دومین جلسه از دور هشتاد و نهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی آکادمی با استادی راهنمای محترم مسافر ابراهیم، نگهبانی مسافر غلامرضا و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه " وادی سیزدهم و تاثیر آن روی من " و در ادامه تولد اولین سال رهایی مسافر هادی شنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان ابراهیم هستم مسافر، خدا را شکر که این لیاقت به بنده داده شد تا امروز بتوانم در این جایگاه خدمت کنم، از ایجنت محترم شعبه، مرزبانها که از صبح در این مکان خدمت میکنند تا بستر برای برگزاری جلسه آماده بشود کمال تشکر را دارم. همانطور که مستحضر هستید جلسه امروز دو موضوع را در بر میگیرد که قسمت اول وادی سیزدهم و تاثیر آن روی من و بخش دوم تولد هادی عزیز است.
همانطور که میدانید درمان در کنگره۶۰ شامل سه ضلع مثلث میباشد. جسم، روان و جهانبینی، تاکید زیادی در جهان بینی در کنگره۶۰ میباشد زیرا دقیقاً من هر آنچه که هستم و آنچه که فکر میکنم و هر آنچه که عمل میکنم همه آن برمیگردد به آن جهان بینی که من دارم. این دستور جلسات و این وادیها که در کنگره۶۰ میباشد، قرار است چراغ راه من در زندگی باشد، شاکله اصلی طرز تفکر من و طرز زندگی کردن را به من نشان میدهد و چراغ راه من درمسیر زندگیم میباشد.
در وادی سیزدهم عنوانش است پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است؛ یکی از مواردی میباشد که اگر من بدانم و به آن عمل کنم قطعاً در مسیر زندگی و عملکرد من در زندگی خیلی تاثیر دارد یعنی اینکه هیچ چیزی پایانی ندارد و دورههای مختلف زندگی هستند که من باید طی کنم و آموزش بگیرم.
همینطور که برای اعداد نمیشود پایانی تصور کرد این دورهها غیرقابل پایان و همیشه است و در عملکرد من و در زندگی تاثیر خواهد گذاشت. اینکه من بدانم پایانی وجود ندارد در عملکرد من خیلی تاثیر خواهد گذاشت و کیفیت زندگی من در دورههای مختلف؛ جایگاه من را در مرحله بعدی مشخص خواهد کرد و تعیین کننده است.
یعنی من اگر جوانی خوبی را سپری کردم و جوانی خوبی را زندگی کردم قطعاً دوره پیری راحتی خواهم داشت و اگر سالم زندگی نکردم مطمئناً دوره میانسالی و پیری خوبی نخواهم داشت. در کنگره و سفر اول هم همینطور است اگر سفر اول خوبی داشته باشم میتونم در سفر دوم حال بهتری داشته باشم. کیفیت رهاییها در کنگره متفاوت است، یعنی یک شخصی فقط قطع مصرف میشود و فرد دیگری به درمان میرسد و آن کسی که به درمان میرسد در زمینه اعتیاد به تعادل میرسد.
در مورد تولد هادی عزیز باید بگویم، از روزی که وارد کنگره شد مثل اکثر سفر اولیها در اول سفر پریشان و با حال خراب وارد شد و حالا خدا را شکر بعد از سفر خوبی که داشت حالا که یک سال از رهایی این عزیز میگذرد، آدم منظم و الگوی خوبی شده اینها همه به خاطر آموزشهای کنگره و خواست خودش بوده و همه اینها به خاطر این است که هرچه راهنما گفت گوش کرد و فرمانبردار بود. من اولین سال رهایی را به خودش، به دوستاش که در جلسه حضور دارند و به خانواده محترمش تبریک میگویم و بهترینها را برایش آرزو میکنم. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.
سخنان مسافر هادی و آرزوی ایشان:

سلام دوستان هادی هستم مسافر، در روز تولدم آرزو میکنم همه آنهایی که بیرون این در هستند و مثل من درگیر بیماری اعتیاد بودند به این حال خوب برسند. جا دارد از خدای خودم تشکر کنم که مسیر کنگره را سر راه من قرار داد و در راس از آقای مهندس تشکر میکنم که این بستر را فراهم کرد تا به این حال خوب برسم. از ایجنت و مرزبانها تشکر میکنم و همچنین از راهنمای خودم آقا ابراهیم سپاسگزاری میکنم و از همسفر خوبم کمال تشکر را دارم و امیدوارم این همه تعریف و تمجیدی که از من شد درمشارکتها، لیاقتش را داشته باشم. من پیغام کنگره را از یک نفر دیگر که در انجیوی دیگری بود گرفتم و به من میگفت جایی است به نام کنگره۶۰ که تو را به درمان میرساند.
من هیچ آگاهی از کنگره۶۰ نداشتم و فقط به سمت کنگره قدم برداشتم و زمانی که به کنگره۶۰ رسیدم و وارد کنگره شدم هیچ امیدی نداشتم و به خیلیها نگفتم که سفر میکنم چون کسی قبول نمیکرد حتی همسرم هم باور نداشت میگفت حالا برو تا ببینیم چه میشود، خدا را شکر میکنم که در اینجا به درمان رسیدم و حال خوب را تجربه کردم. روزهای اول اصلاً شرایط روحی خوبی نداشتم و از همان ابتدا سعی کردم درست لباس بپوشم، درست برخورد کنم و درست رفتار کنم که لایق کنگره۶۰ باشم، چون واقعاً کنگره مثل یک دانشگاه است که علم و ادب را رایگان در اختیار من گذاشت و به من آموزش داد.
همیشه توقع بیجا از خانواده داشتم که چرا به من رسیدگی نمیکند و باور من نسبت به خانواده و پدر و مادرم اشتباه بود ولی در کنگره یاد گرفتم با خانوادم و در جامعه چگونه برخورد کنم، همه اینها را در کنگره آموزش گرفتم، دیدم نسبت به خانوادهام عوض شد و خداوند را شاکر و سپاسگزارم و امیدوارم همه این حال خوب را تجربه کنند. از همه شما تشکر میکنم که به حرفهای من توجه کردید.
سخنان همسفر رضا:
.jpg)
سلام دوستان رضا هستم یک همسفر. سوای نسبت فامیلی که من با هادی دارم بیشتر رفیق هستیم. هادی آمد پیش ما تا با هم کار کنیم و به خاطر شرایطی که داشت اطرافیان میگفتند مراقب باش و مواظب باش و من میگفتم هادی هرچه باشد ذاتش خوب است و چون هادی واقعاً آدم مهربونی است وقلب رئوفی دارد، خلاصه جواب اعتمادم را گرفتم و خدا را شکر حالا میبینم که هادی یک سال و چند روز هست که به درمان رسیده است. همیشه در محل کارمان صحبت از راهنمای خوبش آقا ابراهیم است و از شما بسیار تشکر میکنم و از جناب مهندس دژاکام تشکر میکنم که چنین بستری را فراهم کردند تا خیلیها که مثل هادی هستند از این بیماری نجات پیدا کنند و به درمان برسند. مرسی که به صحبتهای من توجه کردید.
تایپ: مسافر جلال لژیون هجدهم
تنظیم: مسافر محمدحسین لژیون ششم
- تعداد بازدید از این مطلب :
199