عاشق و آنچه در او هست؛ تنها بزرگترین سرمایهای است که اگر ببخشد، زیاد و زیادتر میشود و آنگاه خواهید دید، در ژرفهای محبت غوطهور بودن؛ یعنی رسیدن به حق، یعنی توحید.
سلام و خیر مقدم خیلی خوش آمدید به شعبه خودتان، افتخار این را داریم که در خدمت پهلوانان گرانقدر مسافر آقا بهروز و همسفر خانم شادی باشیم.
لطفاً خودتان را به رسم کنگره معرفی کنید.
همسفر شادی: سلام دوستان شادی هستم همسفر بهروز، با ۱۷ سال تخریب وارد کنگره شدیم با انواع آنتیایکس شیشه قرص به مدت ۱۱ماه سفر کردیم. راهنمای مسافرم آقای زرکش و راهنمای عزیز خودم خانم کماندار. ورزش مسافرم والیبال و شنا ورزش خودم بسکتبال و پینگپنگ مدت ۹سال است که آزاد و رها هستیم یک سفر سیگار داشتیم رهایی از بند دخانیات ۹ سال.
بهنظر شما وارد شدن به جایگاه پهلوانی اذن نیروهای ماوراء است یا خواست خود شخص؟
همسفر شادی: آموزشها و مطالبی را که راهنمای همه ما آقای مهندس عزیز انجام میدهند و اکثر علمی که در کنگره۶۰، انگار از عالم غیب است، انگار یک شب قدری اتفاق افتاده «تَنَزَّلُ ٱلۡمَلَـٰٓئِكَةُ وَٱلرُّوحُ» اتفاق افتاده حال این اتفاق میتواند ایمان به غیب و آن الهام و القائات باشد. آیا برای من همسفر هم رخ میدهد یا نه؟ ببینید زمانیکه در صور آشکار دوست دارم کاری را انجام دهم، بهترین اقدام را انجام دهم، بهترین عمل بخشش را انجام دهم؛ ولی نیازمند است که اول در صور پنهان آن پهلوانی رخ دهد، تا بعد در صور آشکار هم بروز پیدا کند؛ یعنی هر دوی این مطلب توأم هستند.
مسافر بهروز: امسال سه سال است که عنوان پهلوانی را در کنگره داریم و شاید در برخی شعب پهلوانی سخت و دست نیافتنی باشد. از آنجایی که همه چیز به همه چیز ربط دارد، به قول همسفرم شاید هر دوی اینها باید باشد؛ ولی موردی که من میگویم؛ بیایید زیاد پهلوانی را بزرگ نکنیم. پهلوانی مبلغ ۶۰۰میلیون را دارد که هر وقت بخواهی میتوانی این مبلغ را پرداخت کنی و اگر جواب من به این سوال یک کلمه باشد «خواست» است. من از درون هرچه بخواهم در بیرون پیدا میکنم.
همسفر شادی: البته ما یک مثلث در کنگره داریم مثلث خواست، تقدیر و فرمان الهی. در هر زمینهای خواست قلبی و درونی، انگار نقش کائنات هم هست؛ باید آن اتفاق از آن طریق هم رقم بخورد تا در این بُعد هم ظهور پیدا کند.
بخشش در کنگره۶۰ را به هر نهاد دیگری ترجیح میدهید؟
همسفر شادی: چیزی که من در کنگره یاد گرفتم؛ یعنی دارم تلاش میکنم که یاد بگیرم این است که هستی عین بخشش است؛ یعنی اگر یاد گرفتیم «سَبَّحَ لِلّهِ ما فِى السَّماواتِ وَ الأَرْضِ.» اول صبح این نیست که شلوغش کنیم، واقعاً شلوغ است. اینکه گنجشکها اول صبح آواز میخوانند یا آن فردی که اهل نماز است نماز صدایش میزند، همه و همه میآیند. یک خبری هست در این هستی، همه دارند برای این هستی کار میکنند. آقای مهندس فرمودند: «که به ما انسانها اختیار داده شده است». آیا من با این اختیار مسیر هستی را انتخاب میکنم!؟ یا مسیری که کلی از اصل خودم دور شوم. از محضر محترم آقای زرکش یاد گرفتم که معرفت به من کمک میکند که محبت را یاد بگیرم، عمل سالم به من عشق را میآموزد؛ یعنی با عمل سالم عشق اتفاق میافتد.
حال بخشش باعث میشود که عدالت اتفاق بیفتد من درست باید بروم سر جایی که در هستی باید قرار بگیرم. حال اگر من بچه کنگرهای توانستم آموزش کنگره را بیرون از کنگره قشنگ بازی کنم، آن وقت توانستم حق مطلب را ادا کنم. کنگره جای خود را دارد. چراغ این خانه باید روشن باشد قرار است کنگره۶۰ ما را به خیلی جاها برساند. سعی میکنم تا جایی که بتوانم در بیرون از کنگره هم این بخشش را انجام دهم؛ ولی صددرصد خانه و منزل من کنگره۶۰ است و چراغی که به منزل رواست به مسجد ... . اینجا منزل من است؛ پس اولویت، اول من منزل است بعد بقیه جاها.
مسافر بهروز: نه، نه والا، آدمها از جمله شخص خودِ من، ما به کنگره میآییم که کنگره را بیرون از کنگره بازی کنیم. شاید آدمها بیایند در کنگره و آن چند ساعتی که در کنگره هستند موادی آداب باشند. رفتار خوبی از خودشان نشان بدهند؛ اما بیرون از اینجا با فرزندان خود یا عزیزانشان نتوانند درست رفتار کنند. بهنظر من موضوع بخشش باید همه جهات را در بر بگیرد. هر محلی یک متکدی یا محتاجی دارد. خیلی خوب است که وقتی من از پمپ بنزین محل که یک نفر در آنجا نشست و جوراب میفروشد رد میشوم آن شخص خوشحال شود؛ بهخاطر اینکه هر بار میروم به او هم چیزی میبخشم و اصلاً قشنگی این بخشش در بیرون است؛ چون به قول همسفرم کنگره خانه ماست، ما بیرون از اینجا چه کار میکنیم.
.jpg)
آیا شوری در شما ایجاد شد برای بخشیدن؟ یا نیازتان در بخشش در این مکان برآورده میشد؟
همسفر شادی: من فکر نمیکنم کار خاصی انجام داده باشم؛ یعنی برای استحکام پایههای مالی و علمی کنگره۶۰ چه کاری انجام دادم!؟ واقعاً احساس میکنم در مقابل چیزی که دریافت کردهام، کاری نکردهام. اگر چیزی بوده آن دادههای خود کنگره است. بخش خیلی کوچکی از آن، شاید یک ذره یک جورهایی انگار میخواهم بگویم من هم هستم! منم در این بازی شریکم. انالشریک، من را هم در این بازی راه دهید، البته این «انالشریک» را من از مسافر عزیزم دارم.
مسافر بهروز: ببینید آدمها وضو میگیرند نماز میخوانند بعد از نماز بعضیها حالیبهحالی هستند و بعضی دیگر نه! یک سریها که نماز میخوانند، معنی نماز را میدانند؛ یعنی وقتی که میگویند: «الحمدالله رب العالمین» با الحمدالله تدایی میشود، یا وقتی میگویند «ربنا آتنا» حواسشان هم به این دنیا و هم به آن دنیا است. موضوع بخشش هم همینطور است اگر با شور و شوق باشد و آن شور و شوق تبدیل به شعور شود، قطعاً آنی دارد و آنش چه هست؟ جواب سؤال شما خیلی سخت است؛ ولی قشنگیش این است که میگویند: «خوشا به حال آن کس که میدهد و به فکر بازپس گرفتن نیست.»
آقای مهندس در سیدی اخیر گفتند که آدمها، خداوند را میخواهند که مثلاً بچهشان را سلامت نگه دارد، یا اینکه خداوند چیزی به آنها بدهد و انگار رمز بخشش در این است و ما که صحبت از بخشش میکنیم، چقدر خوب است که تعریفی از بخشش داشته باشیم. من گاهی از اضافاتم میبخشم و اسم این را میگذارم بخشش! اصلاً بخشش چه هست؟ خود بخشش یک چیز است، صدقه دادن یک چیز دیگر، خمس یک چیز است انفاق یک چیز دیگر؛ ولی آدمها اینها را با هم قاطی میکنند. بخشش و انفاق اندازهاش مهم است. بعضیها میبخشند؛ ولی اندازهای برایش در نظر نمیگیرند. ارزش بخشش به اندازه آن است.
استاد امین حرف قشنگی میزند میگوید: «که آدمها ممکن است هر کاری در کنگره انجام دهند؛ ولی در نهایت رضایت جن درونشان را به دست بیاورند و بدترین نوعش در مدل بخشش است.» من در روز گلریزان مبلغی را پرداخت میکنم؛ ولی رضایت چه کسی را جلب میکنم؟ گفتنش ممکن است تلخ باشد؛ ولی حقیقت است، اصلاً چه چیزی اسمش بخشش است؟ ما از کلمه بخشش استفاده میکنیم؛ اما باید موشکافانه و عمیقتر به این کلمه نگاه کنیم.
رمز و راز بخشش در چیست؟
مسافر بهروز: بخشش برای تکامل نفس است. بخشش برای بخشش.
همسفر شادی: از رمز و راز گفتید. من یاد پیامی افتادم، رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینماییم. رمز و راز بخشش هم در همین است بخشش یک حقیقتی است که در هستی وجود داشته، دارد و وجود خواهد داشت. انگار اصل هستی بر مبنای بخشش است. خداوند در کلام الله هم میگوید: «الرحمن علم القرآن» رحمانیت و بخشش خداوند باعث شد به ما قرآن را بدهد، آموزش و آرامش را بدهد. راه بخشش را کنگره، به من یاد داده است و من را در این بازی راه داده است. حال تو هم میتوانی بیایی با هر مبلغی که میتوانی.
حال چه برداشتی از لژیون سردار میکنم!؟ چه برداشتی از بخشش میکنم؟ شاید، این من را در چندین بعد تغییر دهد. حال میتواند طبق گفته مسافر عزیزم این بخشش برای رضایت جن درون و یا خودنمایی باشد. یا میتوانم بگویم خدایا چه کار کنم برای رسیدن به تو؟ راه رسیدن به خداوند ورود به قلب انسانهاست، من چه کار کنم چه حرکتی انجام دهم که بتوانم انسانها را شاد کنم؟ من میتوانم در این حرکت عظیم سهم کوچکی داشته باشد.
.jpg)
چه مواردی در طی سفر شما را جذب کنگره کرد؟
اگر بخواهم بگویم مستی که مسافرم از شراب معرفت کنگره داشت؛ یعنی آنقدر از آموزشهای کنگره سرمست بود و این را آنقدر قشنگ برای من اجرا کرد، که من احساس کردم اینجا خبرهای متفاوتی است. بعد سیدیها را شروع کردم. شاید باورتان نشود ولی در سه چهار روز اول من همه مطالب را خواندم، مثل کسی که تشنه است و میخواهد بداند که چه خبر است. دنبال یک تلنگر خاص بودم! مطالب همه بینظیر بودند. آنجایی که در کتاب ۶۰درجه زیر صفر میگوید: «این کاوشی است در حلقههای آفرینش.» برای من یک تکان شدید بود.
سیدی قلب استاد امین، برای من یک غوغای درونی بود. جذابیت کنگره بینظیر است. صحبت از عشق و محبت است و انگار انسان را کوک میکند. انگار ذات اصلی انسان محبت بوده که فراموش شده است. من بعید میدانم کسی بیاید یک بار روی صندلی کنگره بنشیند و بعد برای همیشه از کنگره برود! ممکن است برای مدتی برود و فاصله بگیرد؛ اما صددرصد برمیگردد.
مسافر بهروز، چه مواردی در سفر، شما را جذب کنگره کرد؟
کوتاه بگویم، تجربه جهنمها و بهشتهایی که در کنگره دیدهام.
همسفر شادی، این آرامش درونی شما نشأت گرفته از کجاست؟
«آنکه بیباده مرا کند مست کجاست؟» کنگره واقعاً بیباده من را مست کرد؛ یعنی نوع نگاهم را به زندگی عوض کرد. من در کتابها و نوشتارها، دنبال خیلی چیزها بودم. از کجا آمدهام؟ انگار آدرس دقیق را در کنگره پیدا کردم. حس میکنم علم کنگره یک علم زمینی نیست، درست است برای درمان بیماری اعتیاد است. یک بهانه است؛ ولی میآییم و میبینیم اینجا یک خبر متفاوتی است.
هفته راهنما را در پیش داریم لطفاً در چند کلمه راهنما را توصیف کنید؟
همسفر شادی: ابتدا این هفته را خدمت آقای مهندس راهنمای همه ما و خانم آنی عزیز، استاد امین و خانم شانی عزیز تبریک میگویم. از آنها خیلی آموزش گرفتم. «مَن عَلَّمَنی حَرفاً فَقَد صَیَّرَنی عَبداً؛ هر کس کلمهای به من بیاموزد، من را بنده خود کرده است.» جنس آموزشهای کنگره از نور است. وقتی این آموزشهای ناب را داریم و این افراد، یعنی راهنماها با خلوص نیت میآیند و به رهجوهای خود میآموزند. باید در وصف راهنما بگویم که «آمدهام که سر نهم».
مسافر بهروز: ابتدا من هم این هفته را تبریک میگویم. میتوانم بگویم میشود جلوی راهنما سر فرود آورد، باید بدانیم که کار یک راهنما احیای نفس است و شاید یک راهنما باید بداند، گرفتن مواد از رهجو چندان کمکی به رهجو نمیکند و برای اینکه نفس احیا شود، باید آموزشهایی در همین زمینه؛ یعنی وادیهای ۱۳ و ۱۴ داشته باشیم. متشکرم.
سپاسگزارم که وقت با ارزشتتان را در اختیار ما قرار دادید. از درگاه ایزد منان دوام عزت و سلامت را برای شما دو عزیز گرانقدر خواهانم.
ارسال مطلب: مسافر مجید لژیون یازدهم
مرزبان خبری: مسافر رامین
- تعداد بازدید از این مطلب :
283