هفتمین جلسه از دور اول از سری کارگاه های آموزشی عمومی لژیون فیروزآباد فارس، ویژه مسافران و همسفران، با استادی دستیار دیده بان مسافر حمید، نگهبانی مسافر کرم و دبیری مسافر اسماعیل با دستور جلسه « وادی سیزدهم و تاثیر آن روی من » در روز چهارشنبه مورخه ۱۴۰۳٫۱۱٫۲۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را سپاس که اجازه می دهد توی کنگره ۶۰ باشیم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که بستری را برای ما فراهم نمودند که بتوانیم آموزش بگیریم. در ابتدا هفته راهنما را خدمت راهنمایان عزیز تبریک عرض میکنم.
فکر میکنم هنوز یکسال نشده باشد از شروع لژیون فیروزآباد و خدا را شکر پیشرفت داشته است. و در مورد وادی سیزدهم « پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است » یعنی امروز اگر تو این جایگاه هستی، یک نقطه پایان میتوانی بگذاری، و از یک جای دیگر شروع کنی؛ قرار نیست تا آخر در مسیر ناامیدی باشی! وادی ۱۳ به من می گوید آقا تو حرکتی باید انجام بدهی که یک آغاز جدیدی برای خودت درست کنی.
الگوی ما جناب آقای مهندس هستش! آقای مهندس هم اعتیاد داشتند به مواد مخدر و حالا روش کنگره ۶۰ را ابداع کردند ببینید اون پایانی که آقای مهندس برای خودشون ترسیم کردند در مورد اعتیاد؛ چه آغاز عظیمی شد برای تمام مصرف کنندگانی که توی جهان هستند.
آن پایان اعتیاد و آغاز عصر جدید جان چند هزار آدم را نجات داد. در این وادی در مورد انسانهای تک بعدی صحبت میکند انسانهایی که فقط یک مسیر زندگی دارند حالا آن مسیر می تواند اعتیاد باشد میتواند پول باشد میتواند کار باشد میتواند هر چیزی باشد.
انسانهای تک بعدی همیشه و سریع صید نیروهای منفی می شوند. اگر قراره من صید نیروهای منفی نشوم اگه قراره من تغییری در زندگیم ایجاد شود باید از انسان تک بعدی خارج شوم و تبدیل بشوم به انسان دو بعدی یا چند بعدی یا سه بعدی!! این اتفاق وقتی می افتد که من یک جسم سالمی داشته باشم وقتی که من اول بتوانم جسمم را سالم کنم! بعد یواش یواش عقل من درست کار می کند و عشق سالم درون من اتفاق می افتد و ایمان سالم درون من اتفاق می افتد.
مطلب بعدی که حالا در موردش می خواهم صحبت کنم هفته راهنما است. طبق صحبتهای آقای مهندس: توی دنیا هیچ کسی برای کسی دیگر به صورت مجانی کاری انجام نمی دهد. ولی توی کنگره ۶۰ با آن سیستم تفکری جناب مهندس اتفاقی که افتاد و دارد می افتد یه سری انسان های عاشق جدا شدند که عاشق خدمت کردن هستند! عاشق این بودند که فقط و فقط انسانها را به رهایی برسانند، انسانها را آزاد کنند، انسانها را به حال خوش برسانند.
« دوستانی که دارند این کار را انجام می دهند راهنماها هستند ». اگر در کنگره ۶۰ راهنماها نبودند که دست ما را بگیرند و کمکمان کنند ما الان کجا بودیم؟ خود من الان کجا بودم؟ خود من الان ۱۲ ساله توی کنگره ام حدود ۱۰ سال و خوردهای رهایی دارم؛ اگر کنگره ۶۰ نبود من کجا بودم؟ اگر راهنمای من نمانده بود و درمان نشده بود و راهنما نشده بود من الان کجا بودم؟ چه اتفاقی برای من میافتاد؟ ما میخواهیم قدردانی کنیم و باید بدانیم چه چیزی به دست آورده ایم.
وادی اول به من می گوید تفکر کن ببین چی به دست آوردی که در قبال آن می خواهی قدردانی و قدرشناسی را انجام بدهی؟ آیا یک روزی من حمید نمیگفتم همه زندگیم را می دهم که دیگر مواد مصرف نکنم و زندگیم برگردد به حالت عادی!! نباید فراموش کنم، نباید یادم برود، که چه کسی کمکم کرد چه کسی دستم را گرفت. پس باید ببینیم چه چیزی به دست آوردم و در مقابل، چه جوری قدردانی کنم. خیلی خوشحالم که در خدمتتان هستم؛ خودتان و آقای مهندس را تشویق کنید.
خلاصه و تایپ: مسافر سینا ( لژیون دوم )
ویرایش: مسافر نعمت الله ( راهنمای تازه واردین )
ارسال: مسافر آرمین ( خدمتگزار سایت )

- تعداد بازدید از این مطلب :
108