
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است به قلم اعتماد دارم، زیرا آنچه در قلبم میگذرد برروی کاغذ مینگارد اگر بخواهم واژهای در توصیف شما بیان کنم عشق است، عشق و محبتی که در رگهای یخزده من نفوذ کرد و به من حیات تازهای بخشید، زمانیکه با کوله باری از غم و ناامیدی وارد کنگره شدم و باور نمیکردم روزی سرشار از آرامش و امید گردم، شما تجلی نور خداوند هستید از خداوند بهخاطر این نعمت بزرگ در زندگی سپاسگزارم و امیدوارم بتوانم آنچنان که شایسته است قدردان شما باشم، راهنما خوبم با تمام وجود به شما عشق میورزم.
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون یکم)

هرگز فراموش نمیکنم اولین روزی که به کنگره۶۰ آمدم مکانی که تا قبل از آن حتی یک مرتبه هم نام او را نشنيده بودم با حالی پریشان و افسرده به لژیون تازه واردین رفتم و سوالات فراوانی که در ذهن خود مرور میکردم بعد از آن قرار شد من راهنمایی را با حس خود انتخاب کنم و شما را انتخاب کردم که با آغوش گرم و پر مِهر خود من را در آغوش گرفتید و مرهمی شدید بر زخمهایم با کلام زیبا و آموزشهای نابتان من را راهنمایی کردید و روز به روز حال من بهتر شد و معنی آرامش را فهمیدم، زندگی و حالخوشی که دارم را مدیون شما و کنگره۶۰ هستم، امیدوارم با خدمت کردن کمی از زحمات شما را جبران کنم.
نویسنده: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون دوم)

عاشق را حساب با عشق است با معشوق چه حساب دارد، راهنما نوری در تاریکیها هست و ما را به نور هدایت میکند تا به روشنایی برسیم نشان دادن مسیر عشق و علاقه میخواهد و آن شخصی که این ذوق را در دلم گذاشت و مُشوقم بود شما بودید، راهنما خوبم من فداکاری، عشق، ایمان، آرامش، محبت، دوست داشتن و حال خوب امروزم را از شما دارم که بیمنت عشق ورزیدید، محبت و از خودگذشتگی کردید تا من از ظلمت و تاریکی به نور و آرامش روح برسم خدا شما را میخواست و دانایی عشق برایتان انتخاب به حق بود روزتان مبارک.
نویسنده: همسفر فریناز رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون سوم)

ای که مرا خواندهای راه نشانم بده، هفته راهنما را به آقای مهندس بزرگ مرد کنگره۶۰ و خانواده بزرگوار ایشان اولین راهنمایان کنگره و راهنما بزرگوار، دلسوز و مهربان خودم تبریک عرض میکنم، اولین روزی که به لژیون شما آمدم با جسمی دردمند، حالی آشفته و روحی ناآرام روبهروی شما قرار گرفتم و با آغوش گرم و پر از مهرتان مرا پذیرفتید، نقطه نوری شدید در زندگی سراسر تاریک من، با دریافت آموزشهای ناب شما، مسیر را یافتم و به روشنایی رسیدم با صبر و محبتی که در وجود خود داشتید به من محبت کردن آموختید امیدوارم با گرفتن شال راهنمایی و خدمت شاهد لبخند رضایت بر لبهای شما باشم.
نویسنده: همسفر شهلا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)

به نام خدایی که دوست داشتن، ایثار و محبت را آفرید در ابتدا خداوند بزرگ را بسیار سپاسگزارم که اذن ورودم را به این مکان مقدس صادر نمود و بهترین بنده برگزیدهاش را سر راهم قرار داد که مسیر درست زندگی کردن را به من بیاموزد، راهنما خوبم آغوش پر از مهر، محبت و گرمای وجود شما بود که به من جان دوبارهای بخشید در تمام لحظات سفر همچون کوه کنارم ایستادید و بدون هیچ چشم داشتی تمام داشتههایتان را به من آموختید و مرا از تمام ناامیدیهایی که این سالها وجودم را فرا گرفته بود نجات دادید آرامشی که در زندگی دارم را مدیون محبت بیپایان شما هستم و هیچ وقت فراموش نمیکنم از خداوند میخواهم کمکم کند تا با دریافت شال راهنمایی ذرهای از زحمات شما را جبران کنم و مایه سرافرازی شما باشم، هفته راهنما را خدمت آقای مهندس، خانواده محترمشان و تمام راهنمایان کنگره۶۰ و راهنما بزرگوارم تبریک عرض میکنم بهترینها نصیب قلب مهربانتان.
نویسنده: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون پنجم)

راهنما یعنی نشان دهنده راه و نمیدانم چه موهبت بزرگی خدا نصیب من کرد که راهنما خوبی سر راهم قرار داد تا توانستم از تاریکیها به سمت روشنایی هدایت بشوم و با فرمانبرداری کردن بتوانم در راستای خدمت کردن ذرهای از این عشق و محبت را جبران کنم خداوند را سپاسگزارم که این نعمتهای خوب را به من داد تا بتوانم از ضدارزشها دوری کنم تا به حالخوش برسم دست راهنما خوبم را میبوسم و از خداوند بهترینها را برای تمام راهنمایان عزیز که در این راستا خدمت میکنند خواستارم.
نویسنده: همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
.jpg)
شرح دادنت سخت است برگه زندگیات را که دیدم فقط یک خط پررنگ بود، گفتم کاش خط زندگی من را از میان خط خطیها پیدا کنید، راه را برایم از میان سیاهیها پیدا کردید و الگوی راهم شدید، داخل نقشه راه را برایم ترسیم کردید رد پای عشق و محبت را از شما آموختم و همه آنچه باید ضمیمه برگه زندگیام میکردم این است سجادهی عشق؛ پازلهای زندگی بهم ریختهام را با آرامش کنار هم چیدید امیدوارم به مقام شما نائل شوم ای زیبا فروغ روزت هزاران بار مبارک باد.
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون هفتم)

آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است، هفته راهنما را ابتدا به بنیان کنگره۶۰ و خانواده محترم ایشان و تمام راهنمایان تبریک عرض میکنم، حدود هفت سال پیش با حالی آشفته و روحیهای بهم ریخته وارد کنگره شدم بعد از مشاوره تازه واردین وارد لژیون شدم در آن روزها آنقدر حال من آشفته بود که تا مدتها تنها میآمدم و میرفتم، هیچ حس و درکی از آموزشها نداشتم؛ اما به مرور زمان با دریافت آموزشها و محبتهای بلاعوض راهنما خوبم به حالخوش رسیدم و خود گمشدهام را پیدا کردم و خدمتگزار شدم خداوند را شاکر و سپاسگزارم که بهواسطه زحمات راهنما خوبم به من اجازه داد تا آموزش بگیرم و خدمت کنم امیدوارم برکات این آموزشها در زندگی ایشان جاری و ساری باشد.
نویسنده: راهنما همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر نگین (لژیون هشتم)

به نام قدرت مطلق الله دستهایی که کمک میکنند مقدستر از لبهایی هستند که دعا میکنند امروز در سکوت دلنوشتهام، واژهها را به احترام شما مینویسم راهنما خوبم شما چراغهایی را در تاریکیهای مسیرم روشن کردید و در این راه پر پیچ و خم با صبر و مهربانی خود مسیر را به من نشان دادید همچنین با تجربه و عشق بلاعوض شما متوجه شدم هیچ کس تنها نیست به من آموختید که دردها و زخمهایم را بپذیرم و با آنها روبهرو شوم نه از ترس بلکه از روی امید میباشد، امروز در این دلنوشته از شما نهایت سپاسگزاری را دارم که در هر لحظه همراه من هستید و نه تنها راهنما بلکه الهامبخش من میباشید، امیدوارم برکات این خدمت در زندگی شما جاری و ساری باشد از خداوند متعال بهترینها را برای شما خواستارم.
نویسنده: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون نهم)

یک سال و نیم پیش در مرحله بسیار تاریکی از زندگی قرار داشتم در ناامیدی فرو رفته بودم و فکر میکردم هیچ چیز، شخص و حتی جایی نمیتواند حال مرا خوب کند اکنون با حضورم در کنگره، گویی از وسط جهنم به بهشت گسیل شدم و خداوند فرشتهای از جنس راهنما برایم فرستاد تا دستانم را بگیرد و راهی را که رفته است به من نیز نشان دهد راهنما نور زندگیام در وسط تاریکیها و امیدم در زمان ناامیدی و معجزه خداوند بود برای ادامه راهم، دستان پر مهرشان را در قلبم میبوسم و امیدوارم بهواسطه این خدمت بزرگ گرههای زندگی یکی پس از دیگری برای ایشان باز شود.
نویسنده: همسفر بهار رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون دهم)

روز اول را به یاد دارم که با آشفتگی بسیار قدم به کنگره نهادم بعد از اینکه جلسه تمام شد، راهنما تازهواردین با مهربانی و بدون قضاوت به درد و دلهای من گوش کرد بعد از سه جلسه من باید راهنما انتخاب میکردم با کلی آشفتگی قدم به لژیون راهنما خوبم گذاشتم همان فرشتهای که صحبتهای زیبایش مانند آبی روی آتش به زندگی پر آشوب من آرامش را برگرداند هر بار که به این مکان قدم میگذاشتم گره از مشکلات درونی من باز میشد، راهنما مانند نوری از وجود خود در من دمید و از داشتههای درونی خود که آموخته بود مرا هدایت کرد، زیرا ایشان قبلاً مسیری که من در آن بودم را با فرمانبرداری طی کرده بود، بنابراین من باید فرمانبردار خوبی باشم تا به آرامش و حالخوش دست پیدا کنم خدا را شکر که الان بعد از گذشت پنج سال و پنج ماه شکرگزار خداوند، جناب مهندس و خانواده محترمشان و راهنما خوبم هستم از خداوند بهترینها را برای آنها خواستارم.
نویسنده: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یازدهم)

خداوند را شاکرم که مسیر کنگره را به من نشان داد و این مکان مقدس نیز من را با آغوش باز و پر از مهر و محبت پذیرفت و با راهنمایی بامحبت که مانند فرشتهای پاک و بیتوقع بود آشنا کرد که تمام تلاش او رهایی من از بند تاریکیها بود راهنما؛ یعنی یک الگو و نشاندهنده چراغ راه، فرشتهای که سرشار از تجربه و آگاهی است به من آموختید که از این پس باید فرمانبردار باشم، آموزشها را دریافت و در جهت آموزشها حرکت کنم و شروع به کاشتن بذرهای نیکو کنم تا در آینده شاهد محصولات سالم باشم شما برای من حکم ناجی و فرشته را دارید زمانیکه کشتی زندگی من به گل نشسته بود با دریافت آموزش و فرمانبرداری از شما توانستم لنگر کشتی خود را بکشم و مسیر ناهموار زندگی خود را هموار کنم شما بهترین معجزه، پایه زندگی همچنین برای من امین و مورد ستایش هستید که میتوانم به آن تکیه کنم داشتن چنین نعمتی؛ یعنی اینکه خداوند بیش از اندازه به من توجه میکند. در ابتدا با تمام وجودم از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان و همچنین راهنما بسیار خوبم تشکر و قدردانی میکنم و امیدوارم بتوانم روزی با دریافت شال راهنمایی زحمات ایشان را جبران کنم.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوازدهم)
ویرایش: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوازدهم)
عکس: اعضای گروه تهیه عکس سایت
ارسال: همسفر فریده رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون بیستوسوم)
نمایندگی همسفران سلمان فارسی
- تعداد بازدید از این مطلب :
405