English Version
This Site Is Available In English

آیا واقعا رها شدن پایان کاراست؟

 آیا واقعا رها شدن پایان کاراست؟

امروز چهارمین جلسه از دوره چهل و سوم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، ویژه مسافران، نمایندگی ابوریحان  با استادی مسافر علیرضا، نگهبانی مسافر محمد رضا و دبیری مسافر حمید با دستور جلسه " وادی سیزدهم و تاثیر آن روی من" در روز چهارشنبه 24 بهمن ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر تشکر می کنم از نگهبان عزیز، از مرزبانان و از بچه های اوتی که اجازه دادند این جایگاه را تجربه کنم. من همیشه جاذبه و دافعه خاصی نسبت به این جایگاه داشتم! یعنی همیشه ترس داشتم که در این جایگاه قرار بگیرم از  یک طرف هم خیلی دوست داشتم که در این جایگاه قرار بگیرم خب خدا را شکر می کنم که قسمت من شد و توانستم جایگاه را تجربه کنم و خدمت کنم و آموزش بگیرم. تبریک می گویم به بچه هایی که در آزمون قبول شدند واقعا کار بزرگی کردند یعنی به نظر من راهنما شدن در کنگره طوری است که تازه آدم می تواند بفهمد که آن تبدیل و تغییر چیست. هفته راهنما را پیشاپیش تبریک می گویم، به راهنماهای عزیز، به راهنمای خودم حسین آقا به آقای مهندس تبریک می گويم. وادی سیزدهم پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست!

در وادی از حرکت ذره ذره صحبت می کند، از اینکه من با کلی تاریکی، با کلی مشکل و گرفتاری وارد کنگره شدم! چه می شود که رها می شوم! یعنی آیا واقعا رها شدن پایان کاراست؟ ذره ذره کمک راهنما با گوش به فرمان بودن به نظرم به رهایی می توانیم برسیم ولی همیشه استاد عزیزم به من می گفت رهایی تازه شروع کاراست، یعنی وقتی  انسانی به رهایی می رسد آن یوم الفصل و تازه اعتیاد ر تمام کرده است حالا برای رفتن تا قله آیا من علمش را دارم که در قله بتوانم زندگی کنم آیا می توانم تجهیزات لازم آن را دارم که در قله بتوانم زندگی کنم خب این تجهیزات لازم در کنگره به ما داده می‌شود! خوراک به ما داده می شود! توسط سی دی ها! توسط لژیون!  این وادی به نظر من وادی امیدواری است که اگر حالا خراب کردم در زندگیم حالا الان می توانم درستش کنم، وادی اول یک برگه سفیدی را به ما می‌دهد یک برگه که فکر می کنم همه در زندگی خرابش کرده بودم، با اعتیاد با آن خمر مصنوعی که برای خودم درست کرده بودم، حالا آمدم و کنگره به من یاد می‌دهد آن برگه برای من سفید است. حالا من علیرضا باید در آن برگه بنویسم اینکه چه چیزی بنویسم در  آن برگه مهم است. بدون دانایی و بدون  آگاهی لازم هیچ کدام از ما نمی توانستیم به آن درک لازم برسیم. راجع به مثلث صحبت می شود! مثلث عقل و ایمان و عشق. این مثلث به شرطی می تواند درست کار کند که من یک سیستم خمر درست داشته باشم، آن مواد شبه افیونی در بدن من درست ترشح شود!! خواب من منظم باشد رها می شوم ولی خیلی از بندها به نظرمن هنوز به من وصل است، خیلی از مشکلات هنوز هست، باید خدمت کنم، بتوانم آموزش بگیرم تا بتوانم درست زندگی کنم. جهان بینی همین را می گویند علم درست زندگی کردن که من بتوانم درست زندگی کنم و بگذارم تا اطرافیانم هم درست زندگی کنند و این خیلی موضوع مهمی است. بیشتر از این صحبت نمی کنم و از همه شما تشکر می‌کنم.

مرزبان کشیک: مسافر کوروش
عکاس: مسافر رضا
ویراستاری و بارگذاری: مسافر علی
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .