جلسه چهاردهم از دوره دوم کارگاههای آموزشی مجازی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دلیجان با استادی راهنمای تازه واردین همسفر کوثر با دستور جلسه «هفته راهنما» روز شنبه ۲۷ بهمنماه ۱۴۰۳ برگزار گردید.
سخنان استاد:
راهنما واژهای عظیم و مسئولیت مقدسی است که هر کسی توان و تاب پذیرش آن را ندارد مگر اینکه خودش تاریکیها را تجربه کرده باشد و آن قدر گشته و گشته تا در نهایت راه را به کمک نشان دهنده راه پیدا کرده است. آن قدر مسیر روشنایی و تاریکی را رفته و برگشته تا خودش تبدیل به یک نشان دهنده راه شده است. راهنما خودش زمانی رهجوی حال خراب با کلی گرههای درونی و آشفتگیهای ذهنی بوده که راه را خودش پیدا نکرده؛ باز هم راهنمایی دیگر راه را به او نشان داده است؛ کسی که اگر نبود؛ چه کسی میخواست آدرس درست را به او نشان دهد.
پس این زنجیره ادامهدار است و در ادامه هرچه قدر به عقبتر این زنجیره برگردیم به سرچشمه این زنجیره به آقای مهندس دژاکام میرسیم. روزی که آقای مهندس این زنجیره را پرورش دادند تا بالأخره بعد از بیست و چند سال یکی از حلقههای کوچک زنجیره من باشم و دوباره این حلقه زنجیر را به کس دیگری که تشنه وصل شدن است متصل کنم و این زنجیره ادامه دارد برای کسانی که تشنه پیدا کردن راه روشنایی و درست زندگی کردن هستند؛ کسانی که از پس در تاریکیها دنبال حال خوش گشتند؛ ولی جز حال خرابی چیزی نصیبشان نشد و ناامیدانهتر برگشتند و خداوند مسیر مقدس کنگره۶۰ را برای آنها مقدر کرد؛ حال چه کسانی به این ریسمان الهی چنگ میزنند و چه کسانی آن را پاره میکنند.
هر کسی سهم خودش را برمیدارد از عشق، از معرفت و از آموزش به سوی شناخت کامل حق. شال راهنمایی که گردنت را لمس میکند؛ فرقی نمیکند سبز یا نارنجی مهم این است دیگر خودت را مسئول میدانی که سوگند خوردهای که باید تو هم راه را نشان دهی؛ نه دوباره به بیراهه برگردی و خودت هم در راهت گم شوی. هر بار که نیروهای بازدانده تو را قلقلک میدهند که دیگر کافی است؛ وقتت را برای خودت صرف کن؛ دست به هر ترفند دلسوزانهتر از مادر میزنند که شال را از گردن من خارج کنند.
باید بارها نفسم را نیشگون بزنم این راه که میخواهی برگردی به داغستان است؛ داغ گم شدن و پوچی، داغ گم کردن راه عشق و دوستی؛ راه بیخبری و نادرستی. راهنمایی مسیری است که مدام به سمتت تیر پرتاب میشود و باید زره، سپر و کلاهخود خودت را مجهز کنی؛ چون باید هم از خودت محافظت کنی و هم از ارتش کوچکت؛ سربازانی که آمدهاند آموزش جنگ ببینند؛ جنگ با اهریمن، جنگ با نفرت، جنگ با ظلم، جنگ با حسادت و جنگ با کینه. فقط عشق، ایمان و آموزش میتواند من را قویتر نگه دارد؛ عشق به متصل بودن به مسیر پر عشق راهنمای راهنمایان؛ آقای مهندس حسین دژاکام است.
باید بجنگیم و هم زمان صلح کنیم و ادامه دهیم؛ چون این مسیر عشق همینجاست. در ادامه استاد امین میفرمایند: راهنما با عشقی که در وجودش هست رهجو را آبیاری میکند و با این دیدگاه پرورش میدهد، من این هفته را به همه راهنماها تبریک میگویم. در کنگره نباید به جایگاه خودمان فکر کنیم، اگر این کار را بکنیم، قطعأ یک روزی سقوط میکنیم؛ ولی کسی که به این فکر میکند که دردی را از روی کسی بردارد، پیشرفتش و پالایشش قطعی است؛ ولی وقتی به جایگاه خودش فکر کند سقوطش هم قطعی است.
نویسنده: راهنمای تازه واردین همسفر کوثر
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
323