشکار می‌شود؛ از حس سالم، عقل سالم و از عقل سالم، عشق سالم خودش را به نمایش می‌گذارد.

آیا رهجوهایی که در لژیون قرار می‌گیرند بازتاب درون راهنما هستند؟

در واقع جایگاه راهنمایی را می‌توانم شبیه یک چهارچوب خاص که پر از اَشکال و شکل‌های مختلف است برای خود ترسیم کنم که این اشکال هرکدام خود یک تصاویری دارند و با استفاده از معنای این تصاویر، باید خود را شکل دهم. هر تصویر خود نشانگر نور است؛ نشانگر صراط مستقیم است و مهم‌ترین قسمت این چهارچوب قالب اصلی یعنی الگو بودن است که باید طبق فرمایش آقای مهندس بی‌نقص عمل کند. در واقع هر آنچه که به رهجو در جهت سلامت جان و جسم توصیه و آموزش داده می‌شود باید خود راهنما آن را از قوه به فعل در آورده باشد و قسمت اساسی همین نقطه است که تصاویر گوناگون موجود در این چهارچوب، ساختار راهنما را شکل می‌دهد و هر چقدر به آموزش‌ها و دانایی مؤثر عمیق، واقعی‌ و نزدیک‌تر عمل کرده باشیم، قطعاً بازخورد قوی‌تری نیز خواهیم داشت؛ آنچه می‌کاریم بازتاب دارد و این بازتاب و نوری که از آن ساطع می‌شود بستگی به تلاشی دارد که من راهنما در جهت بذر نیکوی رهجو انجام می‌دهم. رهجویی که وارد سیستم کنگره می‌شود یک خواسته دارد و اینکه مقصد نهایی این خواسته به کجا برسد، به‌دست توان و تلاش راهنما جهت پرورش آن می‌باشد که حتماً در کنگره۶۰ همه خدمت‌گزاران با تمام توان و عشق بلا‌عوض در این راه قدم گذاشته‌اند و خدمت می‌کنند. هرکدام از رهجوهایم تکه پازلی از گذشته من هستند؛ آن‌ها آمده‌اند تا گذشته خود را فراموش نکنم و گره‌های کور خود را شناسایی و باز کنم؛ در واقع آموزش دوطرفه و‌ پیوند محبت در لژیون بین ما برقرار است. آن‌ها را امانت‌های کنگره می‌دانم که باید به بهترین شکل ممکن هدایت کنم؛ البته که بار اصلی و مسئولیت اجرای آن با خودشان است.

باتوجه به اینکه امسال برای اولین بار دستور جلسه «خانم‌های مسافر» را داشتیم به نظر شما همسفران برای درمان نیکوتین خود چگونه می‌توانند بر ترس خود غلبه کنند و با شکستن تابو سفر خودشان را آغاز کنند؟

سؤال بسیار خوبی بود و من خیلی علاقه‌مند هستم که به این سؤالتان جواب بدهم؛ اول اجازه دهید که خدای خودم را شاکر باشم و از آقای مهندس سپاسگزاری کنم؛ از همین‌جا دستشان را در قلبم می‌بوسم که با این تدبیر بسیار زیبایشان و قرار دادن دستور جلسه «خانم‌های مسافر» در لیست دستور جلسات سالیانه کنگره۶۰ باعث یک اتفاق عظیم و بسیار بزرگی در بین همسفران شدند؛ مخصوصاً همسفرانی که مصرف سیگار و قلیان داشتند و من این را به عینه در شعبه خودمان دیدم و کاملاً متوجه شدم که یک تکانه بسیار بزرگی بود برای همسفرانی که هنوز ترس از این داشتند که بخواهند خودشان را به‌عنوان مصرف‌کننده نیکوتین اعلام کنند. در این چندسالی که من دستور جلسه سیگار را می‌دیدم و تجربه داشتم، شاید آنقدر که این دستور جلسه خانم‌های مسافر باعث تکان دادن همسفران شد و جرقه‌ای شد در ذهن آن‌ها برای سفر کردن، دستور جلسه سیگار این اتفاق را رقم نزد. واقعاً من نمی‌دانم این چه اتفاق قشنگی بود که افتاد و بابت آن بسیار خوشحالم و خدا را شکر می‌کنم.

