اگر عشق خالق نداری، عشق مخلوق مهیا کن تا قدر این کلمات، تو را حاصل آید؛ عاشق را حساب با عشق است با معشوق چه حساب دارد.
راهنما همسفر فاطمه و مسافرشان پس از هجده سال مصرف مواد وارد کنگره شدند. به مدت دوازده ماه و بیست روز با متد DST و داروی OT با راهنمایی دیدهبان مسافر محمدصادق و همسفر فرنگیس سفر کردند. هماکنون به مدت ده سال و دو ماه است که با دستان پرمهر مهندس حسین دژاکام از بند اعتیاد آزاد و رها هستند. همسفر فاطمه به لطف خداوند و آموزشهای کنگره ۶۰ جایگاههای خدمتی دبیری جلسات خصوصی همسفران، نگهبانی، سایت، دو دوره مرزبانی، دبیری لژیون سردار، سرداری، دو دوره دنوری، ورزشبانی تنیسرویمیز، راهنمای تازهواردین و راهنمای DST در شعبهٔ دهخدا قزوین را تجربه کردهاند و در حال حاضر بهعنوان ایجنت پارک پامچال قزوین و چهار سال دوم راهنمایی DST در نمایندگی آبیک خدمت میکنند.
سایت همسفران نمایندگی آبیک ضمن تبریک هفته راهنما گفتگویی با ایشان ترتیب داده است که شما را به خواندن این گفتوگو دعوت میکنیم.
از دیدگاه شما شالوده اصلی راهنما شدن چیست؟
به نظرم شالوده و اساس و بنیان یک راهنما میبایست در ابتدا تمام وجودش سرشار از عشق باشد. عشق به خود، عشق به مخلوقین الهی و در نهایت عشق به خالق خود و راهنما در این راستا وظیفهٔ سنگینتری بر عهده دارد؛ زیرا علاوه بر اینکه باید عاشق خدمت باشد، پندار و گفتار و کردارش هم باید بر پایهٔ عشق، عقل، ایمان، معرفت، عدالت و عمل سالم باشد و یک الگوی بینقص برای رهجویانش و دیگران باشد تا بتواند بهدرستی رهجو را پرورش و به کنگره بهعنوان یک خدمتگزار تحویل دهد.
باتوجهبه تجربیات خود برایمان بگویید چگونه به یک همسفر در عین حفظ فردیت خود و ارزش قائلشدن برای خویش میتواند به دیگران نیز عشق بورزد؟
یک همسفر بهعنوان همراه و همپای مسافرش وقتی وارد کنگره میشود تحت آموزشهای ناب کنگره قرار میگیرد و در ابتدای امر یاد میگیرد که به کنگره دعوت شده است تا فردیت و شناخت از خویش را که شاید سالها به فراموشی سپرده بوده ذرهذره به یاد آورد و بیاموزد که خالق، او را انسانی آزاد و رها آفریده و در عین حفظ فردیت خود و پیشرفت در مسیر تکاملی خود، میتواند در تمامی مراحل زندگی در نقش یک همسفر، همسر و یا مادر فردی ارزشمند، قدرتمند و قابلاعتماد برای خود، خانواده و اجتماع باشد و وقتی به این درجه از تفکر و جهانبینی رسید میآموزد که جهان هستی بر پایهٔ عشق و محبت بنا شده و برای اینکه ظرف وجودیاش سرشار از عشق باشد همواره باید عاشق باشد و به خود و مخلوقین الهی عشق بورزد.
بهعنوان یک راهنما فکر میکنید احساس محبت از درون به چه طریق در انسانها قدرت یادگیری را به وجود میآورد؟
از قدیم گفتهاند از کوزه همان تراود که در اوست! اگر از درون راهنما محبت و عشق تراوش کند قطعاً تأثیری که بر رهجو خواهد گذاشت عشق و محبت است و اصولاً هدف از خلقت انسان در جهان هستی آموزش گرفتن و در نهایت، خدمتکردن است! حالا هر چقدر که این آموزشها ناب و اصیل و درعینحال قابلفهم و درک و به زبان ساده بیان شود در رهجو قدرت یادگیری را بالا و بالاتر میبرد تا جایی که رهجو خودش را در قالب راهنما میبیند و تلاش میکند تا همانند راهنمایش تفکر کند، حرف بزند و عمل کند.
پلههای رسیدن به عشق خالق، عشق بلاعوض به مخلوقین اوست؛ در این راستا رضایت قلبی خود را از خدمت خالصانه که در دوره راهنمایی انجام دادید چه میزان میبینید؟
همانطور که در کتاب «چهارده وادی برای رسیدن به عشق» میخوانیم در تعریف از عشق گفته شده است: عشق یعنی گذشتن از خود، عشق یعنی رسیدن به وادی چهاردهم و پلههای رسیدن به عشق این است که ابتدا از عشق مخلوق به مخلوق عبور کنی و به عشق مخلوق به خالق و در نهایت به عشق خالق به مخلوق برسی! در جایگاه راهنمایی، راهنما تمام تلاش خود را میکند در عین آموزشدادن و انتقال تجربیات تلخوشیرین خود در مسیر تکاملیاش به رهجو، متقابلاً از رهجو و دیگران آموزش بگیرد و این تبادل تجربیات باعث شناخت بیشتر از خود، جهان هستی و رسیدن به خالق خود میشود و در پاسخ به این سؤال که چه میزان رضایت قلبی از خدمت در دوره راهنمایی دارم؟! باید بگویم هر چقدر من به آن آرامش و صلح درونی با خود رسیده باشم و جهان درونم سرشار از عشق و خدمت به مخلوقین الهی شده باشد و از این موضوع رضایت خاطر داشته باشم و هر روز مشتاقتر برای خدمتگزاری! میتوان گفت توانستهام تا حدودی از آموزشهای بیبدیل کنگره بهرهٔ لازم را بردهام.
جایگاهها در کنگره برای اشخاصی که به آنها دست مییابند یک آموزش است؛ شما چندین جایگاه خدمتی را گذراندهاید آیا همواره آموزشها را متفاوت میبینید؟
خداوند را هزاران سپاس و شکر که به بنده اجازه و فرصت داده شد تا تمامی جایگاههای خدمتی در کنگره را در مقاطع زمانی خود بگذرانم و در هر جایگاهی آموزشهای مختص به آن جایگاه را بگیرم، برای مثال در جایگاه راهنمای تازهواردین خدمت میکردم، تمام سعی من بر این بود که کنگره ۶۰ و مهندس حسین دژاکام و داروی درمان و نتایجی که از روش DST بهدستآمده را چنان برای تازهوارد شرح دهم که دفعهٔ بعد مشتاقانه به کنگره بیاید و سراپاگوش شود و با توضیحات من غالباً جذب میشدند و بعد از مدتها که میدیدم بهعنوان یک رهجو در تلاش و خدمتکردن است بینهایت لذت میبردم و در نتیجه فهمیدم که هر جایگاهی به اقتضای خود آموزشهای منحصربهفرد خود را دارد.
به نظر شما خدمتگزار بودن پس از سفر دوم میتواند بر روی انرژی و پتانسیل درونی و سپس جاری بودن تأثیر بگذارد؟
من فکر میکنم در درجه اول باید معنا و مفهوم خدمت بلاعوض برای یک فردی که تازه، وارد کنگره شده است توسط راهنما باز و تشریح شود و در واقع راهنما میتواند الگوی بینقصی در این راستا برای رهجویش باشد؛ زیرا یک رهجو از اولین کسی که الگوبرداری میکند، راهنمایش است و اگر یک راهنما بهموقع و سروقت در شعبه حضور پیدا کند و خودش تابع نظم و انضباط و قوانین کنگره باشد، این مسئله بهصورت خودجوش به رهجو انتقال پیدا میکند، در واقع راهنما خود حدیث مفصل است از این مجمل و رهجو در همان اوایل سفر بهصورت خودکار ترغیب میشود برای خدمتکردن. بعد از سفر اول خواستهاش رسیدن به جایگاههای خدمتی بالاتر از جمله راهنمایی است و در این مسیر قطعاً با تلاش مضاعف و بالابردن انرژی و پتانسیلش در مسیر کنگره جاری خواهد شد چرا که میداند یک رود جاری در مسیر خود باید از راههای صعبالعبور و تختهسنگها و موانع زیادی عبور کند تا به بحر و در نهایت به اقیانوس بیکران هستی بپیوندد.
خانم فاطمه از اینکه وقت گرانقدر خودتان را در اختیار ما قرار دادید صمیمانه تشکر میکنم و برای شما در تمام مراحل زندگی آرزوی موفقیت دارم.
طراح سؤال، مصاحبهکننده: همسفر شکوفه رهجوی راهنما همسفر پروانه (لژیون دوم) مسئول مصاحبه
عکاس: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
ویراستاری و ارسال: همسفر آمنه مرزبان خبری
همسفران نمایندگی آبیک
- تعداد بازدید از این مطلب :
99