جلسه چهاردهم از دوره سوم کارگاه آموزشی مجازی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی پردیس با استادی راهنما همسفر مبینا با دستور جلسه «هفته راهنما» روز شنبه ۲۷ بهمنماه ۱۴۰۳ آغاز به کارکرد.
سخنان استاد:
دستور جلسه این هفته، هفته زیبای راهنماست، این هفته زیبا مبارک باشد بر تمامی شال نارنجیهای عزیز و گرانقدر که در مسیر سبز کنگره در حال تلاش هستند و من اکنون میخواهم از دو دریچه به این هفته بنگرم. دریچه اول که نگاه رهجو به راهنما است راهنمای خوبم، تو را چه بنامم؟ الگوی بینقص، اسطوره، واسطه آشتی دوباره خودم با درونم؟ در روزهای طوفانی زندگی تنها تو بودی که نور را به من نشان دادی، از امید و خدا گفتی و من با چهره سرد، نگاهت میکردم، راستش را بگویم؛ گاهی حتی صدایت را هم نمیشنیدم؛ گاهی چشم میگفتم اما سرکشی میکردم؛ اما تو آرامم میکردی و مرا با همه سختی به دندان میکشیدی، حتی به قیمت نادیده گرفتن خودت، التیامبخش روزهای بیکسی من میشدی، نمیدانم اینهمه تلاش تو برای رسیدن من به حال خوب، چه دلیلی میتواند داشته باشد؟ تو در کدام حلقهی آسمان به سر میبری؟ تو باخدا چه معاملهای کردهای که اینچنین با من سرکش تلاش میکنی که مرا بهروز رهایی برسانی؛ ای مهربانترین من، امروز به نشان ادب در برابرت سر تعظیم فرود میآورم و بهرسم کنگره با پاکت از تو تقدیر خواهم کرد؛ اما میدانم کافی نیست؛ نگاه امن خدا سایبان امن همیشگی زندگیات باد.
دریچه دوم نگاه راهنما به یک رهجو است. سلام عزیزم، واسطه عاشقی من باخدا بر سر سجاده الله، ورودت را به کنگره خوشآمد میگویم، دستانت را به من بده، میدانم که تو از کجا آمدهای، میدانم که روی لبهی تیغ راه میروی، میدانم که در دمای ۶۰ درجه زیر صفر از درون یخ بستهای، من همه اینها را میفهمم، همه را لمس کردهام، من در محضر خدا پیمان بستهام که پناه تمام دردهایت باشم، آرام باش، بنشین و چای کنگره را بنوش، تاکمی گرم شوی، تو اسمت همسفر است؛ زیرا این تویی که به مسافرت جهت میدهی، من پیمان بستهام و تا همیشه کنارت هستم. من کارم این است که با چشمانت حرف بزنم و مسافرت را که نمیشناسم دعا کنم تا آرام شود و راه کنگره را بیایید. من دستهایت را محکم میگیرم تا سقوط نکنی؛ نگران نباش در همه شرایط هوایت رادارم، تو فقط گوش کن و در مسیر باش، کمی اراده تا یخها را کنار بزنی، ما باهم روزهای بهاری زندگیات را مشاهده خواهیم کرد. من به تو آدرس خوشبختی را میدهم، تو فقط در مسیر باش. قدم من بهعنوان راهنما برای تو رهجو این است که در باغ سبز را به رؤیت بگشایم و سرزمین نور را به تو معرفی کنم، آبیاری دانه را آغاز کنم.
لبخند واقعی را بر لبهایت بنشانم و درنهایت تو را باخدای خودت آشتی بدهم. با روشن کردن چراغ درونت بال بگیری و نم نمک به پرواز مشغول شوی و یک روز مهارت پریدن پیدا میکنی و اینگونه میتوانی بال پرواز مسافر بشوی. طبق آنچه در کتاب ۶۰ درجه گفتهشده: تلاش خواهیم کرد و از درختهای پوسیده و از درون موریانه خورده، تبدیل به شکوفهها خواهیم شد که از دل آن درخت مرده سربلند خواهد کرد. ما در کنار هم به غسل باران خواهیم رسید، به آنجا که عرشیان برای ما لباس سفید خواهند آورد، به نشان پاکی، ما روزی آنقدر قوی خواهیم شد که در همین دمای ۶۰ درجه زیر صفر باهم اسکیتبازی خواهیم کرد. تو فقط تردید نکن و در مسیر باش، دستهایت را به من بده و نترس. به امید رهایی تمام مسافران و همسفران راه عشق. بار دیگر هفته راهنما را به تمام واسطههای بیادعای کنگره ۶۰ بهخصوص به راهنمای گرانقدر خودم و آقای مهندس عزیز و خانواده محترمشان تبریک میگویم.
نویسنده: راهنما همسفر مبینا
رابط خبری: همسفر میترا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: راهنما تازه واردین همسفر فاطمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پردیس
- تعداد بازدید از این مطلب :
427