مشارکت همسفر فاطمه.(م):
راهنمای کنگره؛ حتی اگر بدترین آدم باشد جزء بهترین آدمها برای من است؛ چون دارد کمک و هدایت میکند. کار راهنما شدن در کنگره سال به سال سختتر میشود راهنما باید یک سال بخواند و در آزمون شرکت کند؛ همچنین ایشان به درستی اعتیاد را میشناسند. راهنما باید صادق باشد و با مهربانی با رهجو رفتار کند؛ ولی اگر یک زمانی با رهجو قهر کرد و از او تکلیف خواست، این کار برای هدایت رهجو است. راهنما یک الگو است راهنما باید بینقص باشد او باید دوست داشته باشد که رهجو به رهایی برسد. رهجو برای کنگره است و به دست راهنما هدایت میشود. راهنما نباید با رهجو شوخی کند رهجو باید تمام سیدیهایش را بنویسد رهجو باید به حرف راهنما گوش دهد و سر کلاس حضور داشته باشد به حرف راهنما گوش دهد.
وقتی رهجو راهنما را پذیرفت باید مطیع آن باشد سن و سال بین راهنما و رهجو مهم نمی باشد مثلاً اگر شما بگویی من پیرتر هستم، چند پیراهن بیشتر پاره کردم پس حرف من درستتر است، نه اینطوری نیست، سواد هم مهم نیست اگر دکتر هم باشی شاگرد راهنما هستی؛ حتی اگر راهنما ۹ کلاس خوانده باشد، وقتی راهنما بگوید پلهات را کم کن یا موهایت را اینطوری کوتاه کن، کفشهایت را عوض کن باید گوش دهید؛ چون اگر راهنمایی نتواند کفش را عوض کند میتواند هروئین را از تو بگیرد. راهنما باید به رهجو بگوید امروز روز مرزبان است و باید پاکت دهد. راهنما نباید رهجویی گدا تربیت کند. من از این سیدی فهمیدم که راهنما کارش بسیار دشوار است او با جان و دل باید زحمت بکشد تا یکی به رهایی برسد.
اعضاء لژیون از خانواده یک راهنما بیشتر با او در ارتباط هستند و راهنما اکثر انرژی، فکر و ذهن خود را برای رهجویان خود صرف مینماید. من وقتی وارد لژیون میشوم؛ حتی با لبخند راهنمایم همسفر محیا بسیار انرژی میگیرم و گاهی که سخنانشان را متوجه نمیشوم با لبخوانی از ایشان متوجه میشوم. راهنما واقعاً در روند زندگی تأثیر دارد. من اوایل خیلی رفتار بدی داشتم در خانه تندگو بودم؛ ولی از روزی که با همسفر محیا هم صحبت شدم و به حرفایشان گوش کردم، الان سریع در مقابل کارهای مسافرم جبهه نمیگیرم، کمی صبر میکنم صبور بودن واقعاً در زندگی جوابگو است. اگر من به حرفهای راهنما گوش دهم، صددرصد زندگی شیرینتر است گاهی اگر من واقعاً در رده بالا تحصیلات باشم، شیوه خوب زندگی کردن را نمیدانم؛ ولی با گوش دادن به حرفهای کسی که در این زمینه چندین سال تجربه داشته است، قطعاً به نفع ما است.
راهنما، تجربه گرفته است با چندین نفر در ارتباط بوده پس چیزی واقعی است. من برای حال خوب خودم حال خوب زندگیام بهتر است که به حرف راهنما گوش دهم و به او چشم با عمل بگویم و اینکه در روز راهنما در جشن راهنما آنچه از دلم گذشته در پاکت بگذارم اگر دلم بلرزد این مبلغ جای دیگری صرف میشود و از جیب من میرود و چه بسا که دلنوشته من چقدر باعث خوشحالی و دلگرمی راهنما شود و بتواند روحیهاش را حفظ کند؛ همچنین برای کمک به هزار نفر دیگر و نجات زندگیهایی که در حال متلاشی است، انرژی و تلاش بیشتری بدست آورد.
مشارکت همسفر فاطمه.(ک):
در سیدی راهنما و راهنمایی که گفته شده بود در کنگره به کسی راهنما گفته میشود که در گذشته مصرفکننده موادمخدر بوده؛ همچنین پس از رسیدن به رهایی و درمان قطعی اعتیاد و آزمونهای فنی و جهانبینی کمک راهنمایی نمره قبولی را کسب نموده در ادامه با اخذ نمره انضباط از مرزبان و تأیید تربیتبدنی کنگره، دیدهبانان؛ همچنین انجام پیمان موفق به دریافت شال نارنجی میشوند؛ بنابراین در مقوله اعتیاد و تلاش برای رهایی دیگران، تجربه به تنهایی کافی نیست و زمانی که در کنار علم، دانش و معرفت قرار گیرد، کامل شده و کارساز خواهد بود نیز موادمخدر و رهایی از آن انسان را به جایگاه راهنمایی هدایت میکند. چنین شخصی یک متخصص و صاحب نظر در مقوله اعتیاد است و اعتیاد را به خوبی میشناسد؛ چون میداند که در این زمینه به راهنمایی رسیده است و قادر است به دیگران هم راهنماییاش را منتقل کند در غیر این صورت خیر.
راهنمایان در مقوله شناخت بیماری اعتیاد که خود متشکل از شناخت موادمخدر و اثرات آن شناخت، ساختارها، فیزیولوژی اعتیاد و شناخت صور پنهان انسان که بر اثر بیماری دچار اعتیاد شدهاند آگاهی لازم را کسب کردهاند و دانش کافی فراگرفتهاند و میتوانند برای کمک به جان و مال انسانها در صحنه باشند و همیشه طعم شیرین کمک به خلق خدا را خالصانه بدون کوچکترین چشم داشتی بچشند و خداوند مهربان نیز به اینگونه انسانها بیدریغ میبخشد؛ زیرا از صفات خود در آنها نیز نهاده است و چه لذتی میتواند بالاتر از این خدمت به خلق باشد. برداشت من از این سیدی این است که یک راهنما که در واقع نشان دهنده راه است با عشق و محبت بیدریغ به رهجویانش همیشه یار و یاور آنها بوده است و همه تلاش خود را میکند تا فرد را به رهایی برساند.
بدون هیچ چشم داشتی، ساعتها در لژیون زحمت میکشد و از راه دور یا راه نزدیک، خود را هم درد رهجویان میداند. راهنمایان محرم اسرار رهجویان نیز هستند و این اسرار را در سینه تا ابد نگاه خواهند داشت و من رهجو نیز به امید اینکه همدرد و هم راز من هستند به لژیون میروم؛ اما روزی که یک رهجو به رهایی میرسد یک راهنما قطعاً از خوشحالی در پوست خود نمیگنجد و هیچ سعادتی در دنیا بیشتر از این نیست که یک انسان را صادقانه به زندگی برگردانی. راهنما همانند مادری مهربان است و از ویژگیهای یک مادر این است که همه فرزندان خود را چه خوب، چه بد، چه زیبا، چه زشت، چه موفق و چه ناموفق به یک چشم نگاه میکند و یک رهجو پیش او امانت است.
من نیز با کارهای کوچک خود که همان انجام دادن وظایف خودم است تا حد خیلی زیادی میتوانم مرهم دل راهنما باشم. من باید به پیدا کردن راه درست نیز کمک کنم و حال که خداوند راه درست را به من نشان داده است و همه افراد کنگره برای حال خوب یکدیگر تلاش میکنند، واقعاً لازم است سر تعظیم فرود آورده و راهنما عزیز و دلسوز را در رسیدن به اهداف خیرش که همانا کمک به خود من است، یاری کنم یکی از این کارهای کوچک، گوش دادن به سیدیها میباشد که هم سطح علم و داناییام بیشتر خواهد شد و هم حرفهای راهنما زودتر به عمق دل و جان من مینشیند و آن را درک میکنم. زندگی، بازی ما در این دنیا است چه بهتر میشود حال که در این بازی وارد این سرزمین پر خیر و برکت که همان کنگره است، شدهام از وجود نعمات این سرزمین هم بهره گرفته و شکرگزار آنها باشم؛ چون خدا این سعادت را به هر کسی نمیدهد. من نیز مانند راهنما که زکات رهایی را میپردازد، میتوانم با کارهای درست، زکات کار خود را بپردازم.
مشارکت همسفر سارا:
«ای ماه آسمان شبم، راهنمای من
هم درد من شناسی و همدانی دوای من
در شام تیره که چشمهام نداشت سو
خورشید جان من شدی و مه لقای من»
هفته راهنما را در ابتدا به راهنمای بزرگ کنگره جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک عرض میکنم. این هفته بزرگ را به راهنمای گرانقدر و مهربانم خانم مهدیه عزیزم و راهنمای تازهواردینم، خانم محدثه عزیزم تبریک عرض میکنم. راهنما یعنی یک الگو، یک چراغ راه، سرشار از آگاهی و تجربههای تلخ و شیرینی که تجربه کرده است. راهنما کسی است که میشود با او آرامش گرفت و ساعتها با او درد دل کرد. راهنما یعنی بخشش، کسی که نتواند ببخشد و بگذرد نمیتواند راهنمای واقعی باشد، راهنما ذره وجود خداوند است. راهنما یعنی نشان دادن مسیر تاریکیها به سمت روشنایی، از غم به شادی، از نفرت به عشق و راهنما نمایانگر راه رسیدن به آرامش است.
راهنما در کنگره بدون اینکه هیچ مزدی بگیرد بدون هیچ چشمداشتی با عشق خدمت میکند و آموزشهایی که ما در کنگره یاد میگیریم همان تشکر کردن و قدردانی کردن از راهنمای گرانقدرمان است. تشکر کردن در سه مرحله باید انجام میگیرد: زبان، قلب، دل و تشکر با قدم و عمل باید باشد. جایگاه راهنما جایگاه معلمی استادی است و این جایگاه را نمیتوانیم با دوستی مقایسه کنیم. راهنما کارش را با عشق به رهجو میگوید؛ ولی یک معلم یا استاد کارش را با درس محبت دادن و ترسیم مثلث عشق است نه درس شاگردی تشکر و قدردانی را داشته باشیم تا آن چیزی را که میخواهیم دریافت کنیم. من قبل از کنگره فکر میکردم که باعث و بانی تمام مشکلات من مسافرم است؛ اما با آموزشهایی که گرفتم متوجه شدم که خودم هم در مشکلات زندگی سهیم بودم.
خانم مهدیه عزیزم کسی بودند که مرا از تاریکیها به سمت نور کشیدند تا من راهم را پیدا کنم و مادر خوبی برای فرزندم باشم و این آرامش و حال خوشم را مدیون راهنمای بزرگوارم هستم. انسانها برای شناخت پیرامون خود، نیاز به تکامل دارند و من در کنگره برای شناخت خودم میآیم؛ چون انسان، سرشار از مجهولات است تلاش کردن فقط برای مجهولات نیست و باید تلاش کنیم و در اينجا، ما نیاز به راهنما داریم که دارای آگاهی باشد. در کنگره راهنما مسیر راه را به ما نشان میدهد و قفل وجودی یک رهجو را، باز میکند و در اختیار رهجو میگذارد تا رهجو جهان اطراف و وجود خودش را پیدا کند و نگاهش نسبت به دنیا عوض شود.
در صحبتهای چهارشنبه آقای مهندس که فرمودند: اگر یک شخص را احیاء کنی، گویی کل انسانها را احیاء کردهای و فرمودند: راهنما را باید از درون خود نگاه کنیم و ببینیم که من با خودم چه کردم و چه کاری انجام دادم. علیبنابیطالب میفرمایند: اگر شخصی که یک کلمه به من یاد بدهد من بنده او هستم و من باید، کلاه خودم را قاضی کنم و ببینم برای راهنمای خودم چه کاری انجام دادم راهنمای من شبانه روز برای من زحمت میکشد و من چگونه از راهنمای خوبم که از جان، مال و زندگی خود گذشته تشکر و قدردانی کنم و این تلاش و قدردانی فقط با عمل کردن، خدمت کردن میتوانم زحمتهای راهنمایم جبران کنم و حال خوش امروزم را، مدیون راهنمای بزرگوارم هستم و امیدوارم که این محبت و عشق هزاران برابر به زندگیتان باز گردد.
رابط خبری و ویراستاری: همسفر فاطمه (لژیون سوم) همسفر سارا (لژیون اول)
ارسال: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون اول)
همسفران نمایندگی کریمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
122