English Version
This Site Is Available In English

بحث، بحث پول و مقدار نیست! بحث، توان تفکر است

بحث، بحث پول و مقدار نیست! بحث، توان تفکر است

 

جلسه هفتم از دور سی و هشتم سری کارگاه‌های آموزشی، خصوصی مسافران کنگره۶۰ نمایندگی شیخ‌‌بهایی اصفهان با استادی مسافر ولی‌الله و نگهبانی مسافر عماد و دبیری مسافر عباس با دستور جلسه «هفته راهنما» در روز یکشنبه ۲۸ بهمن ماه ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

 

سخنان استاد:

سلام دوستان ولی‌الله هستم یک مسافر

قبل از هر چیز تشکر می‌کنم از آقای مهندس دژاکام عزیز بابت این بستر که فراهم نمودند تا ما در کنار هم آموزش بگیریم، این هفته خجسته را خدمت ایشان و خانواده محترمشان تبریک عرض می‌نمایم. خداوند را شاکر و سپاس‌گزارم که یکبار دیگر شرایط برای من و‌ شما آماده شد که بتوانیم یاد بگیریم و یاد بدهیم.

چه چیز را یاد بگیریم؟ چیزهایی که از یادمان رفته بود. باید آگاه باشیم که لازمه یاد دادن و یاد گرفتن انسان در بستر آموزش گرفتن است. مطلب ‌و موضوعاتی که سال‌ها فراموش کرده بودیم و انسان از اصل و آن گوهر وجودی خودش دور کرده بود؛ امروز یک نفر پیدا شده که ما را به اصل خودمان بازگرداند و آن گوهر وجودی که از ما ربوده شده بود به هر شکلی به ما برگرداند.

آیا افرادی که قبلاً می‌خواستند اینکار را به انجام برسانند معلم‌های خوبی نبودند؟ آیا پدرمان، پدر خوبی نبود؟! مادر، مادر دلسوزی نبود؟! دوستانمان، دوستان خوبی نبودند؟! خوب بودند ولی بلد نبودند.

آن تاریکی که ما تجربه کرده بودیم، باید یک نفر می‌آمد و ما را از این تاریکی‌ها بیرون می‌آورد؛ که هم جنس و هم نوع خودمان باشد، که این تاریکی‌ها را تجربه کرده باشد و از این جریان گذشته باشد. تا زمانی که می‌گوییم این‌چنین احساسی داریم، او هم همان احساس را گذرانده باشد. تا بتواند ما را درک کند و یادمان بیندازد چه چیزهایی داشتیم و از دست داده‌ایم. آن معلم کسی نیست به جز معلم حکیم کنگره ۶۰ که فوت‌و‌فن را بلد است؛ فوت‌و‌فنی که پدر، مادر و معلمان‌مان بلد نبودند. هنری که به ما می‌گوید سه جلسه روی صندلی تازه‌واردین بنشینید و به ما یاد داد که پیراهن سیاه‌مان را به سفید تبدیل کنیم و برای نشستن سر لژیون اجازه بگیرم. اینها آرام آرام صورت می‌گیرد، این همان ترفند و شعبده‌بازی است و هنر راهنما است که این ترفند را بکار گیرد.

برمی‌گردیم سر بحث بخشش؛ وقتی بگذرید از آن یک ساعتی که با دوستانتان بودی و سر جلسه تازه‌واردین بنشینید، وقتی توانستی، بگذری از این تعلل و بروی آزمایش کبدی بدهی، ‌پیراهن سفید تن کنی، آن وقت، زمانش می‌رسد که آن چشم اول و آخر را بگویی؛ چشمی که هزار بار گفتی و هیچ زمانی اجرا نکردی . آن موقع می‌گوید دیگر مواد مصرف نکن و داروی "OT" مصرف کن، میگویی چشم. ‌اگر با دستانت، دستم را بگیری تا جایی که دستت در دستم باشد، دستت را رها نخواهم کرد.

انگار که تمام چیزهایی که گم کرده بودی و‌ به دنبالش بودی اینجا می‌توانی یکدفعه به دست آوری. این است که هم لژیونی می‌شود یک آدم خوب و راهنما می‌شود یک آدم معتمد و می‌توانی اعتماد کنی؛ سپس تمام مسائلی که درباره اعتیاد هست را به او می‌گوییم و راهنما می‌تواند به ما کمک کند. حرفی که پدر و مادر به ما می‌گفتند و ما می‌گفتیم چشم ولی اجرا نمی‌کردیم، ولی این بزرگ مرد یک کلمه به ما گفت: نکش و ما گفتیم چشم؛ دو دلیل دارد: اول اینکه توانستیم از آن زمان بگذریم و سر لژیون بنشینیم و بخشش و گذشت را یاد بگیریم؛ دوم هم اینکه توانستیم از پیراهن‌های سبز رنگ، قرمز رنگ، مشکی رنگ دل بکنیم و پیراهن سفید بپوشیم این هم نوعی بخشش است. زمانی که با واژه بخشش آشنا شدیم و زمانی که یک‌ نفر پیدا شد که ما به آن اعتماد کنیم. بارها گشتیم تا اینکه مهندس را پیدا کردیم و به این باور رسیدیم که می‌تواند به ما کمک کند و ما را از منجلاب بیرون بیاورد؛ آن موقع اتفاق‌های خوب یکی یکی می‌افتند.

چرا بخشش؟ مگر دستور جلسه بخشش است! نه؛ اما ربط دارد، دستور جلسه قدردانی و انجام وظیفه است، دستور جلسه بخشش نیست؛ بخشش فرق دارد، قدردانی هم فرق دارد. اما برای رسیدن به قدردانی و تشکر برای آن چیزی که به دست آورده‌ایم و نگهداری از آن باید از دل ببخشی و تا رد نشوید، نمی‌توانید به آن‌ موضوع دسترسی پیدا کنید.

جشن‌های راهنما، همسفر، دیده‌بان در کنگره برگزار می‌گردد؛ نامش جشن راهنما است ولی به کام رهجو‌هاست. امروز آن میدان است که خودمان را محک بزنیم، ببینیم از نظر فکری چقدر توانمند شدیم، چقدر بزرگ شدیم، چقدر رشد پیدا کردیم. آیا آن چیزی که بخشیدیم در عوض رحمت خداوند، به واسطه آن بخشش، درب زندگی‌مان باز شد؟ آیا می‌توانیم نگهداری کنیم؟ می‌توانیم از این رحمت و برکت مراقبت کنیم؟ بهترین راه قدردانی است. قدردانی یعنی نگهداری از آن‌ چیزی که بدست آورده‌ایم.

کجا بهتر از کنگره۶۰ برای قدردانی کردن. بیرون از کنگره به دنبال روش قدردانی هستند، راه را بلد نیستند؛ ولی ما چپ و راست برویم، کنگره شرایط نگهداری و قدردانی از آن چیزی را که بدست آورده‌ایم را برای ما فراهم کرده است. البته باید ببینیم چه چیزی بدست آوردیم. انسان‌هایی هستند که گوش دارند ولی نمی‌شنوند، چشم دارند ولی نمی‌بینند. چند دسته هستند که نباید ببینند و بشنوند؛ ولی افراد باهوش با گوش‌شان می‌شنوند و با چشم‌شان می‌بینند و خوب توجه می‌کنند.

راهنما هیچ احتیاجی به پاکت من و شما ندارد، ولی ما احتیاج به دادن این پاکت داریم؛ هیچ‌کسی برا دیگری مبلغ تعیین نمی‌کند که چقدر داخل پاکت بگذاریم؛ ولی من باید بدانم آن مبلغی که می‌خواهم، بگذارم در خور راهنما هست یا خیر؟ بستگی به چیزی که گرفتید دارد. اگر مطلب را نگرفتید، پاکت ندهید چون پولتان را حرام کردید. بیرون از کنگره به هر شخصی می‌خواهید پولتان را بدهید ولی اگر مطلب را گرفتید، پاکت بدهید چون شما نیاز دارید به این پاکت دادن و به نحواحسنت پاکت بدهید.

