«پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است.»
لحظهای که از شدت درد و رنجها فرو ریخته بودم و به نقطهای رسیده بودم که دیگر خودم را نمیشناختم، نمیدانستم کیستم، نمیدانستم برای چه در این دنیا هستم و گویی از درون، تهی از وجود و سرشار از نیستی شده بودم، بهاذن خداوند سفری را در کنگره آغاز کردم؛ سفری که مرا دعوت کرد به جستوجوی آنچه در اعماق وجودم خاموش و در میان سایههایم گم شده بود؛ سفری که با زایش آغاز شد و با اشتیاق ادامهدار شد تا به نقطهای که از آنجا انشعاب یافته بودم بازگشت کنم. در مسیر این بازگشت ذرهذره تهی میشوم از نیستی و حیات و وجود در درون من بیشتر و بیشتر جاری میشود؛ دیگر آن کسی نیستم که در آغاز سفر بودم؛ زیرا در من چیزی دگرگون شده است و گویی اتحادی عمیق در درونم اتفاق افتاده که مرا به سطحی بالاتر از درک، تجربه و عشق رسانده است؛ عشقی عجیب که نه مالکیت میشناسد و نه محدودیت! عشقی که مرا در صلح قرار داده میان روحوجسم، میان آبوآتش، میان تاریکیوروشنایی، میان قهر و مهر و غیره. آغاز این سفر پایانی بود برای سکوتهایم؛ برای جرئت پرسیدن و رفتن به دنبال پاسخ اندیشههای سرگردانم؛ چراکه در سرزمین بیانتهای کنگره، حقیقت زندگی که همیشه به دنبالش بودم در نجوای اصوات و کلامش جاریست، زمزمهای آرام؛ اما قدرتمند که عقل و ذهن را بیدار میکند و در بستر امواج، حسهای طلاییاش روح را برای درک معنای انسان بودن به پرواز فرا میخواند.
آری! آغاز این سفر نقطهای شد برای ترسیم خطوط زیبا و قدم گذاشتن در راهی که زخمهایم را به حکمت و رنجهایم را به ایمان تبدیل کنم؛ نقطهای که با تسلیم و پذیرش آغاز شد و میدانم در پایان این راه، تنها به آغوش نیمه گم شدهام؛ یعنی حقیقت خود باز خواهم گشت تا دوباره در آرامش و عشق و با قلبی گشودهتر به استقبال ادامه لحظههای این حیات بروم و میراث ماندگاری از آگاهیوعشق برجای بگذارم برای آیندگان؛ زیرا بهبود جهان نه از بیرون؛ بلکه از درون آغاز میشود، از رشد درونی و خودسازی فرد فرد انسانها و جهانی زیبا از وجود انسانهایی ساخته میشود که زیبایی بازتاب درون آنهاست و به زندگی نور و معنا میبخشند. امیدوارم قدر تکتک لحظههای این سفر را بدانم؛ چراکه این سفر دعوتی است برای نوشتن خودمان از نو؛ اما باید سعی کنم اینبار داستانی بنویسم که کسی را زخمی نکند، کسی را نرنجاند، کلامم مرهم باشد نه زخم و صدایم پیامرسان امید و آرامشی باشد که دلها را سنگین نکند. داستانی بنویسم که با کلام الهی و جهانبینی کنگره متفاوتتر از گذشته فکر و عمل کنم، آگاهانهتر انتخاب کنم، تجربه کنم و به سمت جلو در حرکت باشم که حرکت کردن خود معنای زندگی است. همچنین در طول این مسیر بارها و بارها به این بیندیشم که چگونه میتوانم به ذرهای مفید و ارزشمند تبدیل شوم؟! چراکه پاسخ به این سؤال میتواند مرا یاری دهد تا آغاز و پایان نقطهها و خطوط زندگیام را با بیداری و آگاهی بیشتر انتخاب کنم و این جمله از استاد امین عزیز را سرلوحه قرار دهم که میفرمایند: «شادی حقیقی در این نیست که تنها چون ستارگان بدرخشیم؛ بلکه در این است که به دیگران نیز یاری نماییم تا همانند ستارگان بدرخشند.»
نویسنده: همسفر نسرین رهجوی راهنما همسفر نگار (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر نگار (لژیون سوم)
ارسال: همسفر شهناز رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
842