سلام
حسین هستم یک مسافر
١-لطفا خود را به صورت كامل معرفي كنيد:
سلام دوستان عبد الرضا هستم يك مسافر، آنتي ايكس ترياك ،مدت ده ماه و شش روز ،به راهنمايی آقای رضا صبايي در لژيون دوم شعبه پرستار سفر کردم روش درمان دی اس تی با داروی اوتی، در حال حاضر مدت 29 روز است که به فرمان بنیان کنگره، جناب آقای مهندس دژاکام آزاد و رها هستم.
٢-شرح حال دوران مصرف خود را بيان كنيد:
آنتي ايكس من ترياك بود كه به صورت تدخيني مصرف ميكردم، به مدت ١٣ سال، مصرف كننده ي تفنني بودم و از سال ٨٥ اجبار به مصرف پيدا كردم.
٣-چه اتفاقي افتاد كه به فكر درمان اعتياد افتاديد؟
هميشه فكر ميكردم كه مصرف كننده ي تفنني مي مانم و وابستگي به مواد را ننگ مي دانستم ولي بروز مشكلاتي در زندگي، باعث شد براي پاك كردن صورت مسئله به مواد پناه ببرم و البته تلاش هاي نافرجامي براي رهايي داشتم كه چون علمي نبود و مي خواستم در كوتاهترين زمان خودم را از ورطه ي اعتياد بيرون بكشم، به نتيجه نرسيدم.
٤-چگونه با كنگره ٦٠ آشنا شديد؟
آشنايي من با كنگره ٦٠ از طريق فضاي مجازي بود و در سال ٩٠ به آكادمي مراجعه كردم، و درخواست كردم روي پروژه مطالعاتي شربت اوپيوم تينكچر قرار بگيرم كه با توجه به پذيرش تعداد مسافر لازم، با درخواستم موافقت نشد، و از طرفي در خود اين ظرفيت را نمي ديدم كه با اوپيوم خوراكي سفر كنم.
٥-سفر اول و درمان خود و نيز تفاوت اين روش با ساير روش ها را توضيح دهيد:
در مورد نحوه سفر اول در کنگره 60 و مقایسه ی این روش با سایر روش های موجود ، خلاصه ای از برداشت خودم را به نظر دوستان می رسانم ،ان شاالله که مفید باشد.
در کنگره، آموزش میگیریم که برای درمان، انجام دو سفر الزامی است، ابتدا از مصرف مواد تا قطع مصرف به عنوان سفر اول و در ادامه از قطع مصرف تا رسیدن به خود که سفر دوم نامیده میشود و لذا به انجام رساندن سفر اول و رها شدن از مصرف مواد، تنها بخشی از درمان است .
بر اساس تجربیات کسب شده و توجه به مسائلی که قبلا شاید مورد توجه قرار نگرفته، و اینکه با حرکت رو به جلوی کنگره، حلقه های مفقوده بیشتری از علم درمان اعتیاد کشف میشود ،امروزه کنگره به دانش بیشتری از درمان اعتیاد دست پیدا کرده است قبلا تصور می شد با انجام سفر اول، 90 درصد مشکلات جسم و روان حل میشود در حالیکه با دانسته های جدید، از جمله تاثیر افکار و نیروهای منفی روی سیستم ایکس و راه اندازی مجدد آن و نیز اثرات متقابل روان و جهان بینی بر روی همدیگر، اهمیت آموزش جهان بيني و انجام سفر دوم، بیش از پیش ،مشخص می شود.
من یک نوبت در سال 96 به مدت ده ماه و چند روز سفر کردم و پس از قطع مصرف، به دلیل غیر منطقی, سفر دوم خود را رها کردم ،و البته در شروع سفر مجدد خود که اخیرا به اتمام رساندم، به اجبار تغییری در برنامه کاری خود دادم، کاری که در سال 97 هم امکان انجام آن را داشتم ولی تفکر لازم را نداشتم،
از من خواسته شده، در مورد شرح زمان مصرف، اینکه چرا به فکر درمان افتادم و یا تجربه ی من از سایر روش ها را به نظر شما برسانم ،به باور من، قی کردن خاطرات تلخ و بازخوانی مجدد آن، برای شما که در حال سفر هستید و اغلب، قبل از ورود به کنگره، سایر روش ها را امتحان کردید و مشکلات اعتیاد را با جسم و روان خود تجربه کردید، فقط اطاله ی کلام است، بنابراین از بیان این مسائل عبور میکنم ولی از باب مقا یسه با سایر روش ها، در ادامه خلاصه ای را به نظر مبارکتان می رسانم.
به طور خلاصه آموزش در کنگره مربی محور است به این معنی که به رهجو، شرح چگونگی وابستگی به مواد و مسیر برون رفت از این ورطه را با ترسیم مثلث درمان، توضیح می دهد و اینکه اصل رسیدن به درمان، متعادل شدن هر سه ضلع درمان، اعم از جسم ،روان و جهان بینی است و در این روند درمان، در کنار راه اندازی سیستم های از کار افتاده ی خمر درونی به مدد متد DST و داروی شفا بخش اوپیوم تینکچر، رهجو خود بایستی در روند درمانی خود و اصلاح جهان بینی خود تلاش نماید و کسی به تعادل و درمان می رسد که خواسته داشته باشد، هدف خود را مشخص کرده باشد و در راستای رسیدن به هدف خود حرکت نماید و این مسئله مدت زمان لازم برای رسیدن به تعادل را تعیین می کند، بنابراین این روش درمانی با امر و نهی و اقدامات دستوری و اجباری که در روش های مربی محور مرسوم است متفاوت است، در واقع به این معنا که به جای دادن ماهی، ماهیگیری را یادتان می دهد، حال دوست من تصور کن که آیا با عوض کردن سر خود با سر راهنما، وقتی قرار نیست هیچ گونه زحمتی به خود بدهی و افکار و اندیشه های افیونی خود را تغییر دهی ،در کجای هدف ترسیم شده ی درمان در کنگره 60 قرار میگیری!!!
یک زمانی، شخص عزیزی به مدد خدا و همت خود و پشت گرمی دوستان والا مقام خود، قدم در راهی ناشناخته گذاشت و چون اطلاعی از چند و چون و مخاطرات این مسیر نداشت و مسیر حرکت به روشنی آنچه ما امروز مشاهده میکنیم نبود، آن تجربیات را تحت عنوان عبور از 60 درجه زیر صفر و به تعبیری عبور از گذرگاه سخت نامگذاری کرد و با الهامات و القائات مثبتی که دریافت میکرد، بر آن شد این تجربه ی خوشایند و عطیه ی خداوندی را با سایر افراده گم کرده ره، به اشتراک گذارد، عزیزانی در گذشته به فراخوان این عزیز لبیک گفته و پای در مسیر طی شده، قرار دادند آن هم به مدد روش DST و استفاده از تریاک خوراکی که مشکلات خاص خود را داشت.
با ظهور شربت اوپیوم تینکچر حوالی سال 90، این مسیر در گذر زمان به یک معبر بی خطر و امن، مبدل شد و با توجه به ثابت بودن میزان مرفین در هر سی سی شربت و مراحل روند درمانی اعم از سازگاری، اشباع و سپس قطع تدریجی به مدد متد DST, امروزه راه را برای هر بهانه ای برای گریز زدن به بهانه ی وسوسه جسمی بسته است و اگر بخواهم باخود صادق باشم، عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر و گذرگاه سخت، عبور و نادیده گرفتن خواسته های نفسانی و مبارزه با نیروهای منفی به مدد آموزه های کنگره و رسیدن به فرمان عقل است که کاریست بسیار سخت برای من و ان شاالله و با خواست و تلاش من، شدنی.
هر کسی که سایر روش ها را تجربه کرده باشد، اگر جانب انصاف را رعایت کرده باشد و مدت ها در کنگره حضور داشته باشد، در می یابد که هیچ متد دیگری مثل روش ارائه شده در کنگره که بسته به ضرورت بروز رسانی میشود، پویا و بروز نیست، بعضی روش ها که اصلا مشکلات اجزاء صور پنهان انسان را در نظر نمي گيرند و برخي خود را راحت كرده و همه ي مسئوليت ها را به خدا واگذار كردند و شاني براي انسان بودن انسان قائل نشدند و آنقدر انسان معتاد را بي اراده و حقير در نظر مي گيرند كه تا آخر عمر برچسب نامبارك معتاد را بر پيشاني داشته باشد، حال اينكه كنگره تو را با آموزه هاي خود دعوت به تفكر مي نمايد، اينكه در كنار ياري جستن از الله كه خود فرمود « ادعونی استجب لکم » ، مسئولیت های خود را پذیرا باشی، با پالایش حس های آلوده شده توسط افکار و نیروهای منفی، تصمیمات عقلانی و درست بگیری و در راه رسیدن به خواسته ی خود که در ابتدا به مدد تفکر سالم و جمع آوری اطلاعات لازم، آن را مشخص کرده اي حرکت کنی و باور داشته باشی که صفت گذشته در انسان صادق نیست.
٦-حس و حال خود را در زمان رهايي و الان توضيح دهيد:
از حس و حال کنونی من که به تازگی سفر اول مجددی را به انتها رساندم، بایستی بگویم که در ابتدا از خدای خودم تشکر میکنم که به من فرصت داد تا یک بار دیگر در خط استارت خود سازی قرار بگیرم و از اینکه با رفتارهای نسنجیده ی خودم در آینده ی پیش رو، مقدر شود که دوباره این مسیر سفر اول را تکرار کنم و یا اصلا فرصت سفر مجدد به من داده نشود، به فضل خودش پناه می برم.
از مساعی و خلوص نیت و ایثار آقای مهندس و خانواده ی محترم تشکر میکنم و بیشتر از آن شرمنده ی زمان مکان و انرژی که برای رسیدن من به گل رهایی صرف شد و من قدرش را ندانستم، و به همین دلیل سقوط از جایی که قبلا آن را صعود کرده بودم و رسیدن مجدد به نقطه ای که شش سال پیش در آن نقطه بودم، طبیعتا" باعث ایجاد شعف در من نمی شود و بیشتر حکم یک اخطار و تذکر را دارد که اگر بی مبالاتی کنم، چه فرجامی در پیش دارد و البته نا امید هم نیستم چون این فرصت مجدد به من داده شده است و بایستی در آنچه که امروز کشت میکنم دقت بیشتری کنم.
٧-اگر پيامي براي افراد بيرون از كنگره و همينطور سفر اولي ها و نيز اگر آرزويي داريد بيان كنيد:
پیام من برای کسانی که با کنگره 60 آشنا نیستند، اینست که من نیز مثل شما سایر روش ها را امتحان کرده بودم و به نتیجه نرسیده بودم، چون میخواستم در کوتاه ترین زمان به رهایی برسم و در این مسیر مشکلات و لطمات زیادی بر جسم و روان من وارد شد، پیشنهاد میکنم روش درمانی ارائه شده توسط کنگره 60 را تجربه کنید، چیزی اگر به شما افزوده نشود، از شما کم نمی شود، مشروط بر آنکه حداقل زمان ده ماه را برای رهایی از مواد مخدر، در نظر بگیرید، در این صورت، کنگره 60 یک سفر VIP را رایگان به شما ارائه می دهد که در طی این سفر ده ماهه، همزمان به کار و زندگی خود می رسید، نیازی به غیبت از محل کار پیدا نمی کنید، دچار اختلال خواب نمی شوید و هیچگاه در طی سفر بی انرژی بودن و بی انگیزگی را تجربه نمی کنید و البته کنگره یک بسته ی ارزشمند آموزشی را به رایگان در اختیارتان قرار می دهد تا هر اندازه ظرفتان گنجایش دارد برداشت نمایید.
در خصوص ارائه تجربه و توصیه به کسانی که در حال طی کردن سفر اول هستند، بایستی بگویم افرادی چون من میتوانیم به عنوان یک شاخص از درست سفر نکردن و یا کامل نکردن روند درمان در نظر گرفته شویم، مدت مدیدی از عمر که در بی خبری و تاریکی گذشت، که البته آن طراوت و شادابی و سلامتی دوره جواني اگر منطقی فکر کنیم بر نمی گردد، چه چیزی زمان وعمر از کف رفته ی مرا جبران میکند؟ هیچ !! خیلي هنر و همت داشته باشم از این پس مراقب لغزش باشم و به صعود ادامه دهم، یقینا" نقطه اوج در نظر گرفته شده برای من انسان، که زمان زیادی مسیر را گم کرده بودم دور از دسترس می نماید، ولی هر زمان جلوی ضرر را بتوان گرفت، خود نوعی منفعت است.
هیچکدام از ما بی کس و کار نیستیم و اگر خود اندیشه نمی کنیم، حق نداریم خانواده و عزیزان مان را که به كنگره، به عنوان آخرین امید نگاه میکنند، مایوس کنیم، سپاسگزاری از مساعی جناب مهندس، پیشکش.
در مورد آرزوی من، بایستی به عرض برسانم کاری که در کنگره انجام میشود و هدف غایی آن، بسیار والاتر از رسیدن به قطع مصرف است، اگر چه برای رسیدن به آرمان کنگره برای افراد مسافر، رسیدن به قطع مصرف الزامی است، آرمان کنگره همان است که هفته ای شش بار، سه بار در جلسات عمومی و سه بار در جلسات خصوصی ، لقلقه ی زبانمان شده است « ما در پی هم روان شده ایم تا ....» در کنگره بستری فراهم شده است تا اگر خواسته باشید به ارزش هایی که در وجود و فطرت نوع انسان به ودیعه گذاشته شده است و به هر دلیلی گرد غفلت روی آن نشسته است و یا هوا های نفسانی و نیروهای شیطانی تو را از آن ارزش ها دور کردهاند، برگردید و به تعبیری کمک میکند به تنظیمات کارخانه برگردید و این میزان برگشت را خواست شما تعیین میکند که با چه اندوخته ای به مکانی که از آن آمده اید برگردید، آرزو میکنم روزی برسد که هیچ سفر اولی وجود نداشته باشد و همه ی ابناء بشر در حال سفر دوم باشند، ان شا الله.
مصاحبه کننده و بارگذاری:
مسافر حسین از لژیون دوازده
وبلاگ نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
74