سه‌شنبه روز حرف زدن نیست، روز عمل است. باید بروید بانک خواهش کنید که به من پول بدهید برای عزیزی می‌خواهم که خیلی برایم ارزشمند است‌؛ بله این خواهش کردن شما را بزرگ می‌کند، این پول دادن شما را بزرگ می‌کند. سال اول راهنما شدنم بود، یک پاکت با پول خیلی زیادی از بین پاکت‌ها درآمد. با همسفرم نشسته بودیم، دلنوشته را خواندیم، ولی اسمی نوشته نشده بود. همسفرم گفت: برو بر اساس کسانی که اسم نوشته‌اند، بررسی کن تا بفهمی چه کسی است که از او تشکر کنی، گفتم اصلاً نیازی به تشکر نیست، او به هستی دستور داده است که من این جایگاه را می‌خواهم و علتش این است که من تمام توانم را گذاشتم، نه اینکه چون پول زیادی گذاشته بود. اولین رهایی‌ام نزد آقای مهندس رفتم و به ایشان گفتم: آقا این مبلغ را گذاشته‌اند و نمی‌دانم چه کسی است، دستور چیست؟ بروم او را پیدا کنم و حداقل مقداری از آن را پس بدهم؟ گفتند: «صد برابر این را هم اگر می‌گذاشت، کم بود؛ او از نظر مالی توانش را داشته است و مهمتر اینکه از نظر فکری هم به این رشد رسیده است که باید قدر آن چیزی که به دست آورده است را بداند و خواهان شالی است که تو داری. چرا بروی به او پس بدهی؟ او می‌داند چه چیزی به دست آورده است».

بحث، بحث پول و مقدار نیست! بحث، توان تفکر است. نگاه هیچ راهنمایی به هیچ رهجویی بر این اساس نیست. اگر من صد میلیون تومان گذاشتم و بغل دستی من پنجاه هزار تومان گذاشت، فردا نگاه راهنما به هر دو به یک شکل است. چرا که پیمان بسته است و تعهد دارد. اگر که می‌خواهید مبلغی بگذارید کمیت آن مهم نیست، مهم کیفیت آن است. کسی که لول این مبلغ، لول این قدردانی، لول این تشکر را اندازه‌گیری می‌کند و به سوی تو برمی‌گرداند، شخص دیگر است. شاید یک پنجاه تومانی با یک دلنوشته از نظر اعتبار از آن صد میلیون تومان بیشتر باشد. ما از کجا می‌دانیم آن پنجاه تومان یا ده تومان از چه منبعی است؟ شاید آن ده میلیون یا بیست میلیون ارزش کافی نداشته باشد، چون توان بیشتری داشته است و در این موضوع همه توانش را نگذاشته است. این را هم بگویم وضعیت جوری نیست که بخواهید خودتان را به دردسر بیندازید؛ اوضاع اقتصادی به گونه‌ای نیست که بخواهید اذیت شوید، اگر کسی بخواهد برود قرض کند و پاکت بدهد، بدانید که هم به خودش و هم به آموزشی که دیده است خیانت کرده است. این را هم در نظر داشته باشید راهنما چشمش به آن پاکت نیست، راهنما چشمش به رشد و ترقی ما است.

راهنما می‌داند که شما اگر از این پاکت گذشتید فردا می‌توانید از فرزندانتان نیز قدردانی کنید. به تولد مادرتان، همسرتان، خواهرتان بروید و کاری که هرگز انجام نداده‌اید را با حس خوب، نه از روی رفع مسئولیت انجام دهید و قند در دلتان آب شود که ده روز دیگر تولد دخترتان است.

برای من واجب و ضروری است که برای راهنمای ویلیام خود جداگانه پاکت بگذارم و برای راهنمای "D.S.T" هم جداگانه پاکت بگذارم. به دوستان خوبم و همکاران عزیزم که چندین سال در کنارشان بودم و از ایشان آموزش می‌گرفتم این هفته خجسته را تبریک می‌گویم، همچنین به ایجنت محترم شعبه شیخ‌بهایی بسیار تبریک عرض می‌کنم و امیدوارم که بتوانیم روز عمل، روز جشن، خودمان را به خودمان نشان دهیم.

 

تایپ: مسافر مجتبی (لژیون۲۳)، مسافر شایان (لژیون۳)، مسافر رسول (لژیون۱)

ویراستار: مسافر مهدی (لژیون۱۶)، مسافر امیر (لژیون۱۰)

تهیه و ارسال: مسافر حمزه

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .