English Version
This Site Is Available In English

یوم الفصل

یوم الفصل

جلسه چهاردهم از دوره یازدهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی چرمهین ویژه مسافران با استادی راهنمای تازه واردین مسافر ناصر، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر محمدجواد با دستور جلسه " وادی سیزدهم و تأثیر آن بر روی من" یک‌شنبه 21 بهمن 1403 ساعت 17 آغاز بکار کرد.

خلاصه سخنان استاد :

سلام دوستان ناصر هستم یک مسافر، پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگری است. اگر به دستور جلسات کنگره و کتاب “۱۴ وادی برای رسیدن به خود” نگاه کنیم، همه وادی‌ها پرمحتوا و مغزدار هستند. اما وادی سیزدهم آنقدر پرمحتواست که نمی‌شود در چند دقیقه در موردش صحبت کرد؛ وقتی به این وادی مراجعه می‌کنیم، با یک پیام بسیار زیبا در مورد قلم مواجه می‌شویم و آقای مهندس با قلم، نسخه محبت را می‌پیچند و می‌نویسند. عنوان وادی این است: “پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است”.
زمانی من مصرف‌کننده بودم و خیلی دلم می‌خواست درمان شوم. یک نقطه گذاشتم، مصرف را پایان دادم و به کنگره آمدم و سفرم را شروع کردم. سرآغاز خط بعدی را برای خودم ترسیم کردم. وقتی سفر اولم شروع شد، نقطه را برای مصرف OT گذاشتم، ولی نقطه خدمت را دوباره به عنوان سرآغاز خطی دیگر شروع کردم.
این وادی به ما یاد می‌دهد که اندک اندک، ذره ذره و بدون هیچ عجله‌ای، تمام سفر اولی‌ها به رهایی می‌رسند؛ زیرا آقای مهندس فرمودند که پرونده اعتیاد را بسته‌اند. یعنی اگر شما متد DST را زیر نظر راهنما، با چشم گفتن به صحبت‌های راهنما و عملی کردن آن‌ها انجام دهید، قطعاً به رهایی می‌رسید. نقطه را می‌گذارید آخر مصرف، ولی بعدش می‌خواهید چه کار کنید؟
استاد امین و آقای مهندس در سی‌دی می‌فرمایند: “من می‌خواهم درمان شوم که چه؟ من اصلاً مصرف‌کننده شدم که چه؟” هر کاری می‌خواهم در زندگی‌ام انجام دهم، “که چه؟” را جلویش می‌گذارم. که این کار را انجام می‌دهم که چه؟ بعدش چه می‌خواهد پیش بیاید؟ هدف از درمانمان را مشخص می‌کنیم. آقای مهندس می‌فرمایند ما همیشه وسیله و هدف را جابجا می‌گیریم. کنگره ۶۰ یک وسیله است که ما از آن استفاده می‌کنیم تا به رهایی، درمان و حال خوب برسیم. هدف‌مان رسیدن به آن حال خوش است، هدف‌مان رسیدن به آن رهایی است، هدف‌مان رسیدن به آن درمان است که دیگر تا آخر عمر نخواهیم درگیر مواد باشیم. پس نقطه‌ای که می‌خواهیم بگذاریم را باید یک نقطه خیلی مطمئن بگذاریم تا سرآغاز خطمان را بدانیم چگونه رقم بزنیم.
تغییر را اندک اندک شروع کنیم. وقتی تغییر را شروع کردیم، به تبدیل می‌انجامد. یعنی من از یک مصرف‌کننده به یک سفر اولی تبدیل می‌شوم، از یک سفر اولی به یک سفر دومی تبدیل می‌شوم و جایگاه‌ها را یکی یکی باید لمس بکنم و جلو بروم. زمانی که هر کدام از این مراحل را انجام دادم، زمان ترخیص من فرا می‌رسد. من یک زمانی مصرف‌کننده بودم، الان دیگر تغییر کردم، تبدیل شدم و از مصرف مواد مخدر ترخیص شدم. حالا می‌آیم کار بعدی را شروع می‌کنم.
یوم الفصل برای هر کاری وجود دارد. تنها چیزی که در هستی و حیات یوم الفصل ندارد، خداوند است. یوم الفصل یعنی چه؟ یعنی روز جدایی. یوم الفصل من، روز جدایی از مواد شد.
در این وادی به ما می‌گوید که انسان‌ها سه دسته تقسیم می‌شوند: تک‌بعدی، دوبعدی و سه‌بعدی. انسان تک‌بعدی چه ویژگی‌هایی دارد؟ مهندس برای ما مثال دزد و میمون را می‌زند. می‌گویند روی درخت یک سوراخ درست می‌کنند به اندازه‌ای که دست میمون برود داخلش و یک موز می‌اندازند توی آن سوراخ. میمون وقتی دستش را داخل می‌برد و موز را می‌گیرد، دستش مشت می‌شود و دیگر نمی‌تواند دستش را از آن سوراخ بیرون بکشد و شکارچی می‌آید میمون را شکار می‌کند.
این مثال را من ربط دادم به زندگی خودم. نیروهای بازدارنده و نیروهای اهریمنی توی آن سوراخ درخت برای من چه می‌گذارند؟ یک جا مواد مخدر گذاشتند و من دستم را مشت کردم و دیگر نتوانستم دستم را بیرون بکشم. هر روزی که مواد مصرف می‌کردم، شب که نشئه می‌شدم، می‌رفتم خانه و می‌گفتم بچه‌ها من دیگر فردا نمی‌آیم و موادی که از من مانده را تقسیم کنید بین خودتان! ولی فرداش یک ربع زودتر می‌رفتم زغال روشن می‌کردم تا آن‌ها بیایند و به من بخندند. این یک قسمت از زندگی خود من بود.
بعد دیگر چه می‌آید برای‌مان بیندازد؟ می‌آییم درمان می‌شویم بعد می‌رویم به سفر دوم. برای یکی کار می‌گذارد، برای یکی زندگی می‌گذارد. از اول آفرینش بشر، زندگی مثل یک بازی بوده. اگر قوانین بازی را بلد باشیم خیلی قشنگ بازی می‌کنیم. آقای مهندس می‌گوید عدول کردید باید پس بدهید! حالا پس دادنش چطوری است؟ ۱۰ ماه، ۱۱ ماه سفر کنیم، بنشینیم روی این صندلی و وقت بگذاریم؛ چون ما از قانون زندگی خارج شدیم. یواش یواش و ذره ذره که بیاییم جلو، تبدیل می‌شویم و می‌رسیم به انسان دوبعدی.
انسان دوبعدی چیست؟ آقای مهندس می‌گوید عقل، عشق و ایمان. بیرون از کنگره می‌گویند این سه تا با هم تفاوت دارد. کسی که عاشق است نمی‌تواند عاقل باشد، کسی که عاقل است نمی‌تواند با ایمان باشد. ولی توی کنگره آقای مهندس می‌گوید عقل، عشق و ایمان به همدیگر وابسته‌اند. کسی عاقل است که عاشق باشد، کسی عاقل و عاشق است که ایمان داشته باشد. راه را گم نکنیم.وقتی ما بدون عقل یک کاری را می‌خواهیم انجام بدهیم، می‌شویم ابن ملجم مرادی که در تاریخ نوشته‌اند جانباز جنگ صفین بود، ولی با شمشیر می‌زند سر حضرت علی (ع) را می‌شکافد! این نیامده از عقل استفاده کند، این از ایمان تنها برخوردار بوده.

آقای مهندس می‌فرماید عقل، عشق و ایمان اگر با هم وابستگی پیدا کردند و به هم وصل می‌شوند، خط چهارم نامرئی برای‌مان پیدا می‌شود به نام خط خمر که چقدر این خط خمر زیبا و قشنگ است. قرآن را بخوانیم می‌گوید مثل جنت، بهشت یک مثال و تمثیل برای ما است وقتی خط خمر ما راه بیفتد در قرآن می‌گوید نهرهای شیر، شراب، آب و عسل وجود دارد. آقای مهندس می‌فرماید ما چقدر می‌خواهیم عسل بخوریم؟ چقدر می‌خواهیم شیر بخوریم؟ این خط‌ها درون بدن ماست، سیستم ایکس ماست. وقتی ما در کنگره به خوبی سفر کنیم سیستم ایکس ما شروع می‌کند به راه افتادن. وقتی راه افتاد همه چیز برای‌مان بهشت می‌شود. خط خمر مال انسان‌های دوبعدی است که باید تبدیل به انسان سه‌بعدی بشود.
برای کسانی که سیگار مصرف می‌کنند. ما در کنگره یاد گرفتیم هر کدام یک خواسته داریم. دیده‌بان بین‌الملل کنگره ۶۰، آقای دکتر ویلیام ال وایت، در آمریکا دارند برای کنگره خدمت می‌کنند. به ایشان گفتند خواسته شما چیست؟ آن دیده‌بان گفته آرزوی من این است کسی که در کنگره ۶۰ سیگارش را درمان می‌کند با راهنمایش بیاید من در کنارشان یک عکس بگیرم. ببینید چقدر درمان سیگار مهم است.

عکس : مسافر رضا

تایپ : مسافر حسین لژیون سوم

ارسال : مسافر ابراهیم 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .