English Version
This Site Is Available In English

بشر یه جورایی گم کرده راه شد

بشر یه جورایی گم کرده راه شد

چهاردهمین جلسه از دور هفدهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ شعبه دکتر احمد اراک با استادی راهنمای محترم مسافر حمید نگهبانی مسافر جواد ودبیری مسافر عباس بادستور جلسه ((وادی سیزدهم و تاثیر آن روی من)) در تاریخ پنجشنبه 1403/11/25آغاز به کار کرد

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حمید هستم مسافر. خیلی خوشحالم و ممنون و سپاسگزار خداوندم که توفیقی به وجود آورد تا من یک بار دیگر این جایگاه را تجربه کنم. به علت کمبود وقت سریع میرم  سر اصل مطلب دستور جلسه امروز به اصل جهان‌بینی برمی‌گردد. در مسئله حل مثلث اعتیاد که جسم روان و جهان‌بینی می‌باشد مستقیماً روی ضلع جهان‌بینی فرود می‌آید. و ۱۴ وادی برای رسیدن به خود داریم فکر می‌کردم این رسیدن به خود. این خود که همان انسان است کجا جا مانده که باید دوباره به آن برسد. و یا چه اتفاقاتی می‌افتد که انسان یا آن خود جا می‌ماند. و چیزی که به ذهنم رسید این بود که. خیلی جاها من حمید که باید خود را نگه می‌داشتم خودم را از دست دادم. و خیلی جاها که باید نقطه‌ای را شروع می‌کردم شروع نکردم
و خیلی وقت‌ها یک نقطه‌ای را شروع کردم و باید آن را سر زمان مناسب خودش به پایان می‌رساندم نرساندم. خیلی از مسائل ضد ارزشی را نباید انجام می‌دادم که انجام دادم. در کل خیلی از خط قرمزها را نباید رد می‌کردم رد کردم و در کل آن خود پشت همین چراغ قرمزها و خط و خطوط جا مانده. و این وادی‌ها اومدن یکی یکی دارن بحثی را عنوان می‌کنند و از قوانین و مقرراتی صحبت می‌کنند  که بری برسی به اون خودی که در یک جایی جا مانده و در  جای جای زندگی این خود جا مونده و هر کسی باید درون خودش بگردد و آن خودی را که جا مانده پیدا بکند. وادی اول میگه برای شروع باید تفکر کنم و اگه درست تفکر کنم آن استارت کار را برای آغاز درست زدم و همینطور وادی‌ها به جلو می‌آیند تا به وادی سیزدهم می‌رسند؛ پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست. من  فقط می‌توانم به یک سری موضوعات که در این وادی آمده اشاره کنم .زندگی هر کسی از مقاطع مختلفی تشکیل شده است یعنی یک سری آغازها و یک سری پایان‌ها. و اینکه هر آغازی یک پایانی دارد ولی. خیلی‌ها در یک سری از آغازها می‌مانند و نمی‌توانند به درستی آن را به پایان برساند و کارهایشان ناتمام می‌ماند. خیلی دیگر هم هستند من جمله خود من که وقتی یک نقطه‌ای را شروع می‌کردند دوست داشتند خیلی زود آن را به پایان برسانند و به پایان آن کار برسند. در مقطع تحصیلی یک دورانی بود درس می‌خواندیم و خیلی دوست داشتیم زود تمام بشود و پس از آن هم به خدمت سربازی رفتیم و باز هم دوست داشتیم خدمت سربازی مان زودتر به اتمام برسد.
و پس از آن دوست داشتیم بریم سر کار و بعد از سر کار هم ازدواج همین گونه اصلاً متوجه نشدیم چه اتفاقی افتاد. ولی وقتی مواد مصرف می‌کردم دیگر بدین صورت نبود. من الان دارم متوجه می‌شم که این‌ها همه برمی‌گردد به همون مسئله دانایی و خمر. اگر سیستم خمر خوب کار کند هر خطی را که شروع می‌کنی. از پایان آن هیچ گونه ترس و واهمه‌ای نداری. در یک قسمت دیگری از وادی سیزدهم. که خیلی هم مهمه.
از قلم صحبت می‌کند و می‌گوید از قلم است که جویبارها روان و جاری شده است. و واقعاً همینطور است وقتی که فکر می‌کنی می‌بینی که در هستی هیچ چیزی قدرت قلم را ندارد.  همین قلم است که خیلی جاها جان می‌بخشد و یا جان می‌گیرد و یا خیلی‌ها را به نون و آب می‌رساند و  نون آب‌ خیلیها را هم همین قلم قطع می‌کند. خیلی از همین اختراعات با همین قلم به ثبت رسیدند که امروزه آسایش بشر را فراهم کردند. بشر یه جورایی گم کرده راه شد و پشت همین اختراعات موند. پشت همین آسایش و رفاهیات موند پشت ماشین موند. پشت تجملات زندگی ماند و نتوانست عبور کند و گم کرده راه شد. همین فضای مجازی ناشی از همین قلم است. آیا این فضای مجازی را ما بلدیم به درستی ازش استفاده کنیم؟.
به قول جناب مهندس این تلفن همراه‌ را مثل کفش وقتی به مهمانی می‌روید در بیاورید و کنار بگذارید. در این بهبوهه و بلبشویی که بشر امروزی گرفتارش شده. همین گردش قلم جناب آقای مهندس به داد ما رسید. و یک معبر و راهی باز کرد برای رسیدن به پشت خط. الان در این هیاهو و شلوغی کوچه و بازار کجا می‌توانید پیدا کنید راهی را که به حقیقت منتهی شود. و این واقعاً جای شکر و سپاسگزاری دارد که از قلم همین بزرگمرد انسانها دارن اعتیاد را درمان می‌کنند و به خودمی‌رسند.در  بیرون به اکثر آدم‌ها نزدیک که می‌شوی اکثرا کلید آنها خاموش است! اصلا نیستند گم شدند لابلای این همه حجمه از رفاهیات و تکنولوژی! که پیدا کردن آن راه اصلی بسیار مشکل است اما خوشبختانه ما در بستری قرار گرفتیم که راه به خوبی برای من نمایان می‌شود و داریم حرکت می‌کنیم... یک مسئله دیگر من اشاره می‌کنم؛ در وادی از تغییر و تبدیل و ترخیص صحبت کرده که هر کسی نقطه تغییر را باید از درون شروع کند...خود من یک زمان دفتر را سر کمرم می‌گذاشتم و یه جایی گیر کرده بودم و مانده بودم اما خب باید از یک جایی شروع کرد...سپس از عقل و عشق و ایمان صحبت می‌کند. که هر کدام از این‌ها همدیگر را چگونه تکمیل و ساپورت می‌کنند. خیلی قشنگ توصیف می‌کند و می‌گوید عشق بدون ایمان می‌شود خود شیدایی. عقل بدون عشق و ایمان می‌شود حسابرسی. و ایمان بدون عشق و عقل می‌شود به گونه‌ای تعصب. شاید این جمله که می‌گویم مزاح باشد می‌گویند یا ایها الذین آمنو. ای کسانی که ایمان آورده‌اید از کجا آورده‌اید به ما هم بدهید!؟ ایمان را باید خودت بری بگردی و پیدا بکنی. از کجا من به ایمان برسم؟ از کجا دیگران انقدر وجودشان امن می‌شود و در آرامش هستند؟ از حقیقت. ایمان فقط در دل حقیقت وجود دارد در آگاهی دقیقاً کار کنگره ۶۰ هم دادن آگاهی است کنگره ۶۰ راهکار نمی‌دهد آگاهی میدهد. جلسه قبل خدمت آقای حکیمی بودیم. بسیار از صحبت‌های ایشان استفاده کردیم از ایجنت محترم آقا منصور هم تشکر می‌کنم بابت فراهم کردن فرصت و دعوت ایشان و حضورشان در شعبه.. راهکار را  در سفر اول اوتی می‌دهد و در سفر دوم خدمت کردن. کار کنگره ۶۰ آگاهی دادن است و هر کسی خودش باید جوینده باشد. واینجاست که راهنما هیچ منتی بر سر رهجو ندارد و رهجوهایی که سفر اول آنها تمام می‌شود دیگر به معنای واقعی آزاد هستند در سفر دوم خود رهجو باید بگردد خدمت پیدا کند و کاری انجام بدهد تا برسد به آن بخشش در عقل و عشق و ایمان... باز هم جای شکر دارد که این بستر فراهم است و این محیط وجود دارد. که ما اینجا دور همدیگه داریم مشق محبت و بخشش می‌کنیم. باید ببخشی اگر نبخشی هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. باید بتواند یک پنجم موادش را ببخشد اگر نتواند به آن حقیقت سیستم خمر نمی‌رسد. در سفر دوم هم همین است به قول معروف اصل داستان از سفر دوم شروع می‌شود که موادش قطع شده و اسباب بازی به کنار می‌رود آنجا خودت هستی و خودت. و با خودت روبرو می‌شوی و آنجا است که معلوم می‌شود کجای کار هستی و تا چه اندازه به خود رسیدی و این باز هم جای تشکر و قدردانی دارد.

ضبط صدا:مسافر عباس

تایپ :مسافر کوشا 

تنظیم و ارسال: مسافر شهاب (( مرزبان خبری))

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .