جلسه هشتم از دوره چهل و سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگرۀ ۶۰ نمایندگی ارتش، با استادی راهنمای محترم مسافر تقی، نگهبانی مسافر محمدرضا و دبیری مسافر سعید، با دستور جلسه «وادی سیزدهم و تاثیر آن روی من» در روز چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان تقی هستم مسافر.
خیلی خوشحال هستم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم و از نگهبان و دبیر عزیز هم تشکر میکنم.
دررابطهبا دستور جلسه که وادی سیزدهم است به اعتقاد من چیزی که در این وادی وجود دارد به من مسافر میفهماند که در واقع اگر شکست خوردی میتوانی از جای خود دوباره بلند شوی و آن شکست را جبران کنی؛ چون انسان جاری است، راکد نیست و دوباره حرکت خواهد کرد.
انسان در مقاطع مختلف به هر دلیلی بارها و بارها در زندگی شکست میخورد. اگر آن شکست باعث توقف شود زندگی سخت میشود و در جهنم قرار میگیرد. جهنم یعنی من در آرامش نیستم؛ ولی اگر بخواهم در آرامش باشم باید سعی و تلاشم را زیاد کنم که همراه با آموزش است و بدون آموزش و دانایی، هیچ اتفاقی برای ما نمیافتد.
فرض کنید که ماشین من خراب شده و خودم بخواهم تمام کارهایش را انجام دهم، خوب من هیچ اطلاعاتی ندارم و باید بروم لااقل دورهای را بگذرانم. موتور و گیربکس و هر جای دیگر را پایین میآورم و صد تا پیچ هم در آخر اضافه میآورم و دیگر کاری هم نمیتوان کرد؛ ولی شخصی که زحمت کشیده، کار کرده و اصولی یاد گرفته، صددرصد انسان موفقی خواهد بود.
من هم باید به سراغ هر کاری که علاقه دارم بروم و آموزش ببینم. هر کاری میخواهد باشد و هر شغلی که میخواهم داشته باشم و در هر مطلبی باید آموزش بگیرم. از بچگی در محیط خانواده و مدرسه به من یاد میدهند و کمکم بزرگ میشوم و دانشگاه میروم و بعد هم کار. کمکم به سنی میرسم که باید از تجربیات خودم استفاده کنم.
من خودم به سنی رسیدم که باید این تجربیات را میداشتم ولی تازه خام شده بودم و به هر دلیلی داخل تاریکی رفتم و اصلاً مهم نیست که من چقدر مصرف کردم و دیگری چقدر، مهم این است که من این اشتباه را کردم و حالا آمدهام که جبران کنم. اگر فکر میکنم نشدنی است باید به الگوهایی که در کنگره هستند، نگاه کنم.
شما کسی را نمیبینید که مثلاً چند سال رهایی داشته باشد ولی مرتب نباشد و خدمت نکند. کسانی که همیشه بهموقع میآیند خدمت میکنند، مرتب هستند و در تحرک. میگویند کسی که رها شده چرا لاغر است و یا چرا خوابش میآید. یکی لاغر است و دیگری چاق، چه اشکالی دارد؟ کسی لاغر است مبنی بر این نیست که رها نشده ضمن اینکه در کنگره مبنای حرف ما صداقت است و هر که هرچه میگوید راست میگوید و لزومی هم ندارد دروغ بگوید.
در این وادی راجع به انسانهای تکبعدی، دوبعدی و چندبعدی گفته شده و همچنین راجع به عشق و عقل و ایمان صحبت شده است. همهٔ این آموزشها و وادیها برای این است که من بهتر زندگی کنم و تا زمانی که عملی نشده و از قوه به فعل در نیاید، بههیچعنوان یک ریال هم نمیارزد. شاید خانوادهام ندانند که من به کنگره آمدهام اما تغییر در رفتار من را میفهمند و من از حالتی که به خودم توجه نمیکردم، به سمت خانواده میروم.
هستند کسانی که خانوادههایشان جرئت نداشتند به سمتشان بروند و حالا با خودشان میگویند: چه شده که آنقدر تغییر کرده است؟ شاید هم ندانند که به اینجا میآیند ولی همین که میفهمند که دارند بهتر میشوند بس است. مهم نیست که بدانند به اینجا میآیند حتی ممکن است اگر بدانند موضع بگیرند و اصلاً قبول نکنند.
بهر حال اگر ما کنگرهای هستیم باید سفیر خوبی هم برای کنگره باشیم و اینگونه نباشد که فقط بیاییم و برویم. باید بیرون هم حرفی برای گفتن داشته باشیم تا بتونیم کسانی را جذب کنیم. اینکه همینطوری به کنگره بیاییم و درمان شویم یک چیز ساده است؛ ولی اینکه انسان کمکم تغییر کند خیلی اهمیت دارد و اطرافیان هم متوجه میشوند، ما فکر میکنیم که نمیفهمند.
همانطور که انسان اعتیاد پیدا میکند و اخلاق او عوض میشود و از خوبی به بدی میرود، اخلاق آن طرفش هم به همین صورت است. باید خود شخص علم را جستوجو کند و اگر این کار را نکند و با تمام پروفسورها و فیلسوفها بنشیند، به هیچ کجا نمیرسد! در نهایت من باید تکلیف خودم را روشن کنم و در راهی که انتخاب کردم، همانطور که در تاریکیها برای شیطان سرباز بسیار خوبی بودم، در کنگره هم باید همینطور باشم.
ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
تایپ: مسافر مهرداد
ویرایش و ارسال: مسافر محمدرضا
نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
80