جلسه اول از دوره چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی محمدیپور قم با استادی راهنما مسافر اسماعیل، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر منصور با دستور جلسه (هفته راهنما) روز یکشنبه مورخ 28 بهمن ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز بکار کرد.
سخنان استاد:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در خدمت شما دوستان هستم و میتوانم آموزش ببینم. از لژیون راهنمایان تازهواردین و همچنین از ایجنت و گروه مرزبانی که به من این فرصت را دادند تا در خدمت شما باشم، تشکر میکنم.
ابتدا هفته راهنما را به استاد راهنمای کنگره 60، جناب مهندس، تبریک عرض میکنم و همچنین به راهنمای خودم و راهنمای بزرگوارشان و تمام راهنمایان عزیز در شعبه که زحمت میکشند تا کسی که در ناباوری است، به باور و درمان اعتیاد برسد.
قبل از اینکه بخواهم در مورد هفته راهنما صحبت کنم، به نظرم در ابتدا باید بدانم که وظیفهام در جایگاه یک رهجو چیست؟ چون همه ما در ابتدا یک رهجو در کنگره 60 هستیم. اگر من وظیفه رهجو بودنم را بدانم، قطعاً از نظر تشکر کردن در هفته راهنما میتوانم به آن درجه و توانایی خود عمل کنم.
در سیدی رشد کودک، جناب مهندس میفرمایند کسی که وارد کنگره 60 میشود، اگر میخواهد رشد کند، باید مانند یک کودک باشد نه مانند یک بزرگسال. زیرا یک کودک هیچ چیزی نمیداند و برای یادگیری مطالب میآید. اگر قرار باشد که من وقتی وارد اینجا میشوم فکر کنم که همه چیز را میدانم، قطعاً قدر چیزهایی که به دست میآورم را نخواهم دانست. اما وقتی بگویم نمیدانم، هم به رشد و هم به درجه کافی میتوانم برسم و در جایگاهی که نیاز دارم قرار بگیرم و خودم را پیدا کنم.
من به عنوان رهجو وظیفهام این است که ابتدا سفر خوبی داشته باشم و نظم و انضباطی که کنگره 60 مدنظرش است را رعایت کنم. کنگره 60 برای هر کسی یک پروتکل خاصی ندارد. همه ما میآییم و در قالب یک چارچوب قرار میگیریم تا به شکل و فرم اولیه خود بازگردیم. کسی که توانست این نظم را رعایت کند و ادب و احترامی که کنگره 60 میگوید را رعایت کند، قطعاً میتواند چیزهای دیگری را نیز رعایت کند و قدردان زحمات راهنمایش باشد. او سفر خوبی خواهد داشت و به خواستهای که مدنظر خودش و کنگره 60 است، دست پیدا خواهد کرد.
ما در کنگره 60 چهار جشن داریم که یکی از آنها جشن هفته راهنما است. جناب مهندس روز چهارشنبه فرمودند که به راهنما فقط از ظاهر نگاه نکنید و از درون نیز باید او را بررسی کنیم. من شاید در طول سفرم هم متوجه این موضوع نبودم و با خودم میگفتم که فقط یک نامه است که راهنما میدهد و یک دفترچه است که برایم مینویسد و همینجا ختم میشود. اما به این فکر نمیکردم که زمانی که میروم و غر میزنم، به غر زدنهای من یا به مشکلاتم خیلی مواقع فکر میکرد که آیا الان من در چه شرایطی قرار دارم یا چه وضعی را تحمل میکنم یا در چه مسیری قرار دارم. راهنمایم تنها چیزی که از من میخواست این بود که کارم را درست انجام بدهم. اما کار درست انجام دادن بعضی مواقع سخت است و سختتر از آن این است که خیلیها کارشان را درست انجام نمیدهند.
من همیشه در کنگره 60 میگویم سختترین کار، سفر نکردن است. یعنی کسی که بخواهد سفر کند و گوش به فرمان باشد، کارش خیلی راحتتر از شخصی است که سفر نکند و بخواهد با طرز فکر خودش حرکت کند. تجربهای که من در طی این سالها به دست آوردم، این بوده که چیزی که من در صور آشکار راهنمای ویلیامم و راهنمای دیاستیام مشاهده کردم، آن آرامشی بود که داشتند. این آرامش من را خیلی پایبند به کنگره 60 کرد که من هم روزی بتوانم به آن آرامش و حال خوش برسم.
خیلی مواقع برای من سوال بود که چطور آدم میتواند با این وضع و اوضاع اجتماع و با این همه مشکلات و درگیریها بیاید و برای من هم وقت بگذارد؟ اما همه سعی او این بود که به من بفهماند از این چیزی که در اختیارش قرار گرفته است، مانند لذت رهایی و حال خوبی که دوست دارد من هم تجربه کنم. این مطلب را زمانی متوجه شدم که من هم دوست داشتم اینها را انتقال دهم. جناب مهندس نیز میگویند که ما زمانی چیزی را متوجه میشویم که بتوانیم آن را خوب به دیگران انتقال دهیم و اگر نتوانیم انتقال دهیم، یعنی اینکه ما نتوانستیم درست متوجه شویم.
قدردانی کردن در هفته راهنما هم فقط این نیست که من لسانی قدردانی کنم. خب، اینکه درست است و سر جای خودش، اما من بعضی اوقات مشاهده کردم که یک دلنوشته خوب که شخص داخل پاکت بگذارد، خیلی بیشتر از تشکر لسانی لذتبخش است. اگر دلنوشته تاریخ و امضا داشته باشد، خیلی قشنگتر از این است که صرفاً یک دلنوشته نوشته باشد برای رفع تکلیف.
یک پول تمیز و مبلغی به اندازه حد و وسع طرف باید باشد. حداقل میتوانم مبلغی که میخواهم داخل پاکت بگذارم و به راهنمایم بدهم را از یک پول تمیز استفاده کنم به جای اینکه یک پول کثیف بگذارم داخل پاکت.
اینها نشان میدهد که من از آموزشهایی که راهنمایم سر لژیون برایم زحمت کشیده است، چه مقدارش را متوجه شدهام و از جهانبینی که راجع به آن صحبت میشود و باعث رشد و کسب آگاهی من میشود، چه مقدارش را دریافت کردهام و چه مقدارش را دارم عملی میکنم.
خیلی مواقع مبلغی که داخل پاکت میگذارم، شاید حتی ماندگاریاش به چند روز هم نرسد و از ذهن خارج شود، اما نوشتن یک دلنوشته با یک حس خوب و دادن آن به راهنما، خیلی میتواند تأثیرگذار باشد. وقتی راهنما آن دلنوشته را میخواند، حداقل برایش لذتبخش است و متوجه میشود که این رهجو چه حسی در زمان پاکت دادن داشته است.
ابتدا خودم را عرض میکنم و امیدوارم که بتوانم در این هفته قدردان و سپاسگزار ابتدا خداوند باشم، سپس جناب مهندس و بعد راهنمای خودم. زیرا شاید خیلی مواقع حتی فرصت تشکر کردن هم در اختیار ما قرار نگیرد. من یک زمانی با خودم فکر میکنم که همیشه وقت هست و این موضوع ادامه دارد و کنگره 60 همیشه وجود دارد و میتوانم تشکر کنم. من چند روز پیش به بچهها میگفتم که به صورتی کار، سفر یا خدمت نکنید که به جایی برسید و با خود بگویید ای کاش، زیرا ما در کنگره 60 آموزش گرفتهایم که به صورتی زندگی کنیم که ای کاش نگوییم و کارهای خود را به درستی انجام بدهیم.

تهیه و تنظیم: گروه سایت مسافران نمایندگی محمدیپور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
125