English Version
This Site Is Available In English

وادی سیزدهم از تصور به تصویر

وادی سیزدهم  از تصور به تصویر

جلسه ششم از دوره سوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰، نمایندگی دماوند، با استادی راهنما همسفر اعظم، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «وادی سیزدهم و تآثیر آن بر روی من» روز سه‌شنبه ۲۳ بهمن‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

وادی سیزدهم پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست.
من به عنوان همسفر زمانی که وارد کنگره می‌شوم آرزو دارم که مسافرم درمان شود، یعنی فقط به خاطر درمان مسافر به کنگره می‌آیم.
می‌خواهم از روزی صحبت کنم که پایان سفر اول من و مسافرم بود. روزی که من و مسافرم به همراه راهنمایان خود به آکادمی رفتیم و رهایی گرفتیم، داخل حیاط آقای کرمانیان به ما گفت که تصور نکنید که همه چیز تمام شده است و تازه آغاز همه چیز است.
ده سال پیش من اصلا متوجه این حرف نشدم، رهایی را گرفتیم و وارد بازی ناآگاهی خود شدیم. من تصور می‌کردم همه چیز خوب است، مسافرم رها شده، و اکنون توقع صد بودن از او داشتم.
در این وادی ذکر شده است، از تصور به تصویر رسیدن، یعنی افکار خود را از تصور به تصویر بکشید.
آموزش‌های کنگره از ابتدا به اینگونه نبود که صفر تا صد سی‌دی‌ها نوشته شود، در حد سه یا چهار خط می‌نوشتیم، یا آن را نمی‌نوشتیم. من به عنوان همسفر نتوانستم از نظر آموزش خودم را ارتقاء بدهم و افکار و اندیشه اشتباهم را از تصور به تصویر کشیدم. من تصویری را  کشیدم که مسافرم برگشت می‌خورد، زیرا از راهنمای خود شنیده بودم که مسافرشان مجددا سفر کرده است.
من به دلیل اینکه خودم را با آموزش‌های کنگره اپدیت نکرده بودم، رفتم برای اینکه تصویر برگشت مسافر خود را متصور شوم. رفتم و رسیدم به آن پایان نقطه‌ای که در این وادی مدنظر است و پشت آن نقطه درجا زدم، وارد ناامیدی شدم و سرخط را شروع نکردم.
اگر امروز حال خوشی نداری و مدتی است که در این حال هستی این را بدان که پشت آن نقطه درجا زده‌ای و مانده‌ای و سرخط را شروع نکرده‌ای. من چند مدت  شاید حدود سه سال حال خوبی نداشتم، شاید در ظاهر خوب بودم ولی در باطن حال مساعدی نداشتم، تا زمانی که وارد شعبه رودهن شدیم و برای آزمون کمک راهنمایی رفتیم، فقط می‌خواستم آزمون بدهم و هیچ دلیل خاصی نداشتم.
افرادی که سفر دوم هستند درک می‌کنند، زمانی که حال مسافر بد است، به مراتب بدتر از زمان مصرف او است، و نمی‌توانی به حال خوب برسی، زیرا نه می‌توانی بپذیری که مصرف‌کننده است و نه میتوانی بپذیری که رها شده است.
جلوی درب نمایندگی از خداوند خواستم، که من می‌خواهم در کنگره بمانم، اگر به صلاح من است در این آزمون قبول شوم، در غیر اینصورت مسافر من اجازه نمی‌داد که دیگر به کنگره بیایم، و به خواست خداوند من قبول شدم و در آنجا نقطه آغاز شد و من به سرخط آمدم. من شدم راهنمای تازه‌واردین و مسافرم نیز مجددا سفر خود را آغاز کرد.
من راهنمای تازه‌واردین شدم، ولی تازه انگار سفر اول بودم، شروع کردم و چیزهای خوب در صفحه نقاشی خودم کشیدم. سختی و بالا و پایین دارد، ولی من توانستم از آن سختی‌ها نتیجه مطلوب بگیرم.
اگر امروز حالمان بد است، به دنبال دلیل این حال بد نباشیم. درون کنگره حالمان بد است و نمی‌دانیم باید چه کاری انجام دهیم، باید نقطه را گذاشت و سرخط آمد. اگر از راهنما فرمانبرداری کنیم، تحت آموزش‌ها قرار بگیریم و آنها را کاربردی کنیم، به سرعت حالمان رو به بهبودی می‌رود.
راهنمای تازه‌واردین، پایان نقطه سفر اول می‌شود، نباید اجازه داد خط تمام شود و باید خط دیگری را آغاز کند، خط دیگر ورود به سفر دوم است و باید تلاش و کوشش کند، مجددا نقطه می‌گذارد و خط دیگر را آغاز می‌کند، آزمون می‌دهد و راهنما می‌شود و... اینها ادامه‌دار است، حتی بعد از مرگ هم نقطه به پایان نمی‌رسد و در بعد دیگر، خط دیگری آغاز می‌شود و این تلاش، کوشش و اندیشه ما است که به بعد دیگر می‌رود.
در این وادی در مورد یوم‌الفصل صحبت می شود که در تمامی امور روزمره ما است، تغییر، تبدیل و ترخیص. من اگر در یک نقطه ماندم باید تلاش و کوشش کنم تا بتوانم تغییر کنم، تا از این حال بد تبدیل شوم و در نهایت بتوانم ترخیص شوم. اگر امروز حال بدی دارم نقطه را بگذارم تا فردا بتوانم روز خوبی را آغاز کنم تا به امید خداوند بتوانم از آن روز ترخیص شوم. و این مسئله‌ای است که من باید در تمام امور زندگی آن را کاربردی کنم.

مرزبانان کشیک: همسفر فاطمه، مسافر حمزه 
عکاس: مرزبان خبری همسفر فاطمه
تایپ و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .