English Version
This Site Is Available In English

من خدمتگزار دردمندان هستم، نه آقا و سرور آن‌ها

من خدمتگزار دردمندان هستم، نه آقا و سرور آن‌ها

«شما را فرمانی داده‌اند که استادی بشوید، برای خود و بیت خود و برای کسانی که باید بیایند و از این موضوع بهره‌مند شوند».

(هفته راهنما مبارک)

همسفر نرگس به همراه مسافرشان ابوالفضل با آنتی‌ایکس مصرفی شیره، تریاک، شیشه و حشیش وارد کنگره شدند و به راهنمایی مسافر مهدی ابراهیمی و همسفر زهرا، به مدت ۱۱ماه و ۱۰روز به روش DST همراه با داروی OT سفر کردند و در حال حاضر ۶سال و ۵ماه است که با دستان پرتوان آقای مهندس از بند اعتیاد آزاد و رها هستند و در ادامه سفر نیکوتین داشتند با راهنمایی مسافر مهدی ابراهیمی، رهایی ۵سال و ۵ماه و رشته ورزشی ایشان ایروبیک و دارت است.

راهنما همسفر نرگس، به لطف خداوند و آموزش‌های کنگره۶۰ در جایگاه‌های خدمتی از جمله: دبیری، استادی، یک دوره راهنما، یک دوره ایجنت، عضویت در لژیون سردار و ورزشبان دارت را تجربه نمودند و اینک به مناسبت تجلیل در جایگاه راهنمایی، گفتگویی با ایشان داشتیم که تقدیم نگاه شما مهربانان همیشه همراه می‌نماییم.

لطفاً بفرمایید چگونه با کنگره۶۰ آشنا شدید؟

به‌واسطه مسافرم با کنگره۶۰ آشنا شدم.

از دیدگاه شما شالوده اصلی راهنما بودن چیست؟

اگر در یک جمله بخواهم بگویم، عشق بلاعوض؛ همان مطلب مهم در وادی چهاردهم که می‌گوید: عاشق را حساب باعشق است با معشوق چه حساب دارد.

به نظر شما خدمت در کنگره۶۰، باید چگونه باشد تا حال خوشی را برای فرد فراهم کند؟

برای خدمت در هر جایگاهی در وهله اول، باید ظرفیت آن در فرد شکل بگیرد و اینکه هدف خدمت است. منظور از خدمت چیست؟ آیا می‌خواهم خدمت کنم تا به من احترام بگذارند یا نه می‌خواهم خدمت کنم تا دردی از دردمندان کم کنم؟ اگر به‌خاطر احترام باشد که تکلیف معلوم است و باعث حال خرابی من می‌شود؛ ولی اگر به دلیل یاری رساندن باشد، باعث ارتقاء من می‌شود. کاری که همیشه خودم انجام می‌دهم این است که قبل از آمدن به کنگره، متن پیمانی که برای خدمت کردن بسته‌ام را می‌خوانم تا به یاد بیاورم که من خدمتگزار دردمندان هستم، نه آقا و سرور آن‌ها.

به‌عنوان راهنمای یک همسفر بفرمایید: چگونه می‌توانیم هماهنگی بین مسائل بیرون، در درون به‌وجود آوریم که بتوانیم بر آن‌ها غلبه کنیم؟

با تغییر در افکار و اندیشه که همان جهان‌بینی است، می‌توان تزکیه و پالایش را شروع کرد و ذره‌ذره هماهنگی بین مسائل بیرون و درون اتفاق می‌افتد. انسانی که بتواند کنترل نفس خود را به دست بگیرد در ادامه از لحاظ جسمی و مسائل بیرونی هم، فرد قدرتمندی می‌شود.

با توجه به تجربیات چهارساله خود، لطفاً برای ما توضیح دهید چگونه یک همسفر می‌تواند هم به خود عشق بورزد و هم به دیگران؟

در ابتدای امر، همان رسیدن به شناخت و آگاهی است که یک همسفر باید بداند که چه رسالتی برعهده دارد و به چه هدفی زندگی می‌کند و به آن دانایی برسد که یکی از مولفه‌های همسفر بودن عشق است، آن زمان است که خودش را دوست خواهد داشت و می‌تواند به دیگران هم عشق بورزد.

این هفته در کنگره۶۰ «هفته راهنما» است، به‌نظر شما بهترین هدیه رهجو به راهنمای خود چه‌چیزی می‌تواند باشد؟

به عقیده من بهترین هدیه این است که رهجو حافظ اصول، حرمت‌ها و علم کنگره۶۰ باشد و آن را با خدمت درست در جایگاه‌های خدمتی به دیگران انتقال دهد و تنها با خدمتگزار شدن رهجو است که یک نشانی از راهنما در کنگره باقی می‌ماند.

راهنمایی که لژیون خود را تحویل می‌دهد، آیا در خدمت به نقطه اشباع رسیده است؟

«پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگری است».
پایان خدمت راهنمایی هم مستثنی از این قانون نیست، چرا که علم کنگره آنقدر عظیم است که پایانی ندارد. جایگاه‌های خدمتی مانند یک سنگ محک، کمک می‌کنند که افراد هر آنچه را آموزش دیده‌اند به عمل درآورند و آن را اجرا کنند تا بتوانند نقطه ضعف‌های خود را پیدا کنند و آن‌ها را رفع نمایند. به دلیل اینکه جایگاه‌های خدمتی چنین ویژگی‌ای دارند؛ پس نمی‌شود گفت: با خدمت در جایگاه راهنمایی می‌توان به نقطه اشباع رسید، چرا که حضرت رسول می‌فرمایند: «زگهواره تا گور، دانش بجوی» و من نقطه پایانی برای علم نمی‌بینم.

بعد از مراسم تجلیل راهنما، چه صحبتی برای رهجویان خود دارید که بند اتصال خود را با کنگره محکم‌تر کنند؟

رهجو باید این مطلب را بیاموزد و بداند که راهنما در کنگره۶۰، یک وسیله است که مرا به هدف می‌رساند. اگر شرایطی پیش آمد که راهنما دیگر امکان خدمت کردن را نداشته باشد، من به‌عنوان یک رهجو باید این را آموخته باشم که حال خودم را به حال هیچ‌کس گره نزنم؛ حتی اگر آن شخص راهنمای من باشد، به دلیل اینکه هر شخصی باید تبدیل به آن چشمه جوشان و رود خروشان شود تا از خود تولید و جوشش داشته باشد تا به تکامل برسد و در نهایت اینکه همه راهنمایان یک علم را آموزش می‌دهند و فرقی با یکدیگر ندارند؛ پس دلیلی برای خراب شدن حال رهجو وجود ندارد.

جایگاه راهنمایی چه هدیه‌ای به شما داده است؟

یکی از ویژگی‌های مهمی که در جایگاه راهنمایی دریافت کردم، صبر و بردباری است. با ورود یک رهجو به لژیون که حال خوبی ندارد و با قرار گرفتن در یک مسیر پر فراز و نشیب همراه آن رهجو تا رسیدن به رهایی و حال خوش، مرتباً صبوری را تمرین و تکرار می‌کنی و بهترین هدیه برای من، رسیدن به حال خوش یک همسفر و یک خانواده است.

لطفاً کلمه‌ای که با شنیدن این اسامی به ذهنتان می‌رسد را بفرمایید؟

آقای مهندس؛ ناجی دردمندان، عشق و دانشمند بزرگ
خانم آنی؛ همسفر راه عشق، استوار
راهنما همسفر زهرا؛ عشق بلاعوض، الگو
مسافر؛ تلاش بی‌وقفه، حامی همسفر
رهجو؛ از نقطه سیاه تا رنگین کمان
لژیون دوم؛ حس خوب، فرصت آموزش 

کلام پایانی؛

بسیار تا بسیار سپاسگزارم از آقای مهندس و خانواده محترمشان بابت زحماتی که می‌کشند و فرصت خدمتی که به بنده دادند و از راهنمای خوبم تشکر می‌کنم به‌خاطر زحماتی که برای من کشیدند و تشکر می‌کنم از مسافرم بابت حمایت‌هایی که انجام دادند تا بتوانم خدمت کنم و از شما همسفر لیلا، نگهبان سایت نمایندگی زاگرس تشکر می‌کنم بابت زحماتی که می‌کشید، در پناه حق باشید.

از شما راهنمای خوبم سپاسگزارم، بابت فرصتی که برای تهیه این مصاحبه در اختیار ما قرار دادید. بابت تمامی خدماتی که برای این شعبه انجام دادید از شما ممنون و سپاسگزاریم، ان‌شاءالله که همیشه سلامت و پایدار باشید و همواره مسیر زندگی‌تان سبز باشد.


عکس: مرزبان خبری همسفر زهرا
مصاحبه، ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون دوم) نگهبان سایت
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .