English Version
This Site Is Available In English

انسان همیشه نیازمند رب است

انسان همیشه نیازمند رب است

جلسه چهاردهم از دوره دوم کارگاه‌های آموزشی مجازی همسفران نمایندگی دکتر احمد_اراک به استادی ایجنت نمایندگی پروین‌‌ اعتصامی همسفر اکرم با دستور جلسه « هفته راهنما » روز شنبه 27 بهمن‌ماه 1403 آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
راهنما به چه معناست؟ کسی راه را نشان می‌دهد یا این‌که بلد راه است. ما می‌دانیم که خداوند بزرگ‌ترین رب انسان‌ها است، که در سوره حمد آمده است و در طول روز در نماز استفاده می‌شود. آیه «الحمدالله رب‌العالمین» است که کلمه رب در آن وجود دارد؛ پس انسان نیازمند رب یا مربی است، که خداوند هم برای هدایت خلق خودش یکسری انسان‌ها را به‌عنوان رب سر راه انسان ها قرار می‌دهد؛ پس چه خوب است که همیشه بهترین راهنما سر راه انسان قرار بگیرد. حتی در مسئله ضدارزشی هم برای این‌که انسان بتواند دزد ماهری باشد باید بهترین راهنما سر راه آن قرار بگیرد؛ ولی چه‌بسا خوب است که در مسیر مستقیم باشد.
در کنگره راهنما کسی است که بلد‌راه است؛ یعنی چه؟ یعنی این‌که راهنما خودش قبلاً این مسیر را طی کرده، اعتیاد را با گوشت و پوست خودش درک کرده و آمده کنگره و راه درمان را طی کرده است. شاید اگر بروید پیش یک روانشناس او چون فقط درس اعتیاد را تئوری آموزش گرفته و آن را به دیگران انتقال می‌دهد درصورتی‌که یک مسافر یا یک همسفر با اعتیاد زندگی کرده‌ و کاملاً آن را درک کرده‌است و در این مرحله قرارگرفته است. ما در کنگره می‌گوییم جایگاه راهنمایی مقدس است، حالا چرا مقدس است؟ چون یک راهنما براساس آن عشق و محبتی که در درونش وجود دارد دوست دارد همان‌طوری که یک روزی یک نفر دست او را گرفت و به رهایی رساند او هم به دیگران خدمت کند. در عوض خدمت، به راهنما پولی داده نمی‌شود یعنی مزدی دریافت نمی‌کند تمامی هزینه‌ها را خودش پرداخت می‌کند. از وقت و زندگی خودش می‌گذرد تا یک نفر به رهایی برسد. فرق معلم با راهنما در این است که وقتی یک دانش‌آموز وارد مدرسه می‌شود صفحه درونی او سفید است و معلم می‌تواند به‌راحتی کمک کند که یک دانش‌آموز تصویرهای زیبایی را خلق کند؛ درصورتی‌که من وقتی وارد کنگره شدم صفحه درونی من سیاه بود با کلی ناامیدی، ترس، با کلی شکست، حتی بلد نبودم که گذشت کنم.

  وقتی وارد کنگره شدم این راهنما بود که کمک کرد صفحه سیاه‌ درونم را پاک‌ کنم و دوباره شروع کنم به کشیدن نقاشی‌های زیبا در درونم به تصویر بکشم. یک راهنما راه را به من نشان می‌دهد و چراغ را به دست من می‌دهد که خودم راه را ادامه بدهم یعنی مسئولیت تمامی کارها به عهده خودم هست. باید در جلسات حضور به موقع داشته باشم، سی دی بنویسم در بخش مالی شرکت کنم.

حال می‌رسیم به بخش دوم که مهم‌ترین مسئله شکرگزار بودن است. ما در کنگره می‌توانیم با چهار جشنی که در کنگره وجود دارد این عمل را انجام بدهیم. هفته مرزبان، هفته راهنما، هفته همسفر و هفته دیده‌بان. اگر من تشکر کردن را یاد نگرفته باشم هستی و کائنات دست‌به‌دست هم می‌دهند که دیگران از من تشکر نکنند. در بسیاری از مواقع انسان فکر می‌کند اگر دیگران محبت می‌کنند  یا کاری برای من انجام میدهند وظیفه آن‌هاست؛ اگر خداوند انسان را خلق کرده وظیفه‌اش بوده که به انسان چشم و گوش دهد و اگر یک موقعی چیزی نداده باشد به خداوند می‌گوییم تو که فلان چیز را به من ندادی یا پدرو مادر وظیفه‌شان است که به من خدمت کنند یا راهنما همین‌طور و پیش خودمان خیال می‌کنیم اگر من به کنگره نروم راهنما به من احتیاج دارد درصورتی‌که من به راهنما احتیاج دارم؛ نیاز به آموزش دارم، اگر من نروم کنگره مطمئن باشم که هستی ساکن نیست؛ یک نفر دیگر روی این صندلی می‌نشیند و از این آموزش‌ها استفاده می‌کند.

در کنگره یاد گرفتیم به سه طریق تشکر کنیم به قلب، زبان و در عمل. من در قلبم دیگران را دوست دارم و نیاز است که به زبان هم آورده شود و تشکر و قدردانی هم بشود. ما در درون، انسان‌ها را دوست دارم ولی زمانی که گفته می‌شود این حسی را که ایجاد می‌کند باعث ارتباط بیشتری می‌شود و وقتی در عمل انجام می‌شود تأثیر خودش را بیشتر می‌گذارد. ما در عمل با پاکت دادن این کار را انجام می‌دهیم که ان‌شاءالله این عمل را به نحو احسن انجام دهم.

 


تایپ: همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون سوم)
عکس: همسفر خدیجه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر احمد- اراک

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .