همسفر نصیبه؛
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من/ دل من داند و من دانم و دل داند و من/ خاک من گل شود و گل شکفد از گل من/ تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من
ابتدا هفته راهنما را خدمت جناب آقای مهندس حسین دژاکام و خانواده محترم ایشان که با تمام توان به انسانهای درمانده کمک کردند تبریک عرض میکنم.
همچنین این هفته زیبا را به راهنماهای سفر اول و دوم خود همسفر نسیم، همسفر شهلا و همه راهنماهای کنگره60 تبریک میگویم. سخن گفتن از این عزیزان خیلی سخت است چون نمیتوانم محبت آنها را جبران نمایم.
بعد از ورود به کنگره فهمیدم راهی که من چشم بسته وارد آن شدهام راهنما سالها پیش رفته و اکنون با تمام وجود آماده است که دست من را بگیرد، از گذرگاههای سخت زندگی عبور دهد و من را عاشق کل هستی و همه انسانها کند.گاهی اوقات حیران میشوم از این همه عشق که به من رهجو نثار میکنند.
روزی دخترم از من سؤال کرد راهنماهایت را چقدر دوست داری؟ به اندازه مادرت؟
من فقط یک پاسخ دادم، آنها را ماوراء عشق دوست دارم چون آرامش الان خود را مدیون ایشان هستم. راهنماها مانند نوری هستند که راه را برای ما روشن میکنند.
خدا را هزاران بار شکر میکنم که در مسیر کنگره۶۰ قرار گرفتم و قطرهای از این دریای بیکران شدم.
همسفر اکرم؛
به نام قدرت مطلق الله
بارانی که بیمنت همه را سیراب میکند و جانی دوباره میبخشد.
هفته زیبای راهنما را ابتدا به استاد راهنمای بزرگ و خانواده کنگره۶۰ جناب آقای مهندس حسین دژاکام، خانواده محترمشان تبریک عرض میکنم و همینطور تبریک ویژه به راهنماهای خودم، خانم لیلا رفیعی و خانم نجمه والاپور تبریک عرض میکنم. انشاءاللّه بتوانم یک رهجوی خوب برای آنها باشم.
هفته راهنما یعنی بزرگداشت عشق، محبت و تجلیل از کسانی که علمی را آموختند و ذرهذره در جان ما جاری میکنند.
امروز من میتوانم قلم به دست بگیرم، عشق و محبت بدون چشم داشت آنها را برای همه بنویسم، معلمی که با خنده من خندید، با ناراحتی من ناراحت شد و همیشه به من امید و باور آموخت؛ مانند یک مادر.
در حقیقت راهنمایان کنگره۶۰ از آن دسته انسانهایی هستند که واژه انسانیت برازنده آنها است و محبتهایشان جبران ناپذیر، گویی خداوند که همین نزدیکیها بود؛ اما
چشم دل من نابینا بود را نشانم دهد راهی که در هیاهوی زندگی در میان جهل و نادانی خود فراموش کرده بودم.
به راستی اگر راهنمایان نبودند، دستان ما را نمیگرفتند، با همراهی و همدلی راه درست زندگی را به ما نشان نمیدادند، مگر امکان داشت از عمق تاریکیها بیرون بیاییم؟
مگر امکان داشت در راه راست قرار بگیریم، همه ما از تعادل خارج شده بودیم؛ اگر کمک راهنمایان نبودند، و
از جان خود مایه نمیگذاشتند، چطور میشد به این تعادل برسیم؟
اکنون میخواهم از این عزیزان زحمتکش قدردانی کنم با هیچ چیز نمیشود، فقط میتوانم بگویم آرامش امروزم و حال خوش خود را همه مدیون تلاشهای بیوقفه، ایثار و از خودگذشتگی شما هستم.
همسفر لیلا و همسفر نجمه استاد و سروران من خیلی دوستتون دارم، دستتون را میبوسم و تا ابد سپاسگزار زحمات شما عزیزان هستم. وظیفه خود میدانم که فرمانبردار باشم، تمام فرمانهای راهنمای خود را اجرا کنم تا انشاءالله بتوانم یک رهجوی خوب برای شما باشم.
به تمام راهنمایان کنگره۶۰، راهنمایان بزرگوار شعبه امیر اراک، پروین اعتصامی تبریک و شادباش عرض میکنم.
همسفر الهام؛
اول از همه خدا را شاکرم که در کنگره۶۰ هستم و میتوانم در کنار همه عزیزان باشم، مخصوصاً زیر سایه لطف و محبت اولین راهنمای کنگره جناب آقای مهندس حسین دژاکام و از آموزشهای ناب ایشان استفاده کنم.
راهنما بودن معنایی به جزء؛ عشق، محبت ندارد و مقام و جایگاهی در کنگره است که هر کسی که معنی عشق بلاعوض را درک کرده باشد، شهد شیرینی آن را تجربه میکند.
راهنما کسی است؛ که خود راهی را که ما تازه قدم در آن نهادیم را طی کرده، تمام سرد و گرم، تلخی و شیرینی و تمام موانع راه را به خوبی میداند.
زمانی که در لژیون مینشینیم، تحت آموزش راهنما قرار میگیریم، سرمان را با سر راهنما یکی میکنیم، فکرمان را با فکر ایشان همسو میکنیم، فرمانبردار میشویم آنجا است که با کمک تجریبات راهنما میتوانیم محکمتر و استوارتر در مسیر قدم برداریم و وقتی به چالشی برخورد میکنیم، میتوانیم به تجربیات و آموختههای راهنما اعتماد کنیم.
راهنما کسی است که بیشتر از هر فردی با رشد کردن و قویتر شدن ما خوشحال میشود؛ زیرا راهنما بودن به معنای این است که انسان سازی و ساختن یک زندگی که به نظر من کاری بس ژرف و بزرگ است.
تهیه گزارش و تایپ: لژیونها دوم، چهارم و پنجم
رابط خبری: همسفر سمیه رهجو راهنما همسفر شهلا (لژیون دوم)، همسفر طاهره رهجو راهنما همسفر نجمه(لژیون پنجم)، همسفر لیلا رهجو راهنما همسفر سحر (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر محدثه (دبیر سایت)
همسفران نمایندگی امیر اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
359