English Version
This Site Is Available In English

خدمت در جایگاه راهنمایی چیزی جز عشق نیست

خدمت در جایگاه راهنمایی چیزی جز عشق نیست

سیزدهمین جلسه از دور سی و هفتم کارگاه ‌های آموزشی ویژه مسافران کنگره 60، نمایندگی ایمان با استادی راهنما مسافر بیژن، نگهبانی مسافر روح الله و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه "هفته راهنما" در روز شنبه27بهمن ماه 1403 ساعت  17:00 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد
در مورد هفته راهنما، باید بگویم که ما روزی را داریم به عنوان روز معلم و در کنگره هم هفته ای را داریم به عنوان هفته راهنما، که راهنما در حقیقت همان معلمی است که این راه را نشانم داد.
یادم نمی رود روزهای اول که آمده بودم در فکر این بودم که راهنمایی را انتخاب کنم که برایم کم هزینه تر باشد، یعنی تفکر من این بود، راهنمایی که در کنگره 60 خدمت می‌کند حتما یک مبلغی را می گیرد و فکر می کردم از کنگره درآمد کسب می کند.
آن زمان از کنگره چیزی نمی دانستم و بعدها فهمیدم که همه این زحماتی را که راهنمایان متقبل می شوند، بخاطر عشق آنها به خدمت کردن است.
این که یک راهنما محل کارش جنوب تهران است و در شعبه ای در شرق تهران خدمت می کند و منزلش نیز در غرب تهران است ، غیر از عشق چیز دیگری نمی تواند باشد.
کم کم وارد سفر شدم و چیزی که هم اکنون دارم به آن فکر می کنم این است که برای من یک دوره آموزش بود و بعد از آن، کسب تجربه و بعد از همه اینها یک دوره ده ماهه را طی کردم که بتوانم به وادی چهاردهم برسم تا بتوانم راهنما شوم و برای این اتفاق خیلی تلاش کردم. تجربه، آموزش و عشق که یک مثلث است برای راهنمایی. این مثلث می تواند زیر شاخه ای از مثلث عشق باشد و دانستن اینکه راهنما با این عشق می آید و رهجو ها را راهنمایی می کند واقعا درک کردنش کار هر کسی نیست.


من وقتی راهنما شدم فهمیدم تاریکی هایی را گذرانده ام و نیز تجربه ای کسب کرده ام که با توجه به آن می توانم با رهجویم راحت تر صحبت کنم. زیرا که این دوران را خودم هم سپری کرده ام و درکش می کنم و می‌دانم که رهجو چه دوران سختی را سپری می کند.
در کنگره 60 یکی از دلایلی که رهایی افراد نسبت به NGO های دیگر ماندگارتر است، بخا طر وجود راهنماهایی است که تجربه اعتیاد را دارند. راهنما به واسطه تجربه مصرف مواد و همچنین رسیدن به رهایی رهجویش را درک می کند. در مقابل هم رهجو نباید فکر کند که با راهنمایش دوست است و همیشه باید به دید معلم به راهنمایش بنگرد.
یک شعری از مولانا هست که می گوید " گر پرده بیفتد نه تو مانی و نه من" که در کنگره اگر بین رهجو و راهنما پرده بیفتد و خارج از حرمت کنگره عمل شود نه رهجو می ماند و نه راهنما.
هر مطلبی که در کنگره گفته می شود مثل حرمت ها، اگر به مرحله عمل برسد، کمکم می کند که سفر اول خوبی داشته باشم و همچنین در سفر دوم به این درک و دانش برسم که درست خدمت کنم و راهنما شوم.

 

گرد آوری و تایپ : مسافر حمید

تنظیم و ارسال : مسافر ابوالفضل

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .