استاد در این سیدی فرمودند: بحث ما در گذشته راجع به ساختن انسان بود؛ حتی هدف ادیان ساختن انسان بود. ساختن انسان به چه منظور؟! به منظور اینکه انسان خداشناس باشد؛ اما مهمتر از آن اینکه اطلاعات و آگاهی بگیرد که از حیات خودش به نحو مطلوب برخوردار باشد تا در آسایش و آرامش باشد. آیا برخورداری از حیات ضرورت است یا ارزش است؟ فقط ارزش است؛ آنقدر ارزشمند است که خداوند وعده بهشت را میدهد. ساختن انسان سه مرحله است؛ یک ضلع جهانبینی و اطلاعات و آگاهی است؛ ضلع دیگر فیزیولوژی و جسم انسان است و قاعده آن، خواستن انسان است که انسان بخواهد تا به مرحله لازم برسد و از حیات برخوردار باشد. در مورد جهانبینی مقداری صحبت شد؛ خواستن هم مطرح شد؛ ممکن است راجع به فیزیولوژی کمی بحث داشته باشیم.
استاد میگوید: ما خوب میدانیم که در نوشتن کتاب، مسائل و مشکلاتی دارید و سبب نوع بیان کلمات که بایستی مفهوم اصلی را برساند و هیچ شبهه و یا به قول شما یا شک برای بسته فکران بهوجود نیاورد؛ به همین سبب ما بسیار خوشحال میشویم که از کلمات استاد گرامی که الهامی است و اندیشهای است از کلام خدا یا الله استفاده مینمایید؛ پس آنگونه بایستی کتابت بشود که برای شما مشکل درست نکند. شما بایستی در بیان از کلمات کمک بگیرید در راهی که ادامهدار است، موفق بودهاید. کسانی که بخواهند به جهتی راه را تغییر بدهند، توفیق نمییابند؛ زیرا آنان نمیدانند که علم به همه انسانها تعلق دارد و راه وقتی درست باشد، در انتها بههم وصل میگردد. اما سؤالی مربوط به انفجار سلول نموده بودید که پاسخ میدهم. ابتدای سؤال، شما که گفتیم انفجار سلولی؛ بلی فرقی نمیکند. در شهر انسان هر یک سلول مانند مولکول است؛ زیرا در انسان، ماده حاکم است. اگر شخصی دچار مشکل بیماری شود در سلول تغییر و تحول ایجاد میگردد و بعضی وقتها هم سلول به عللی تحمل حالت نرمال را از دست میدهد و تغییر شکل میدهد. حال اگر این حالت تغییر شکل در اثر علمی که از نظر جهان مادی مطرح است ناپیدا باشد، آنگاه توانی در اداره کل حیات مادی و معنوی یعنی پیدا و ناپیدا دچار اشکال میگردد و چون قابلیت هضم و عمل برای سیستمهای متوالی حیاتی آن، در انسان تعبیه نشده؛ به همین علت، علم و فهم آن عمومی نیست و یا اگر باشد در این قسمت، نادر یا کمیاب است.
روی مطلبی که خوانده شد تا جلسه بعدی کمی تعمق میکنیم و در این جلسه پرسش و پاسخ انجام میدهیم.
لطفاً در مورد اینکه انسان ماده است توضیح دهید.
انسان جسمش از ماده تشکیل شده است. انسان از خاک آفریده شده است؛ ما از عناصر زمینی تشکیل شدهایم. ۶۴ عنصر از ماده در جسم ما وجود دارد مانند: کلسیم، پتاسیم، منیزیم، آهن، طلا، نقره و مس و ... حیوانات و گیاهان هم از ماده تشکیل شدهاند.
چرا ذهن شلوغ داریم و هیچ چیزی را درک نمیکنیم؟
برای اینکه هر چیزی که بخواهد به مرحله تکامل لازم برسد و به آگاهی کامل برسد؛ باید مراحلی را طی کند. انسان از دبستان و دبیرستان شروع میکند و به مدارج بالای دکترا و فوق دکترا ادامه پیدا میکند. مرحله به مرحله در طی سالها آموزش میبیند. هنر موسیقی یا هر چیزی سالها زمان میبرد تا به علم و دانش برسد. ما هم برای اینکه به ذهن آرامی برسیم، باید تجربیات زیادی را کسب کنیم. ما یکسری چیزهایی را میشنویم، این یک مسئله است؛ گرفتار آن مسئله میشویم یک مسئله دیگر است. بعضیها کتابهایی در مورد اعتیاد میخوانند و به یک استنباطی میرسند؛ اما خود فرد معتاد، درکش از اعتیاد بیشتر است؛ چون کاملاً تجربه کرده است. انسان عملاً باید روزی به این نتیجه برسد که دروغ گفتن آفت است. انسان موقع دروغ گفتن چهره و ضربان قلبش تغییر میکند. دستگاه دروغ سنج هم برای همین است؛ دروغ سنج ارگانیسم بدن را اندازهگیری میکند. موقعی که دروغ میگوید، ضربان قلبش تغییر میکند یا امواج مغزش تغییر میکند و تمام زهر به جسم خودمان میرسد. برای ذهن آرام داشتن باید انسان به مرحلهای برسد که به مسائل کوچک و جزئی فکر نکند.
نظرتان در مورد مدیتیشن و خود هیپنوتیزم چیست؟
مدیتیشن یعنی آرام گرفتن؛ خود هیپنوتیزم هم یعنی بتوانی به خواب مصنوعی بروی و خودت را هیپنوتیزم کنی و وارد یک مرحله دیگری شوی که به آن خواب مصنوعی میگویند؛ اما چیزی که در اینجا مهم است هدف است. هیپنوتیزم و مدیتیشن هدف نیستند؛ بلکه وسیلهاند. آیا استفاده از این وسیلهها ما را به تباهی میکشد یا ما را هدایت میکند؟ تریاک یک وسیله است، میتواند انسان را معتاد کند یا از آن هروئین ساخته شود یا تریاک تبدیل به مورفین شود و در بیمارستانها هزاران نفر را از مرگ نجات دهد. اشتباهی که اکثر انسانها میکنند این است که هدف را با وسیله اشتباه میگیرند و راجع به این قضیه تعصبات بسیار شدیدی داریم که دِه بالا بهتر است یا دِه پایین؟ خورشید بهتر است یا ماه؟ همه اینها وسیله هستند. کنگره وسیله است، راهنما وسیله است، مهندس وسیله است که راه را نشان میدهد تا به درمان برسید. مدیتیشن هم یعنی در گوشهای بنشینی، آرام بگیری و تمرین کنی تا ذهن آرام شود. اگر به مرحله پختگی نرسیده باشیم، هرچقدر هم مدیتیشن کنیم هیچ اثری نخواهد داشت. نوشتن CD یک نوع مدیتیشن است؛ برای اینکه وقتی مینویسید، روی یک موضوع تمرکز میکنید و ذهن آرام میگیرد.
مسافری که مصرف قالبش قرص بود، بعد از سفر دچار حالت گیجی شده است. آیا راهکاری برای درمان این مسئله وجود دارد؟
فرد موقعی که وارد کنگره میشود، باید همهچیز را به راهنما بگوید. بعضی اوقات نمیگوید؛ چرا؟ چون راهنمای تازهواردین او را آماده نکرده است. باید بهگونهای با تازهوارد مشورت و صحبت کنند که شخص تازهوارد هر نوع قرص یا دارویی مصرف میکند را با راهنما در میان بگذارد. اکثر مسافرانی که دچار گیجی میشوند، بعد از گذشت ۷ الی ۸ ماه هنوز چیزی به راهنما نگفتهاند؛ ۹ ماه گذشته، رسیده به ۰/۳ میگوید شبی یک دیازپام هم میخورم. اگر از اول بگویند، راهنما برنامهریزی میکند و آنها را از مدار حذف میکند و با OT جایگزین میشود.
آیا عشق را با هیجانات و احساسات در زندگی اشتباه نمیگیریم؟
اول از هر چیزی باید بدانیم عشق چه هست؛ آنالیز کنیم و بشکافیم. دوستداشتن یک مطلب دیگر است، محبت یک مطلب دیگر است. این همان کشش یا دوستداشتن است که به عقیده من همان عشق است. شما یک کبریت را بکشید نور میدهد، لامپ ۱۰۰ وات هم نور است، نور خورشید هم نور است. همه اینها نور است؛ اما نور یکی کمتر و یکی بیشتر است؛ پس نمیشود گفت که وجود ندارد. در وادی چهاردهم در مورد عشق صحبت شده است.
کسی که سفر کرده است، سیدی مینویسد و خدمت هم میکند؛ اما هنوز حالش هنوز خوب نیست، باید چه کار کند؟
چشمه باید از درون به جوشش درآید. شخص باید تفکرش درست شود، همه چیز از درون میآید. OT فیزیولوژی را درمان میکند؛ اما نگاه ما شرط است. ممکن است بهترین سفر را کرده باشی، سیدیها را هم بنویسی؛ اما افکارت درست نشده باشد؛ هنوز دنبال نکات منفی میگردی و اگر در بعضی مسائل موفق نشدی جامعه و دیگران را مقصر میدانی، باید آگاهی تغییر کند. افکار، اندیشه و توقعات بیجا است که حال انسان را بد میکند؛ باید از کوچیکترین موفقیت احساس لذت کنید.
پدر و مادرها بین فرزندان فرق میگذارند. لطف میکنید توضیح دهید؟
طبیعی است. ممکن است در ظاهر فرقی نباشد؛ اما در باطن وجود دارد. یک بچهای وجود دارد که نقنق میکند، طلبکار است و حرف گوش نمیکند؛ یک بچهای هم هست حرف گوش میکند و کمک هم میکند. انتظار نداشته باشید پدر و مادرها فرزندان را یکجور نگاه کنند. آیا دانایان با نادانان برابر هستند؟ آیا بینایان با نابینایان برابر هستند؟ یک فرزند به خانواده خدمت میکند و یک فرزند خیانت میکند؛ آیا برابر هستند؟ اگر همه در صراط مستقیم باشند، پدر و مادر همه را به یک چشم نگاه میکنند و همه را دوست دارند که باز این به تربیت مربوط است.
از کجا بفهمیم ازدواج در تقدیرمان هست یا نیست؟
اگر ازدواج کردید در تقدیرتان هست، ازدواج نکردید در تقدیرتان نیست. اگر ازدواج نکردهاید ناراحت نباشید، حیات ادامهدار است و این یک مقطعی است که میگذرد. در سراسر دنیا بهگونهای شده که گویی انسانها با گوشی موبایل ازدواج کردهاند و تمام وقت خود را با فضای مجازی پر میکنند و این ازدواج نکردن فقط مختص افراد در کشور ایران نیست؛ در کل سیستم این موضوع مطرح است.
در مورد چگونگی ارتباط بین ژنها با خصوصیات رفتاری انسانها توضیح دهید.
هر کاری که در سیستم جسم ما انجام میگیرد، توسط بیان ژنهاست. ژن یک فرمانده است؛ مثل کتاب آسمانی میماند؛ یکسری مطالبی را بازگو میکند. مطالب را R.A.N به آنها میرساند. D.A.N مرکز ژن هست و R.A.N بیان ژن هست که بیان میکند چه مادهای تولید بکند. وقتی تریاک یا شیشه مصرف شود، در احساسات تغییر ایجاد میکند. یکسری ماده مانند: دوپامین، سروتونین، دینورفین، اندورفین، انکفالین و مادههایی مثل مواد مخدر یا محرک یا آرامشدهنده و غیره، اینها همه توسط بیان ژنها تولید میشود، بیان ژن فرمان تولید این مادهها را میدهد. نهتنها تولید این مواد در بدن، بلکه تمام برنامهریزیها برای جسم توسط بیان ژنها انجام میشود و این بیان ژنها است که در جسم بیان میکند چه کاری انجام شود و چه کاری انجام نشود. بیان ژن است که احساسات و عواطف ما را منتقل میکند. در بیماریها و خیلی مسائل گفته میشود که مربوط به ژن خانوادگی است؛ مثلاً اگر فردی پدر و مادرش خودکشی کردهاند، او هم خودکشی میکند و راه درمانی هم اصلاً نیست؛ بهعقیده من اینطور نیست و خیلی از این موارد کاملاً قابل درمان است. برای درمان اعتیاد و درمان بیماریها باید بیان ژن را تغییر دهیم؛ یعنی بیان ژنی که از تنظیم خارج شده است، آن را تنظیم کنیم تا اعتیاد و بیماریها درمان شود.
برداشت از سیدی «سؤال» مهندس حسین دژاکام
نویسنده: همسفر مهسا رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون دوازدهم)
رابط خبری: همسفر فرنگیس رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون دوازدهم)
عکاس خبری: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
ارسال: راهنما همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
303