وادی چهاردهم با آن عظمتش دروازه ورودی میخواهد. کدام عنوان یا وادی شایسته است که پیشواز و پیش درآمدش باشد و عنوان آن لایق است تا ما را به مفهوم وادی عشق (وادی چهاردهم) رهنمود کند. از بین این سیزده عنوان «پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است» برگزیده میشود زیرا این جمله جمعبندی وادیهای دیگر است و میگوید: به هر چیز میخواهی، میرسی اما آن را پایانی است و شروع آن ماجرایی دیگر در راه دارد.
هر آنچه برای تو بتیت دارد و به آن افتخار میکنی را پایانی است؛ مثل بت زیبایی، جوانی، جسم سالم، ثروت، دانش و تحصیلات، میز و مقام، حمایت پدر و مادر خوب، داشتن فرزندان خوب، و... طبق وادی سیزدهم همه این بتها پایانی دارد زیرا تو انسان فناناپذیر هستی اما بتهایت فناپذیر هستند و دلبند اینها نباش زیرا فقط عشق است که فناناپذیر است و پایانی ندارد.
مظهر و سمبل عشق یعنی خداوند متعال تو را برای عشق خلق کرده است که با اختیار خود آن را برگزینی و یا به آن برسی، نه مثل موجودات دیگر که برنامهریزی کامپیوتری برای آنها شده است و طبق آن وظایفشان را انجام میدهند. از اول خلقت، هستی بر مبنای عشق آفریده شده و به آن ادامه میدهد. ما همگی در جام بینهایت عشق غوطهور هستیم؛ حتی اگر به آن اعتقاد نداشته باشیم. چه چیزی تو را آماده این عشق میکند؟
وادی سیزدهم و چهاردهم میگوید: همه چیز را پایانی و آغازی دیگر است مگر آنکه به وادی عشق برسی آنگاه جزئی از خود خداوند میشوی، یعنی آنچه برایش خلق شدهای. جامعترین و کوتاهترین جمله در مورد وادی چهاردهم چه میتواند میباشد؟ «عشق و دیگر هیچ» در سیدیهای اواخر یعنی سیدی قلب، استاد و راهنمای استاد و راهنمای ما (آقای مهندس دژاکام) در اهمیت وادی سیزدهم و چهاردهم به ایشان میگویند: در قلبها رودخانه به بحری جاری میشود که سرچشمه آن زمین و سماع است و هرگز خشک نمیشود.
چه قدرت عظیمی این دو وادی باید داشته باشد که احتیاج به سرچشمه و مبدأ تولید دارد؟ آن هم از سماع یعنی عرش ملکوتی. نکته دیگر در شروع وادی سیزدهم به عظمت قلم اشاره میکند که انسانهایی میتوانند تا چه اندازه تأثیرگذار باشند و دانایان دست به قلم میتوانند انسانها را به بیداری و آبادانی برساند و یا عدهای نادان روشنفکرنما با قلم مخرب خود میتوانند انسانها را به ورطه نابودی و ویرانی بکشانند. همانند آن نینوازانی که پوشال در نی خود ریختهاند تا نوای آگاهی به بشر نرسد. هر دو قلم یعنی سازنده افکار انسان را در دست دارند، اما این کجا و آن کجا! در این وادی متذکر میشود که این بازی توسط معمار بزرگ (خداوند) طراحی شده است که انسانها خود انتخاب کنند که چگونه باشند و بیاموزند. آنچه نمیدانند که وقتی دانستند کار سنگینتری شروع میشود و آن به عمل درآوردن اندیشه های سالم (ارزشها) است.
در جایی دیگر میگوید: تمامی آوارگیهای انسان به علت نداشتن تفکر و اندیشه صحیح است و امیدواری میدهد «میرسند آنانی که مشتاق رسیدن هستند» یعنی تو ای مخلوق من ناامید نباش و کوشا باش که در پی تلاش به جا و درست اوامر الهی، من هم دست یاری به تو میرسانم. در این وادی ما به آگاهی افراد تک بعدی میرسیم که اگر انسانی فقط در یک خط کار، تفریح، ورزش، پول، تحقیقات، اندیشه حتی عبادت مشغول باشد، موجود یک بعدی است و نمیتواند انسانی کاملی باشد. زیرا انسان برای محدودیت خلق نشده و نیش و نوش با هم است و این گونه زندگی، مال انسانهای کوته فکر و مسئولیت گریز است که نمیتواند و قادر نیست مشکلات خود را حل بکند و قدرت خروج از بحران را ندارد. مسلماً این فرد دارای ضعفها و خسارتهای زیادی در زندگی میشود.
سپس به انسان کامل شده یعنی انسان دو بعدی میپردازد که مثلث عشق، عقل و ایمان با زمینه خمر او همزمان و متناسب رشد کرده است. او انسانها را دوست دارد و انسانها نیز او را دوست دارند. کسی که از سلامت روان برخوردار است و برای خود، انسانها و هستی مفید خواهد بود.
در پایان وادی به انسانهای انگشت شماری اشاره میکند که فوق العادگی مخلوق خداوند را نشان میدهد. انسانهایی که توانایی دارند با اراده و در بیداری به راحتی لباس کندن از جسم خود جدا شوند و با پیکره دیگر و با حواس بیرونی به بعد دیگر سفر کنند تا اطلاعات جمع کنند. خداوند به اندک انسانهای خود این اذن و اجازه را میدهد که باید نظر ویژه او را جلب کرده باشند. آنها در میان مردم بیادعا و خیلی معمولی زندگی میکنند و به آن نکته وادی سیزدهم رسیدهاند که پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است و هرچه بداند باز هم چیزهایی هست که نمیداند و همین دانستن است که او را به خشوع و افتادگی میرساند.
او اصل موضوع را خوب یافته که آنچه باور است یا وجود دارد محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. یعنی وادی چهاردهم، یعنی رسیدن به یگانگی و توحید خداوندی، یعنی رسیدن به کمان دو سر بیانتهای عشق و همانا این آخر رسیدن است و پایانترین پایان است.تأثیر این وادی بر من همان که میفهمم چقدر لذت بخش است و اینکه به هر چیزی برسیم پایانی است تا به پایانترین پایان یعنی عشق برسیم حتی اگر در بعد و یا بعدهای دیگر برسیم و اینها آگاهیهای خوبی است. ما باید از توانمندیهایمان در جهت اندیشه، علم و زندگی بهتر استفاده کنیم؛ اگر استفاده نکنیم کفران نعمت خداوندی را کردهایم زیرا هر چیزی را پایانی است. در پایان بسیار راضی و خوشنود هستم که خداوند به من اجازه دخول به کنگره را داد تا با چنین مطالبی روشن شوم. از آقای مهندس دژاکام بهخاطر نوشتن کتاب زیبای عشق تشکر میکنم و برای ایشان آرزوی سلامتی و موفقیت در اجرای برنامههایشان را دارم.
نویسنده: راهنما همسفر افسانه مسافر نیکوتین (لژیون ویلیام)
ویرایش و ارسال: همسفر مرضیه رهجو راهنما همسفر بهاره (لژیون دوازدهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ایمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
173