English Version
This Site Is Available In English

در سفر اول اولویت باید درمان باشد.

 در سفر اول اولویت باید درمان باشد.

دوازدهمین جلسه از دوره چهارم کارگاه‌های آموزشی عمومی مسافران و همسفران نمایندگی آبیک با استادی راهنمای محترم مسافر مهدی، نگهبانی مسافر اکبر و دبیری مسافر کرمعلی با دستور جلسه «وادی سیزدهم وتاثیرآن روی من» در روز پنج شنبه 25 بهمن 1403 ساعت 17 آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد: سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر خدا را شاکر هستم که توفیق این را داشتم  اولین مشارکت را داشته باشم، از اکبر آقا نگهبان جلسه تشکر می‌کنم  این فرصت را در اختیار من قرار دادند، درباره دستور جلسه  وادی سیزدهم و تاثیر آن روی من (پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست) من وقتی کلمه نقطه را می‌شنوم یاد یکی از سی‌دی‌های آقای مهندس می‌افتم  در سفر اولم می گفتند ما روزی که به دنیا می‌آییم یک نقطه هستیم و هیچی نداریم روزی هم  از دنیا می‌رویم باز یک نقطه هستیم و هیچ چیزی نداریم ولی بین این هیچ و آن هیچ خیلی تفاوت است و فرقش این است  در آن مقطع به ما فرصت داده شده است کوله باری برای خودمان جمع آوری کنیم، در این وادی مثال چاه آب را می‌زند وقتی می‌خواهیم از چاهی آب برداریم و اگر فرض کنیم آب در 10 متر و ۲۰ سانت باشد اگر طنابی که می‌اندازیم 10متر باشد به آب نمی‌رسیم،من همیشه به این فکر می‌کنم که عیب ندارد من باید یک مقدار بیشتر تلاش کنم تا برسم  شاید الان در نقطه‌ای قرار گرفتم که قرار است ۲۰ سانت دیگر به آب برسم اگر تلاشم را بیشتر نکنم و یک جمله‌ای هست که می‌گوید تاریک‌ترین نقطه شب قبل از طلوع آفتاب است  همیشه سعی کردم اگر هر جایی کم آوردم با خودم بگویم عیبی ندارد و یک ذره دیگر ادامه بدهم و آنجایی که به ما فشار می‌آید اتفاقات خوبی برایمان رقم خواهد خورد اگر تلاش کنیم برای خودم پیش آمده که خیلی کارها را شروع کرده‌ام و نصفه رها کردم  این می‌تواند نصفه خواندن یک کتاب یا رها کردن یک شغل باشد یا رها کردن تحصیل یک رشته خاصی مانند زبان یا موسیقی باشد.
من استاد کارهای نیمه کاره بودم و الان یاد گرفتم که کارها را نیمه کاره رها نکنم خیلی وقت‌ها در عیدها ما تصمیم می‌گیریم که ابتدای سال یه کاری را پر انرژی شروع کنیم اما نمی‌توانیم آن را تا پایان ماه هم ادامه دهیم  این به خاطر این است  ما در فکرو ذهن خود چند کار را می‌خواهیم با هم انجام دهیم و من اولین چیزی در کنگره یاد گرفتم این است که روی یک هدف تمرکز کنم ودرچهت آن حرکت کنم و بعد از اتمام آن وارد هدف بعدی بشوم وبه این صورت می‌توانی یکی یکی به خواسته و اهدافت برسی  غیر از این نخواهی توانست، در کنگره راهنمایم به من یاد داده بود که اولویت اول و آخرم در سفر اول باید درمان باشد، من همیشه اینطور فرض می‌کنم که ۱۰ ماه کمرت شکسته و روی تخت خوابیده‌ای چطور می‌خواهی کار کنی یا بگویی من باید این مهمانی را بروم یا بگویی الان اولویت من کار یا درسم می‌باشد.
در سفر اول اولویت باید درمان باشد وقتی درمان صورت می‌گیرد بعد از ۱۰ ماه یاد می‌گیری که بروی سراغ خواسته‌های دیگرت و علاوه بر کنگره یک کار خوب پیدا می‌کنی رابطه‌ات با خانواده وهمچنین افراد جامعه خوب می‌شود ولی اگر در وسط سفر به این فکر کنی که همزمان به کارهای دیگرت هم برسی به هیچ کدام نخواهی رسید این وادی به من یاد داد که سختی‌ها هیچ موقع تمام نمی‌شوند و اگر فکر می‌کنی که یک روز قرار است بنشینی پایت را دراز کنی خوراکی‌ها را بیاورند و همه چیزمحیا باشد این هیچ وقت اتفاق نخواهد افتاد و سختی‌ها هیچ وقت تمام نخواهد شد  مثالش هم همین درس خواندن که وقتی مقطع دوم را تمام می‌کنی می‌روی به مقطع سوم و بعد به مقطع راهنمایی ،دبیرستان،دانشگاه و هر مرحله سخت‌تر می‌شود و قرار نیست ساده‌تر شود ولی یک فرقی وجود دارد و این فرق را می‌توان در راهنماهای کنگره ۶۰ مشاهده نمود که سختی‌ها را یکی یکی پشت سر هم گذاشتند استاد شدند و راهنما شدند.
به طور مثال یک مکانیک خوب مکانیکی نیست که زیبا باشد یا ابزار قشنگی داشته باشد یا محیط کار آن زیبا باشد، مکانیک خوب آن است که بتواند ماشین ما را درست کند و این به خاطر تجربه او می‌باشد توانسته ماشین‌هایی را که دیگران نتوانستند تعمیر کنند را تعمیر نماید و تبدیل شده است به یک مکانیک خوب، مثال راهنماها اینطور می‌باشد خودش آمده است  سختی‌ها را پشت سر گذاشته است، راهنماها سخت‌ترین مشکلات را دارند ولی یاد گرفتند که با آن کنار بیایند و آن را حل نمایند در قسمتی از این وادی درباره یوم الفصل صحبت می‌شود  برای من جذاب است و در کتاب به معنای روز جدایی می‌باشد وقتی که یک مقطعی را تمام می‌کنیم و وارد مقطع دیگر می‌شویم آن می‌تواند روز جدایی باشد به طور مثال وقتی که دانشگاه می‌روی و لیسانس می‌گیری می‌شود روز جدایی و می‌روی به مقطع بعدی و اگر ازدواج می‌کنی یعنی از مجرد بودن جدا می‌شوی و متاهل می‌شوی اگر در کنگره هستی و داری سفر می‌کنی یوم الفضل تو روز رهایی می‌شود و از سفر اولی تبدیل می‌شوی به یک سفر دومی.

یک مورد دیگر که در ذهنم هست این است که کارهایی را که ما نیمه کاره رها کرده‌ایم هیچ وقت یادمان نمی‌ماند و کارهایی را که کامل انجام داده‌ایم و یوم الفصل درآن اتفاق افتاده برای من اینطور است که هم یادم مانده و هم برایم خوشایند است، برای مثال روزی که مدرکم را از دانشگاه می‌گیرم یادم می‌ماند یا روزی که انسان بچه‌دار می‌شود یا ازدواج می‌کند یا روز رهایی و همه یوم الفصل‌ها را یادمان می‌ماند و کارهایی را که در آن یوم الفصل اتفاق نمی‌افتد یادمان نمی‌ماند و در آن کار به موفقیت نمی‌رسیم  من یاد گرفتم که در این وادی باید بگذارم یوم الفصل برایم اتفاق بیفتد برای مثال من اولین کاری که کردم نشستم و کتاب ۶۰ درجه را تا پایان خواندم زیرا آن را قبلاً نصفه رها کرده بودم یا سی دی که می‌نویسیم باید آن را به اتمام برسانیم و هرچه جلو می‌آییم می‌بینیم که چه کارهایی را داریم انجام می‌دهیم و به پایان می‌رسانیم و این به پایان رساندن خیلی مهم است و در آخر هم می‌خواهم هفته راهنما را به اولین راهنمای کنگره 60 آقای مهندس و تمامی راهنماهایی که در کنگره وجود دارند به خصوص راهنماهای شعبه آبیک چه قدیمی‌ها که آقا سامان باشد چه بچه‌هایی که جدیداً قبول شده‌اند و هنوز شال نگرفته اند  امیدوارم زودتر شال بگیرند و یک لژیون داشته باشند و به راهنمای خودم علی آقا توکلی و آقا محمدرضا و راهنمای ویلیامم آقا عطا تبریک می‌گویم و امیدوارم هرجا هستند موفق باشند ممنونم که با سکوتتان به صحبت‌هام گوش دادید.

تایپ:مسافر بهروز(لژیون سوم)
عکس:مسافر مجید(لژیون دوم)
ویراستاری وارسال:مسافر علی(لژیون اول)
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .