با عرض سلام و احترام در خدمت اسیستانت پهلوان همسفر اعظم هستیم. سپاسگزارم که دقایقی از وقت خود را در اختیار ما قرار دادید.
همسفر اعظم و مسافرشان با آنتی ایکس مصرفی تریاک به روش DST و داروی OT به مدت ۱۰ ماه و ۲۵ روز به راهنمایی مسافر اصغر و خانم کماندار سفر کردند و در حال حاضر 12 سال است که با دستان پر توان آقای مهندس آزاد و رها هستند. دو دوره 4 ساله راهنما بودهاند و در حال حاضر در جایگاه اسیستانت خدمت میکنند.
لطفا از حس و حالتان در لحظه دریافت شال پهلوانی بگویید؟
حس گفتنی نیست، حس، حس کردنی است. اگر بخواهم آن را در قالب کلمات بیاورم، زمانیکه در کنار آقای مهندس دژاکام به هنگام دریافت شال پهلوانی و خرید کتاب قرار گرفتم حس شیرینی دریافت نمودم و به واسطه این کارها احساس کردم من هم توانستهام کار مفیدی برای جامعه و انسانها انجام بدهم. خود عمل پهلوان شدن و پرداخت هزینه یک حس جداگانهای است و آن لحظه که آقای مهندس دژاکام شال پهلوانی را به گردن من انداخت، خودش یک دنیایی است که انشاءالله هر کس دوست دارد تجربه کند.
آیا جایگاه پهلوانی در زندگی شخصی شما تأثیر گذاشته است؟
من با حال بدی وارد کنگره شدم؛ زیرا مصرفکننده قرص بودم و در حد یکی و دو عدد بود. من چهار سال اول راهنمایی را به پایان رسانده بودم و اوایل چهار سال دوم بودم که آموزشها را دریافت کردم و سعی میکردم آنها را عملی کنم؛ اما حال خوبی به سراغ من نمیآمد و زمانیکه جایگاه پهلوانی را درک کردم با این وجود که پولی پرداخت نکرده بودم اتفاقات خوب برای من افتاد و در کنارش اتفاقات بدی هم داشتم. مسافرم گره کارم را به من میگفت و با آن اتفاق خوب سعی کردم گره قسمت عمده کارم را باز کنم و بفهمم عیب کارم کجاست. مسیر حل کردن مشکل طولانی است و وقتی با خودم میگفتم دیگر تمام شد پس از مدتی آن ویژگی برمیگشت و دوباره من را دچار مشکل میکرد و دلیل این که من در کنگره۶۰ ماندگار شدم، بهخاطر این بود که حالم خوب شود. با پهلوان شدن من جهشی اتفاق افتاد فکر نمیکردم بتوانم جایگاه پهلوانی را درک کنم؛ زیرا توان آن را نداشتیم؛ اما خداوند برای من خواست و مسافرم قدم جلو گذاشت و به نام من پرداخت کرد، من از ایشان کمال تشکر را دارم. من معتقدم وقتی خواستههای زیادی داشته باشید خداوند جهت را نشان میدهد و این اتفاق در کنگره برای من افتاد که برای رشد و حال خوب نیاز داشتم. جایگاه پهلوانی برای من مانند سکوی پرتاب بود و خیلی حال من را خوب کرد و از زمان پهلوانی تاکنون گویی واقعا زندگی کردهام و من این را با گوشت و پوستم احساس کردهام. قبل از پهلوانی عضو لژیون سردار بودم و زیاد احساس مفید بودن نمیکردم؛ ولی احساس امیدواری به من داد که باعث حرکت و پیشرفتم شد.
برای افرادی که بین دوراهی بخشیدن و نبخشیدن قرار گرفتهاند و برای ورود به لژیون سردار تردید دارند، چه توصیهای دارید؟
یکبار امتحان کنند. همه عمرم را جمع کردم و نبخشیدم. عضو لژیون سردار بودم و تمام خواستهام این بود که حالم خوب شود. انسانها وقتی راهی را میروند و به نتیجه نمیرسند، راه دیگری را امتحان میکنند، اگر دوست نداشتند ادامه ندهند و خیلی حیف است که در کنگره۶۰ باشید؛ اما جایگاه بخشیدن را درک نکنید این پولها برای کنگره۶۰ پول زیادی نیست و به واسطه نشانی در بی نشانها بخشش زیاد شده است. سعی کنیم در حد و اندازه خودمان ببخشیم. ما اگر سعی نکنیم که پاهایمان را یک پله بالاتر بگذاریم نمیتوانیم پیشرفت کنیم. من به شما میگویم ضرر نمیکنید؛ زیرا تجربه کردهام، من کیلومترها مسیر اصفهان به مشهد را طی میکنم، فقط بهخاطر این که بگویم من با پهلوانی حالم خوب شد. انشاءالله هر زمان خواننده این مطلب را میخواند حس من را دریافت کند؛ چون در کلام نمیشود بیان کرد.
همسفر چگونه میتواند نقطه تفکر و بیداری در مسافر به وجود آورد که برای درمان اقدام کند؟
همسفر آینه مسافر است. اگر خودش تغییر کند قطعا مسافر هم تغییر میکند. همسفر باید کاری به مسافر نداشته باشد و فقط سفر خود را طی کند و بداند ما برای خودمان به کنگره۶۰ آمدهایم و اگر به اصل بپردازیم قطعا نقطه بیداری در مسافر ایجاد میشود؛ زیرا حس را دریافت میکنند و در عمل کار ما را میبینند. شاید مسافر هزار سال فرصت داشته باشد و سفر کند؛ اما عمر ما تمام میشود، اگر همسفر به این شکل نگاه کند قطعا اتفاق مسافرهای خوبی برایش رخ میدهد.
تعریف شما از راهنما و راهنمایی در کنگره چیست؟
راهنما یعنی عشق؛ باید عاشق باشید تا یک راهنمای واقعی باشید. راهنما دستمزدی دریافت نمیکند؛ اما راهی را نشان میدهد که خودش طی کرده است. وقتی رهجو راهنمایش را میبیند آرامش پیدا میکند. به قول آقای مهندس دژاکام با ارزشتر از طلا زمان است. راهنما از خودش، خانوادهاش و زمانش میگذرد. منتظر نیست که رهجو از او تشکر کند؛ زیرا حسابش با رهجو نیست و ما داریم میبینیم که چهقدر زحمت میکشند.

وادی سیزدم چه تأثیری روی شما داشت؟
به هر جایی ميرسيم که آخر آن مرحله است، وادی سیزدهم به ما یاد میدهد که در جایی دیگر شروع کنیم. مهمترین درس آن پایان هر نقطه سر آغاز خط دیگریست، اسیستانت تمام شود من میتوانم خدمت دیگری را شروع کنم. فقط کافیست خواستههایمان قوی باشد. اگر منیت داشته باشیم و خدمت را خودمان انتخاب کنیم فایدهای ندارد، باید تسلیم شویم تا خدمتها به طرف ما بیایند.
برای همسفرانی که کنار مصرف کننده زندگی میکنند و خسارتها و آسیبهای زیادی به خانواده وارد کردهاند چه پیشنهادی دارید؟
من شاید نتوانم توصیهای بکنم چیزی که من در کنگره یاد گرفتهام. من مسئول آسیبی که دیگران میزنند نیستم. پدر خانوادهای که مصرفکننده است، شاید بهخاطر رفتارهای اشتباه آسیب بزند؛ اما همسفر که نقش مادر را دارد در تربیت کردن فرزندان مهمتر از پدر است. مسافری که در حال مصرف است تعادل ندارد و همانقدر یک مادر میتواند تاثیر مثبت بگذارد، ولی گاهی اوقات هم میتواند از روی لجبازی با مسافر خسارتهای بزرگتری وارد کند، اگر لجبازی را کنار بگذارد، نمیگوییم اوضاع عالی میشود؛ اما مدیریت که میشود. ما پیشینههایی داریم که از آنها خبر نداریم شاید قرار باشد 10 سال با یک مصرفکننده زندگی کنیم. مثل تقدیر همان زندانی که آقای مهندس دژاکام میگويند یا هر روز داخل زندان دعوا راه بیندازد یا برعکس ورزش انجام بدهد و یک ورزشکار از زندان آزاد شود. همسفر هم هر روز میتواند با مسافر بحث و دعوا کند یا نه به او کمک کند تا درمان شود و این نیاز به جهانبینی دارد.
شما گروه همسفران الیگودرز را چگونه میبينيد؟
وقتی وارد شعبه شدم حس خیلی خوبی گرفتم، خیلی با محبت هستند و انشاءالله شاهد رهاییهای بیشتری در این شعبه باشیم.
کلام آخر:
لحظاتی که در آن زندگی میکنید آن را به خوبی حس کنید، به امید بعد طی نکنید. وقتی در سفر اول بودم منتظر بودم زودتر تمام شود و وارد سفر دوم شوم تا همه چیز خوب شود؛ در صورتی سفر اول بسیار لذت بخش بوده و من آن را از دست دادم. از آنجایی که من شروع کردم برای خودم کاری انجام دادم، تغییرات ایجاد شد و حال من خوب شد. فرصت را از دست ندهیم و قدر بودنمان را در زندگی و در کنگره۶۰ بدانیم.
سپاس از شما برای حضور گرمتان در این مصاحبه سلامت و پیروز باشید.
مصاحبهکننده: همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر شبنم (لژیون اول)
عکاس: همسفر معصومه مرزبان خبری
ارسال: همسفر فاطمه راهنمای تازهواردین نگهبان سایت
همسفران نمایندگی الیگودرز
- تعداد بازدید از این مطلب :
556