جلسه دهم از دوره یازدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی اسلامشهر با استادی راهنمای تازهواردین همسفر نازنین، نگهبانی همسفر مرضیه و دبیری همسفر طاهره با دستور جلسه «وادی سیزدهم (پایان هر نقطه سرآغاز سرآغاز خط دیگری است.) و تاثیر آن روی من» روز سهشنبه ۲۳ بهمنماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
وادی سیزدهم مطالب زیادی را در خود جای داده است و همه مطالب آن کلیدی میباشد. در پیام اول این وادی راجع به قلم صحبت شده، همانطور که میدانید خداوند در کتاب آسمانی به قلم قسم خورده است. آقای مهندس در سیدی کلمه میفرمایند که جهانبینی که به دل ما بنشیند جهانبینی الهی هست. سیدیهای آقای مهندس هم برای ما جهانبینی الهی هستند و ایشان توصیه کردند که حتماً آنها را بنویسیم، چرا؟ چون یک نوع مدیتیشن انجام میشود و یک نوع رابطه بین زبان، کلام، فکر و دست ما است که با هم همسو میشوند. زمانیکه سیدی را گوش میکنیم، یک نوع برداشت داریم ولی زمانیکه سیدی را مینویسیم به عمق مطالب پی میبریم. حالا فقط اینکه من مطالب را دریافت کنم نیست، خود سیدی نوشتن و قلم به دست گرفتن چقدر به تقویت حافظه و یادگیری من کمک میکند و از آلزایمر جلوگیری میکند، همه اینها قدرت قلم است. من به قلم فرمان میدهم و قلم شروع به نوشتن میکند. این فرمان من است که به قلم اجازه میدهد که به نوشتن شروع کند.
همیشه این مطلب را به تازهواردین خود میگویم که تمام ما انسانها زمانیکه به دنیا آمديم زندگیمان مثل صفحه سفید نقاشی بوده، مثل الآن نبوده که پر از ناخوشی و ناامیدی باشد، این قلم من بوده که به کاغذ سفید فرمان داده چه چیزی را بکشم. در زندگی متوجه نیستیم که ناخوشی و بدبختی میکشیم، شاید در ظاهر بگوییم نه اینطوری نیست، ولی وقتی افکار منفی به سراغ ما میآید بدبختیها را میکشیم. چشم که باز میکنیم میگوییم من نمیخواستم، من خوشبختی میخواستم، پس باید میکشیدم. ما در کنگره آموزش گرفتیم که انسان برای هر چیزی تلاش کند به آن میرسد. من تلاش کردم و بدبختیها را خواستم و به آن رسیدم، پس این صفحه سفید نقاشی و قلمی که دست من است که باید به آن فرمان دهم، چرا ناخوشی بکشم! باید به آن اجازه دهم این صفحه را درخت، گل، سبزه و خوشبختی بکشم. پس هرچقدر که ما بگوییم ما مصرفکننده داشتیم فرق داشتیم هیچ توجیهی برایش نیست، چون منِ همسفر قدرت بالایی دارم که میتوانم همه چیز را درست کنم، شاید در نگاه اول سخت باشد که تغییر نگرش دهیم. ولی همهچیز ذرهذره اتفاق میافتد.
در کنگره دو وادی را خیلی دوست دارم البته که همه وادیها قشنگ هستند، ولی وادی دهم و وادی سیزدهم برای من نقطه امید است. وادی دهم میگوید صفت گذشته در انسان صادق نیست. پس قرار نیست منِ نازنین همیشه در این جایگاه باشم و همیشه این مشکلات سر راه من باشد. این وادی میگوید که؛ در هر جایگاهی که هستم بالأخره نقطهای گذاشته میشود و سر خط میآیم. رسالت من این است که این مشکلات سر راه من قرار بگیرد، در نگاه اول و روز اولی که وارد کنگره شدم و این حرف را شنیدم درکی از این موضوع نداشتم. خدا من را دوست داشته که به من سختی داده. ما روی زمین آمدیم خداوند چه هدفی داشته؟ چه نیتی داشته؟ برای اینکه ما تکامل پیدا کنیم. مگر انسان در خوشی میتواند تکامل پیدا کند؟! کنگره به من گفته زندگی مجموعه اضداد است تا زمانیکه ناخوشی نکشم مزه خوشی را متوجه نمیشوم. سختیهایی که در این بُرهه تجربه میکنم برای این است که من تکامل پیدا کنم. انسانها روی زمین آمدند و در کنار هم قرار گرفتند که به آن رشد و ترقی برسند. پس وجود مشکلات است که باعث میشود من رشد پیدا کنم و باعث میشود به آن مقام والای انسانی نزدیکتر شوم. مقام والای انسانی من فقط این نیست که درگیر روزمرگیها شوم از همه اینها باید درس بگیرم، اگر من نخواهم از مشکلاتی که سر راه من قرار گرفته درس بگیرم و فقط بخواهم این مشکل تمام شود، مسلماً دوباره نقطه سر خط، یک مشکل دیگری هست. برای خود من که خیلی پیش آمده یک مشکل دائم در زندگی من تکرار شده برای اینکه من درسم را از آن مشکل نگرفتم تا زمانیکه که از آن مشکل درس نگیرم مسلماً، مشکلات تا ابد با من خواهد ماند.
به گفته آقای مهندس؛ آیا مشکلات را لعنت خداوند میدانم، مشکلات آمدهاند که من را کلهپا کنند یا از مشکلات باید یک پله برای صعود خود استفاده کنم. پس بعد از اینکه مشکل را حل کردم و از آن درس گرفتم، باید نقطه بگذارم و سر خط بیایم. حالا مشکل بزرگتر، چون الآن یک درجه قویتر شدهام، آمادگی و پذیرش مشکل بزرگتر را دارم. آقای امین در یکی از سیدیها میگفتند: زمانیکه به درهایی میخورید و قفل زیادی سر راهتان هست، وقتی یک قفل را باز میکنید، دو قفل میبینید، دو قفل را باز میکنید قفلهای دیگری سر راهتان هست و این قفلها ادامه دارند.
عزیزانی که نوبت میرسد خدمتی را برای سایت انجام دهند، خواهش میکنم این خدمت باعث رفع تکلیف نباشد، بگویید فقط من این مطلب را بنویسم و به دست رابط خبری بدهم دیگر تمام میشود. داخل گوشی تایپ میکنید، این کار اشتباه است. ما در این وادی یاد گرفتیم که قلم و کاغذ باید برداریم و شروع به نوشتن کنیم، آنوقت مطمئن باشید الهامات به شما میرسند. نگویید که ما چیزی بلد نیستیم، ما کوهی از دانایی هستیم که در وجودمان است فقط پیدایش نکردهایم. کاغذ بردارید و قلم رابه دستتان بگیرید، فقط به موضوع فکر کنید. مطمئن باشید که این نوشته شما بهدست همسفری میخواهد برسد که در اوج تاریکی است و این تاریکیها فشار زیادی را به او میآورند، حال، این نوشته شما میخواهد در زندگی او نوری شود.

تایپ: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیون چهارم)
ویرایش: همسفر فاطمه رهجو راهنما همسفر زهرا (لژیون سوم)
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر نسرین (لژیون اول)
ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر نازنین
همسفران نمایندگی اسلامشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
433