امیدوارم این دستور جلسه باعث بیداری خیلی از همسفران بشود تا بتوانند این ضد‌ ارزش خودشان را کنار بگذارند؛ انگار این دستور جلسه، همسفران را خیلی بیشتر به فکر فرو برد که اشخاصی که مصرف مواد مخدر داشتند، خیلی راحت آمدند و در لایو چهارشنبه خودشان را مسافر اعلام کردند و آن قفل یا تابو به معنای واقعی شکسته شد. من فکر می‌کنم این یک جرقه‌ای شد برای همسفرانی که مصرف نیکوتین دارند تا بیداری درو‌نشان اتفاق بیفتد و ببینند کسانی‌که مصرف مواد مخدر داشتند و مسافر بودند آمدند و خودشان را معرفی کردند بدون ترس از هیچ قضاوتی؛ پس ما هم که داریم سیگار و قلیان مصرف می‌کنیم چه بهتر که خودمان را معرفی کنیم و دیگر آن ترس و دلهره را نداشته باشیم و شروع کنیم به سفر کردن. در شعبه این مسئله تکانه بزرگی شد برای بچه‌ها و آمدند پیش من صحبت کردیم با همدیگر و چند نفری آمدند در لژیون شروع کردند به سفر کردن و من از این بابت بسیار خوشحال و شاکر خداوند هستم. در ادامه سؤالتان، همسفرانی‌ که این ضد‌ ارزش را همراه خودشان دارند به‌عنوان اشخاصی که در کنگره دارند آموزش می‌بینند و حرکت می‌کنند و می‌شود گفت که با تمام مطالب کنگره آشنایی کامل دارند، باید به این تفکر رسیده باشند که وجود یک ضد ارزش مثل سیگار و قلیان در کوله‌بار معنوی آموزش‌های کنگره من یک چیز اضافه است و با بقیه مطالبی که در کوله‌پشتی من وجود دارد ناسازگار است و این را باید همیشه به یاد داشته باشم که من نمی‌توانم هم در مسیر ارزش‌ها حرکت کنم و هم در مسیر ضد ارزش‌ها؛ این دو در کنار همدیگر دو مسیر اشتباه هستند و چیزی که من در این چند سال متوجه شدم این است که انجام این عمل ضد ارزش؛ یعنی سیگار و قلیان تأثیرات بسیار منفی و بدی روی آموز‌ش‌های شخص در کنگره گذاشته است. ما در کنگره مثلث جسم، روان و جهان‌بینی را داریم و در صحبتی که با رهجوهای خودم داشتم متوجه شدم که این افراد با مصرف نیکوتین نه ضلع جسمشان درست کار می‌کند، نه ضلع روانشان و نه جهان‌بینی آن‌ها؛ یعنی شخص آمده جهان‌بینی را آموزش گرفته؛ اما کاربردی‌ نکرده است. شخص به‌واسطه مصرف نیکوتین جسمش، اعصاب و روانش و خلق‌وخویش به‌هم‌ریخته است و حتی آسیب‌های جسمی و ... را دارد. وقتی ضلع جسمش درست کار نکند، روانش هم روان درستی نیست و بارها همسفران پیش من گله و شکایت داشتند که پرخاشگر و بی‌حوصله هستند؛ حتی سی‌دی‌هایشان را نمی‌توانند درست بنویسند و آن دریافتی که باید از راهنما و آموزش‌های کنگره داشته باشند را ندارند؛ پس مصرف نیکوتین تأثیر بسیار منفی و مخربی دارد و من نمی‌توانم هم در مسیر کنگره حرکت کنم و هم بروم بیرون از کنگره یک عمل ضد ارزش انجام بدهم. باوجود همه این مطالب باید همسفران به این فکر بیفتند که ترس از قضاوت و ترس از سفر کردن را کنار بگذارند و بتوانند قدم در این راه بگذارند و خودشان را با شجاعت تمام معرفی کنند و سفر داشته باشند.

به‌عنوان کلام پایانی بفرمایید که بهترین قدردانی یک رهجو از راهنما چیست؟

در حیطه کنگره۶۰ رهجو بایستی آنچه راهنما می‌گوید بدون چون‌وچرا بپذیرد و اگر راهنما می‌گوید سی‌دی بنویس یا در مورد مطلبی تحقیق کن؛ بپذیرد، انجام دهد و مطیع باشد؛ چون به نفع رهجو می‌باشد. رهجو باید به قوانین و اصول کنگره احترام بگذارد و به آن‌ها عمل کند. برای این منظور باید در کلاس‌ها به‌موقع حاضر باشد؛ همچنین باید نسبت به استاد تواضع و فروتنی داشته باشد. حضرت محمد (ص) در زمینه آموختن علم و استاد فرمودند: «علم بیاموزید و علم را برای به ثمر رسیدن، آرامش و وقار خویش در پیش گیرید و نسبت به کسی که علم و دانش را از او اخذ می‌کنید متواضع و فروتن باشید.» بنابراین رهجوی واقعی کسی است که اگر یک صندلی را به خود اختصاص می‌دهد، در مقابل وجدان خود سربلند باشد؛ زیرا افراد بسیاری هستند که خواهان رهایی و منتظر این صندلی هستند. کسی که خودش خوب می‌داند که خواهان رهایی نیست؛ آیا بهتر نیست به دنبال کار خودش برود تا این صندلی و این موقعیت و امکانات در اختیار فردی که خواهان است قرار گیرد؟

همسفر زهرا مسافر جونز با وزن ۹۹/۵ کیلو گرم وارد لژیون جونز شدند. به‌مدت سیزده ماه با متد DST به‌ راهنمایی همسفر فرشته سفر کردند. هم‌اکنون با کاهش وزن ۲۱/۵ کیلو گرم به‌ مدت یک سال و پنج ماه است که از بند اضافه وزن با دستان پرمهر آقای مهندس آزاد و رها هستند‌. ورزش همسفر زهرا بسکتبال است.

زمانی‌که به‌عنوان راهنمای تغذیه سالم انتخاب شدید چه حسی داشتید؟ در ادامه لطفاً برایمان بگویید به نظر شما دلیل قوانین جدیدی که آقای مهندس به تازگی (چهارشنبه ۲۶ دی‌ماه ۱۴۰۳) در مورد لژیون تغذیه سالم مطرح کردند چه چیزی می‌تواند باشد؟

من باید بدانم انسان‌ها به.طور کلی برای آموزش و خدمت قدم به حیات می‌گذارند؛ ابتدا می‌آیند آموزش می‌گیرند و بعد از آموزش خدمت درست انجام می‌دهند. به‌نظر من آموزش و خدمت نبض زندگی است و اگر این دو موضوع در کنار هم نباشند واقعاً زندگی، زندگی نیست. زمانی‌که وارد سفر دوم جهان‌بینی شدم با مسافرم به تهران رفتیم و گل رهایی را دریافت کردیم؛ بعد از رهایی، مسافرم به‌خاطر اشکالاتی که داشت مجدداً به مواد روی آورد و من هم قصد داشتم زمانی‌که سفر جونزم به پایان رسید از کنگره بروم. به همراه راهنمایم همسفر فرشته راهی تهران شدیم و گل رهایی را از دستان پرمهر آقای مهندس برای سفر جونزم دریافت کردم؛ بسیار خوشحال بودم و در پوست خودم نمی‌گنجیدم. آقای مهندس یک چیزی در دفترچه من یادداشت کردند و وقتی خواندم دیدم که نوشته بودند شما می‌توانید ۵ رهجو بگیرید و امضا کرده بودند؛ باورتان نمی‌شود خیلی برایم سخت بود؛ می‌گفتم خداوندا من که می‌خواهم از کنگره بروم پس این چه اتفاقی شد؟ به راهنمایم خانم فرشته گفتم می‌توانم قبول نکنم؟ ایشان گفتند خانم زهرا آقای مهندس خودشان شما را انتخاب کردند برای راهنما شدن، پس چرا اینطور می‌گویی؟ اینجا بود که واقعاً به خودم آمدم که من حالا حالاها به کنگره نیاز دارم؛ من زهرا باید آموزش‌های کنگره را در یافت کنم و در زندگی‌ام بتوانم کاربردی‌ کنم. واقعاً از زمانی‌که راهنمای تغذیه سالم شدم خیلی عالی آموزش‌ها را از بچه‌ها دریافت کردم و اگر کنگره را رها کرده بودم با اطمینان کامل می‌توانم بگویم که صد در صد اضافه وزن من مجدداً برمی‌گشت؛ به‌خاطر این‌که جهان‌بینی من درست رشد نکرده بود؛ ولی با ادامه در لژیون تغذیه سالم خدا را شکر توانستم پایدار بمانم و امیدوارم که تمامی بچه‌های کنگره و بچه‌های لژیون تغذیه سالم به سلامتی  و به وزن ایده‌آل  خود برسند. آقای مهندس فرمودند: «وقتی‌که یک رهجو می‌خواهد وارد لژیون تغذیه سالم بشود، حتماً باید ۱۵ کیلو به بالا اضافه وزن داشته باشد» که به نظر من این‌گونه خیلی بهتر شد؛ چون یک نفر ۷ یا ۸ کیلو اضافه وزن دارد و خودش می‌تواند به‌راحتی این اضافه وزن را کم کند. مسئله دیگر اینکه آقای مهندس فرمودند: «حتماً باید وزن بچه‌ها یادداشت بشود.» این قضیه هم خیلی عالی است؛ یک نفر از بچه‌ها مثلاً می‌گوید وقتی روی وزنه می‌روم اعصابم به‌هم می‌ریزد؛ باید این اتفاق بیفتد و باید من زهرا بدانم که اگر امروز ۱۰۰ گرم وزن اضافه کرده‌ام دلیلش چیست؟ زمانی‌که به دنبال دلیل بگردم قطعاً به نتیجه خوبی هم خواهم رسید.

سی‌دی نوشتن یک رهجو در لژیون تغذیه سالم تا چه اندازه در کاهش وزن و سلامتی او مؤثر است؟

در مورد سی‌‌دی نوشتن اگر بخواهم از دیدگاه و تجربه خودم بگویم سی‌دی نوشتن واقعاً نقش بسیار زیاد و مهمی در آموزش‌ها دارد. شاید من یکی از سی‌دی‌ها را هزار بار گوش بدهم؛ ولی تا زمانی‌که آن را ننویسم چیز زیادی متوجه نمی‌شوم؛ باید سی‌دی نوشته شود تا مطالب آن ملکه ذهن من شود؛ مثلاً یک نفر از  بچه‌ها می‌گوید ۴ یا ۵ سی‌دی دیگر دارم که بنویسم و بیست روز دیگر می‌خواهد برای رهایی به تهران برود و با عجله سی‌دی‌هایش را می‌نویسد که به‌نظر من این فقط صفحه سیاه کردن است و هیچ تأثیری روی او ندارد. حتماً باید طبق سی‌دی‌های لژیون پیش برویم و همانطور که آقای مهندس فرمودند در ماه یک سی‌دی بنویسیم؛ یعنی رهجو باید آنقدر هر سی‌دی را ملکه ذهنش بکند که بتواند از مطالبش استفاده کند و در زندگی کاربردی کند.

به‌نظر شما خدمت در جایگاه راهنما در قسمت‌های مختلف کنگره (تغذیه‌ سالم، درمان سیگار، ایکس و تازه‌واردین) چه تفاوت‌ها و چه شباهت‌هایی با یکدیگر دارند؟

شخصی که راهنما می‌شود باید هدفی داشته باشد. من باید بدانم که هدفم در کنگره چیست و اصلاً به چه دلیلی راهنمای تغذیه سالم شدم؟ آیا واقعاً  خودم نکات مهمی که در سی‌دی‌ها هست را اجرا می‌کنم؟ تمام راهنمایان  زحمت زیادی می‌کشند تا به این درجه برسند. من زهرا در جلسه اول که با حال خراب وارد کنگره می‌شوم راهنمای من واقعاً حس‌وحال مرا درک می‌کند و در تغذیه سالم هم همینطور است؛ مثلاً یک نفر با اضافه‌ وزن زیاد وارد کنگره می‌شود و وارد لژیون تغذیه سالم می‌شود و من واقعاً او را درک می‌کنم؛ زیرا دقیقاً بلاهایی که با مسئله اضافه وزن بر سر خودم آمده است آن رهجو هم تجربه کرده؛ یعنی همدرد همدیگر هستیم. به نظر من شبیه به هم هستند و تنها تفاوتش در نوع سفر است.

به‌عنوان کلام پایانی بفرمایید که بهترین قدردانی یک رهجو از راهنما چیست؟

هر عبارتی در کنگره به‌کار می‌رود، قطعاً  بار معنایی دارد. این دستور جلسه به من یادآوری می‌کند که زهرا ببین کجا بودی و الآن کجا هستی؟ انسان موجودی فراموشکار است، هرچند که خیلی از مسائل را می‌داند؛ اما به مرور زمان از یاد می‌برد. به‌عنوان یک راهنمای تغذیه سالم برای رهجوهای خودم آرزوی سلامتی و تندرستی دارم و امیدوارم که در این راه مستدام باشند. در پایان از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر می‌کنم. از راهنمای تغذیه سالم همسفر فرشته تشکر می‌کنم و از شما خدمتگزاران سایت که در این قسمت زحمت زیادی می‌کشید تشکر می‌کنم و برایتان آرزوی سلامتی دارم.

از راهنمایان همسفر زهره، همسفر فاطمه، همسفر زهره و همسفر زهرا که وقت با ارزش خودشان را در اختیار سایت نمایندگی قرار دادند و از همه این بزرگواران آموزش گرفتیم، بسیار سپاسگزاریم و در مسیر خدمت و آموزش برایشان از خداوند متعال بهترین‌ها را خواستاریم. همواره موفق و سربلند باشید و بهترین کاشت و برداشت‌ را در این مسیر الهی داشته باشید.

طراح سؤال و مصاحبه‌کننده: همسفر نسرین رهجوی راهنما همسفر نگار (لژیون سوم)
عکاس خبری: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
ارسال: راهنما همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .