English Version
This Site Is Available In English

هفته راهنما

هفته راهنما

در ابتدا هفته راهنما را به بنیان کنگره‌۶۰ که اولین راهنمای کنگره ۶۰ هستند و همچنین راهنمایان بسیار گران‌قدرشان تبریک و تهنیت عرض می‌نمایم.

«هفته راهنما بر همه راهنمایان و رهجویان مبارک.»

ما همه راهنمایان، همه با هم کمر خم کردیم و زانوان خود را بر روی خاک نهادیم و سجده‌ای آغاز نمودیم،

برای شکرگزاری از انجام این عمل عظیم که همانا خروج از جهان ظلمت بود و پیوستن به جهان نور و روشنایی و هم‌ اکنون ما هم آموزش‌ دیده‌ایم

تا بتوانیم به انسان‌های دربند خدمت کنیم، زیرا خودت گفتی که اگر فردی را احیاء کنیم، گویی تمامی ساکنین زمین را احیاء کرده‌ایم و اگر فردی را نابود کنیم،

گویی همه را نابود کرده‌ایم، پس یاریمان ده تا خدمتگزار دردمندان باشیم، نه آقا و سرور آنها.

در بندبند این پیام می‌توانیم تمام مفاهیم و حقایقی را که ما برای جایگاه راهنمایی به آن اعتقاد داریم و توسط جناب مهندس برای این جایگاه تعیین شده و در ساختار آموزشی کنگره جای گرفته است را درک و دریافت نمائيم.

مولانا می‌فرماید:
پنج حس از درون ماسور او
پنج حس از برون مأمور او
ده حس است و هفت اندام دگر

وظیفه مأمور، چه تشویق و چه تنبیه باشد، راهنمایی است. ما هیچ‌گاه به طور مطلق بدون راهنما نیستیم؛ اما راهنما یا پیامبر دو نوع هستند: یکی درونی و یکی بیرونی.

راهنمای درونی بدون راهنمای بیرونی به هیچ کاری نخواهد آمد. ما همه گم‌گشتگانی هستیم که پریشانی ناشی از گم‌شدن را حس می‌کردیم. باید بدانیم که بدون شک در وجود همه‌ ما، شوری وجود داشته است که راهنمایی برایمان فراهم گشته است.

اگر قوانینی که در دایره‌ خلقت وجود دارد را تا درجه خیلی بالایی بشناسیم، غیرممکن است کسی خطا کند و امر مهم، تشخیص این قوانین و به‌کارگیری آنان است. دانش کنگره به دنبال روشن‌کردن این حقیقت است و آن شاه‌کلید صرفاً مربوط به خاصیت نیست؛ بلکه پیوند محبت است که باعث عمیق‌شدن روابط می‌شود و ریشه در دانایی و شناخت دارد.

راهنما باید به درجه‌ای برسد که هدفش آموزش باشد و با سلاح محبت و با شناخت و درایت رهجو را راهنمایی کند.

ماجرای ما در کنگره با مکان‌های دیگر بسیار متفاوت است. شاید ساده‌ترین تعریف این است که راهنما بر اساس عشق و علاقه‌اش حضور دارد و بزرگ‌ترین نمادش این است که در این مکان تزویر و ریا در کار نیست؛ زیرا همه چیز رایگان است و کسی حقوقی دریافت نمی‌کند.

هر کدام از راهنمایان در آشکار و پنهان؛ خودآگاه و ناخودآگاه باید به ‌درجه‌ای از محبت رسیده باشند و باید یک لذتی از محبت برده باشند، تا از ته دل درک کنند که چه چیزی به آن‌ها ارزانی شده است و در جهت باز پرداخت آنچه به آن‌ها داده شده، می‌ایستند و خاضعانه و با جان‌ودل خدمت را طلب می‌نمایند.

به قول استاد سردار، در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر: «ما برای آموزش و خدمت قدم به حیات نهاده‌ایم» ابتدا آموزش و سپس خدمت درست انجام بدهیم. شاید بتوان گفت که آموزش و خدمت نبض زندگی است و اگر این دو موضوع نباشد؛ آن زندگی، زندگی نیست.

استاد رعد می‌گويد: «ما مانند شمع هستيم که راه را برای شما نمايان می‌سازيم، باقی اراده خاص و حرکت شماست که با نور شمع به منبع روشنايی برسيد». يعنی به‌وسیله راهنما که نوری در دستش است، مثل يک فانوس که در کنار خودش قرار دارد.

اگر راهنما فانوس را پشت سرش بگيرد، خودش راه را گم می‌کند و اگر آن را جلو بگيرد، رهجو راه را نمی‌بيند؛ پس این نور در دست راست راهنما می‌باشد تا هم خودش و هم رهجو راه را ببیند و رهجو جا پای راهنما پا بگذ‌ارد. چه کسی به انتها می‌رسد؟ رهجویی که با راهنما راه می‌آید؛ چون آن فردی که راهنما شده، خود اين راه را به‌درستی طی کرده است.

به قول استاد رعد: «بایستی الفبا را بیاموزند تا بنویسند.» تفکر ما نسبت به خود، تجلی مسیر تکامل ما است. ما در هر درجه‌ای از تفکر باشیم، نیازمند آموزش برای تکامل تفکر خویش هستیم.

یک راهنما باید درک درستی از کلمه‌ راه و نما داشته باشد و به این آگاه باشد که امانت‌دار الهی است.

شال نارنجی برای من حکم همان آینه را دارد که می‌توانم خودم را در تک‌تک رهجوهایم ببینم و تلنگری برای مراحل بعدی، آغازها و پایان‌های بی‌نهایت، یوم‌الفصل‌های متعدد می‌شود.

دست استاد خویش را ببوس، چون او هم پدر است، هم پرورنده خرد.

تقدیم به راهنمای خوبم، ایجنت همسفر یاسمن.

منابع: مقاله‌های کنگره و نوشتارها

نویسنده: راهنما همسفر اعظم
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زنجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .