ای که میپرسی نشان عشق چیست؟/ عشق چیزی جز ظهور عشق نیست
عشق؛ یعنی مشکلی آسان کنی/ دردی از درماندهای درمان کنی
در میان این همه غوغا و شر/ عشق؛ یعنی کاهش رنج بشر
عشق؛ یعنی گل بهجای خار باش/ پل به جای این همه دیوار باش
عشق؛ یعنی ترش را شیرین کنی/ عشق؛ یعنی نیش را نوشین کنی
هر کجا عشق آید و ساکن شود/ هر چه ناممکن بُود، ممکن شود
در خدمت راهنما همسفر پریا هستیم بهواسطهٔ "هفتهٔ راهنما" گفتوگویی ترتیب دادهایم که در ادامه توجه شما را به آن جلب میکنیم.
راهنما همسفر پریا به همراه مسافر خود راهنما محمدرضا با بیست سال تخریب آنتیایکس مصرفی شیرهٔکشیدنی وارد کنگره شدند. به مدت یازده ماه و بیست روز با متد DST و داروی درمان شربت OT با راهنمایی مسافر امیرهوشنگ و همسفر نرگس سفر کردند. ورزش ایشان در کنگره شطرنج و مسافرشان بدمینتون است، در حال حاضر مدت سه سال و پنج ماه است که به لطف خدا و دستان پر توان آقای مهندس آزاد و رها هستند. در ضمن راهنما همسفر پریا یک سفر جونز هم داشتهاند با راهنمایی همسفر نرگس به مدت یک سال سفر کردند با نوزده کیلو کاهش وزن، و سه سال و پنج ماه است که از رهایی جونز ایشان میگذرد.
تاکنون چه جایگاههای خدمتی را در کنگره تجربه کردهاید؟
من در کنار دیگر دوستان خدمتهای متفاوتی داشتهام، از جمله تایپ و ویرایش در سایت، مسئول سایت، دبیر و نگهبان لژیون سردار، خزانهدار لژیون سردار، راهنمای جونز، در قسمت مشاوره تازهواردین بدون شال مدتی خدمت کردم و در حال حاضر هم راهنمای جهانبینی هستم.
در اوایل ورودتان به کنگره فکر میکردید که روزی در جایگاه راهنمایی خدمت کنید؟ و چه چیزی باعث شد که شما در آزمون راهنمایی شرکت کنید؟
در جواب این سؤالتان میتوانم، فقط بگویم، خواستهٔ ما همیشه آن چیزی نیست که میبینیم و میخواهیم؛ بلکه آن چیزی است که نمیبینیم و نمیخواهیم، چرا که حقیقت در جای دیگری است. من در کنگره 60 هنوز به دنبال حقیقت واقعی خودم هستم، در عین حال خدا را شکر میکنم که این اجازه به من داده شد که در آزمون راهنمایی شرکت کنم و نیز در ادامه فرمان خدمت من هم صادر شد. ناگفته نماند که خیلی از دوستان از جمله راهنماها مخصوصاً راهنمای خودم بارها به من میگفتند که وظیفهٔ خدمتکردن به دیگران را از یاد نبرم و آخرین موردی که عَزم مَرا جَزم کرد تا به صورت مُصمم بخواهم در آزمون راهنمایی شرکت کنم، صحبتهای ایجنت آن دوره همسفر معصومه زارع بود که میخواستند، خدمت خودشان را تحویل بدهند، در جلسهٔ پایانی که با من صحبت کردند، حرفهای ایشان بسیار تأثیرگذار بود و در نهایت تصمیم گرفتم در آزمون راهنمایی شرکت کنم.
پیمانی که عزیزان خدمتگزار قبل از گرفتن شال میگیرند، چه رسالتی برای آنها به وجود میآورد؟
پیمان بستن یک مسئله و بر سر پیمان ماندن مسئله دیگری است، ما خدمتگزاران هنگام بستن پیمان قطعاً ایدهآلترین و بهترین تصویرسازیها را برای خودمان و خواستههایمان داریم، این کار درست و بسیار زیبا است؛ اما فراموش نکنیم که راهنما بودن کار آسانی نیست، گاهی اوقات انسان به نقطهای میرسد که بگوید، نمیتوانم؛ اینجا همان رسالت پیمان برای یک خدمتگزار خودش را نشان میدهد که باید مواظب باشد که پیمان بسته است و یادش نرود که بر سر قول و قرار و وعدهای که با خود و قدرت مطلق گذاشته است، باقی بماند و سعی کند بهخوبی خدمتش را به پایان برساند.
آیا رسیدن به جایگاه راهنمایی زیربنای خاصی میخواهد؟
جایگاه راهنمایی هم مثل خیلی از جایگاههای دیگر قابلبحث و صحبت است، یکی در صورآشکار و دیگری در صورپنهان. در صورآشکار: قطعاً کسی که میخواهد، در جایگاه راهنمایی خدمت کند؛ باید به صورت مستمر و دائمی نه مقطعی و کوتاه، همیشه در مسیر آموزشهای کنگره باشد؛ یعنی از منابع، سیدیها، کتابها و جزوههای کنگره بهرهبرداری کند و اگر اینگونه نباشد، کارش به مشکل بر میخورد. در قسمت صورپنهان هم حتماً به لحاظ فردی و درونی آمادگی انجام این خدمت را برای خودمان فراهم کرده باشیم؛ یعنی این دو پارامتر مکمل همدیگر هستند و این را هم فراموش نکنیم که همهٔ این جایگاهها در صورآشکار و صورپنهان قبل از شروع خدمت راهنمایی ایجاد نمیشود؛ بلکه بخش عمدهای از اینها در حِین خدمتکردن برای افراد ایجاد میشود، تصور من اینگونه است که وقتی خدمت من به پایان برسد، شاید این زیربنا را به صورت قویتر و محکمتری دریافت کنم و فکر میکنم تا آن زمان فاصله زیادی داشته باشم که این جایگاه قوی را به دست بیاورم.
استاد امین در جایی فرمودند: «برای راهنما شدن شرط اول عشق و شرط دوم نگاه درست به رنجهاست» ممکن است برای کسانی که عشق به خدمت دارند در این مورد توضیح دهید؟
همانگونه که مرز بین کفر و ایمان به هم نزدیک است و شاید گاهی اوقات تشخیص این دو گزینه برای یک انسان سخت باشد برای راهنما هم مرز بین رعایت قوانین و بذل عشق و محبت برای رهجوهایش سخت است؛ یعنی باید راهنما طوری به قوانین کنگره عمل کند و بهگونهای آنها را در لژیون و برای رهجوهایش به کار ببرد که رهجو همزمان با سفرکردن و پایبند بودن به قوانین طعم عشق و محبت راهنما را هم دریافت کند و این مرز بسیار، باریک است و نباید طوری باشد که رهجو احساس سرخوردگی و دلسردی نسبت به راهنمای خود را پیدا کند و از طرفی هم عشق و محبت آنقدر بیاندازه و نامحدود باشد که باعث شود، تربیت و پایبندی یک رهجو را به قوانین کنگره از بین ببرد، این یک فاصلهٔ خاصی است که باید رعایت شود، مثل همان کفر و ایمان.
مسئله دیگری هم وجود دارد که راهنمایی که در قبال رهجوی خطاکارش احساس کینه و رنجش پیدا کند؛ باید حتماً به خودش رجوع کند که یک جای کار من اشتباه است و خطا دارد، هر قدر رهجو هم خطا کرده باشد و به بیراهه رفته باشد، این نباید در عشق و محبت درونی راهنما تأثیرگذار باشد و آن را به یک فرد کینهجو و رنجدیده تبدیل کند و این مسئله خیلی مهم است، اگر من این حدنصاب عشق حقیقی و این نگاه درست را پیدا کنم به یک راهنمایی تبدیل میشوم که مثل یک قطبنمای قوی میتوانم، برای رهجو اثرگذار و مفید باشم.

از نظر شما رابطهٔ خدمتکردن و رسیدن به حال خوش چگونه است؟ برایمان کمی توضیح دهید؟
همهٔ ما در جهانبینی به دنبال پیداکردن احوال درونی خوب و آرام هستیم که در زندگی آن را کسب کنیم. حالا اگر یک راهنما قوانین را نداند و یا بداند و به آنها عمل نکند بهخاطر مصالح خودش و رهجو و لژیون به قوانین عمل نکند؛ قطعاً احوالی جهنمی و ناخوشی خواهد داشت. چرا؟ چون نقض فرمان کرده است. کلید ورود به تاریکیها، نقض فرمان است و کلید ورود به جهنم، خشم و کینه است. اگر مَنِ راهنما با این حسها آلوده شوم، قطعاً درهای بهشت بر روی من بسته میشود و من دیگر حال خوبی را تجربه نخواهم کرد.
یک موتور تولیدکنندهٔ خشم و کینه، همین حس را به اطرافیان و رهجوها منتقل میکند؛ بنابراین محصولی که از لژیون من راهنما بیرون میآید، محصولی خواهد بود که از حال خوشی برخوردار نیست و بودن این رهجو در کنگره فایدهای ندارد؛ چون نمیتواند، حال خوب را از راهنما دریافت کند؛ اینکه میگوییم خدمتکردن خدمت به خود است، منظور این است که ما را با گرههای واقعی و درونی خودمان آشنا میکند، حالا اگر من راهنما از مافوق خود نه بشنوم، آن وقت حال درونی من آشکار میشود، اگر حال من دگرگون شد و حس من خراب شد؛ باید بدانم که در من گرهای وجود دارد؛ چون من متوجه آن نشدهام و فکر میکردم که بهترین عملکرد را دارم؛ بنابراین پیداکردن حال خوش در سایهٔ رعایت قوانین است که اتفاق میافتد، چرا که من را با مشکل واقعی خودم آشنا میکند.
نظرتان را در مورد این جمله بگویید؟ «هر چه بیشتر آموزش میگیریم، بیشتر متوجه میشویم که خودمان نیاز به آموزشدیدن داریم؟»
آب کم جوی و تشنگی آور به دست / تا بجوشد آب از بالا و پَست.
به روز بودن در کنگرهٔ 60 به معنی این است که هر لحظه در حال آموزش گرفتن باشیم؛ یعنی اگر راهنما هستید و بگویید، من که راهنما شدهام؛ پس مطالعهکردن و سیدی گوشدادن چندان موردنیاز من نیست، حالا هفتهای یک سیدی گوش میکنم و مینویسم و همین کافی است؛ باید بدانم که این یک نقطهٔ خطر است؛ یعنی من از آموزش عقب ماندهام؛ زیرا در پرتو آموزش است که راهنما یا رهجو به حال خوش میرسد، اگر در کنگره به نقطهای برسیم که بگوییم، آموزش کافی است، این نقطهٔ سقوط ما است و دیگر آن دریافتی که باید از آموزشهای کنگره داشته باشیم برای ما اتفاق نمیافتد؛ بنابراین راهنما یا رهجو باید تشنهٔ آموزش و یادگیری باشد، اگر تشنهٔ آموزش باشد، فراگیری علم و آرامش به سوی او سرازیر و در وجود او جاری خواهد شد.
باتوجهبه اینکه شما راهنمای جهانبینی و راهنمای لژیون جونز هستید، کدام یک از این خدمتها برای شما لذتبخشتر و شیرینتر بوده است؟
هر رهایی در لژیون جونز نزدیکشدن به سلامت جسم و صورآشکار یک رهجو است و میوهٔ شیرین و لذتبخشی برای یک راهنما میباشد؛ چون در طول سفر مشاهده میکند که یک رهجو چگونه به سلامت جسم خود نزدیکتر میشود و حال جسمی خوبی را درک میکند. از طرفی هم رهایی هر رهجو در قسمت جهانبینی نزدیکشدن به سلامت افکار و روان یک رهجو است و هر دو میوهٔ این خدمتها برای من شیرین و گوارا بوده است، این دو خدمت نعمت و فرصتی بود که در کنگره برای من فراهم شد تا هر دو محصول را از نزدیک ببینم و شاهد رشد و بهرهبرداری آنها باشم و شیرینی زندگی رهجوها را از نزدیک لمس کنم و با بابت این خوشحال هستم. در اوایل خدمت، کار برایم، بسیار سخت بود؛ چون باعث میشد، وقت و انرژی زیادی از من گرفته شود؛ ولی حالا بعد از گذشت 2 سال تازه میفهمم که چه نعمتی را خداوند نصیب من کرده است.
چه چیزی باعث میشود که راهنمایان زیادی در کنگره ۶۰ داوطلبانه و خالصانه بدون دریافت ذرهای مُزد اینقدر با اشتیاق در حال خدمتکردن باشند و تمام مشکلات و سختیها را به جان بخرند؟
قطعاً راهنمایی که وارد کنگره میشود، از وقت و انرژی خود هزینه میکند تا افرادی را به حال خوب نزدیک کند و به درمان برساند؛ حتماً خودشان دریافتهایی داشتهاند که اینک حاضر شدهاند، این وقت و انرژی را در اختیار دیگران قرار دهند. من در جایگاه یک راهنما درحالخدمت هستم و از حالوهوای یک دیدهبان یا اسیستانت هیچ اطلاعی ندارم؛ اما میتوانم، این را با قاطعیت بگویم که وقتی خدمتکردن در جایگاه راهنمایی آنقدر احساس خوبی را به من القا میکند و توانسته تأثیر زیادی در حال خوب من داشته باشد؛ حتماً افرادی که در جایگاههای بالاتر خدمت میکنند و به صورت شبانهروز وقف کنگره هستند، در قبال اینها برداشتهای قویتری را خواهند داشت که آنها را به حال خوش، عشق به هستی و قدرت مطلق نزدیکتر میکند.
از شما سپاسگزارم که باحوصله و با سخاوت هرچه تمامتر به سؤالات ما پاسخ دادید.
طراح سؤال: همسفر مریم (س) رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون دوم)
مصاحبهکننده و ویرایش: همسفر مریم (س) رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر فهیمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بیهقی سبزوار
- تعداد بازدید از این مطلب :
184