چهارمین جلسه از دوره نهم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ خیام نیشابوری، در روزهای یکشنبه با استادی راهنما مسافر حسین و نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه «هفته راهنما » در تاریخ 28 بهمن ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود

خلاصه سخنان استاد: سلام دوستان حسین هستم یک مسافر،تبریک می گویم هفته راهنما رو به استاد آقای مهندس حسین دژاکام و به همه راهنمایان الخصوص راهنمایان شعبه که در هر کجا خدمت میکنند و تبریک به همه اون دوستانی که در هفته آینده اسمشون به عنوان راهنما اعلام میشود.
و بهترینارو برایتان ارزومند هستم شما عزیزانی که خیلی از کارهاتون میزنید از تفریحاتتون از وقت زندگیتون از کار و کاسبیتون میگذرید میاین اینجا خدمت میکنید و تلاش میکنید تا ذکات رهایی خودتون رو پرداخت کنید و براتون بهترین هارو آرزومندم. از جایی باید شروع کنم حرف هایم را که من یک روزی مصرف کننده مواد مخدر شدم خب اوایل خیلی خوب بود و خیلی از نیاز های من رو به نوعی برطرف می کرد که اگر به این صورت نبود ادامه نمی دادم، حتما یک چیزهایی دریافت داشتم از مواد مخدر و ساقی محله خود که رفتم دنبالش که به جایی رسید که دیدم نه تنها نیاز هایم را برطرف نمیکرد بلکه این مصرف مواد من رو نیازمند کرد، نیازمند خیلی چیز ها شدم یه جایی دیدم که تنهام، و با دنیای از مشکلات و گرفتاری ها، و ترس ها و اضطراب ها، و عزیزترین هایم من رو تنها گذاشتن.
خب نگاه کردم دیدم برادر و خواهر جواب سلام من را نمیدهند و تیر خلاص به من خورد و دیدم آخرین نفری که یارو یاورم بود منو تنها گذاشت و رفت و اون همسر و فرزندانم بودن، که بعد فهمیدم یک پایپ شیشه و طناب دار برایم ماند و ۳ بار اقدام به خودکشی کردم ولی جواب نگرفتم که یک روزی معجزه ای شد در اتاقم یهو باز شد یک منجی رسید (نجات دهنده) و آن برادرم بود که در کنگره در حال سفر بود و از آنجا بود که من هم وارد کنگره شدم" من تو مسیر بن بستی قرار داشتم راهی پیدا نمیکردم که خداوند مهربان ناجی من شد و مسیر درمان را سر راهم قرار داد و آن هم کنگره ۶۰ بود.حضور در کنگره ۶۰ و اون گرمی دستانی که باعث گرمی دلم شد رو حس کردم و اون دستان راهنمایی بود
که خودش از تاریکی ها اومده بود بیرون و خودش عمق تاریکی ها رو با گوشت و پوست و استخوانش لمس کرده بود و رها شده بود و من رهجو باید قدر دان این راهنمایان باشیم هم ادبی هم عملی یعنی مثل پاکت دادن چون این عزیزان زحمت کشیدن و از وقت زندگی خودشون گذشتن بدون اینکه تومنی یا ریالی از کنگره بهشون برسه حتی خودشون هم اینجا از جیب هایشان به کنگره کمک کردن و تمام وقت و انرژی خود را صرف این مسیر سبز کردند که یک نفر به حال خوش برسه پس ما با رعایت حرمت های کنگره و عمل به وظایف رهجو میتوانیم قدر دانی را از راهنمای خود بکنیم این تقدیر تشکر بایستی با بهترین نحو انجام گیرد چرا که بالاترین جایگاه خدمتی راهنمایی است انشالله این راه و مسیر برای آن خانواده هایی که دردمند هستن و هنوز در زیر پرچم اعتیاد به سر میبرند بازشه و آن هام به درمان برسند چرا که یکی از وحشتناک ترین خطر های بشریت است. و مجددا تبریک عرض می کنم و ممنون و متشکرم که به صحبت های من گوش کردید
تایپ: مسافر سجاد و مسافر محمدرضا (لژیون هشتم) و (لژیون شیشم)
عکس: بارگذاری: خدمتگزار سایت، مسافر کمیل (لژیون سوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
178