جلسه پنجم از دوره چهل و سوم کارگاههای آموزشی کنگرۀ ۶۰ نمایندگی ارتش، با استادی مرزبان محترم مسافر مسعود، نگهبانی مسافر حامد و دبیری مسافر احمد، با دستور جلسه «وادی سیزدهم و تاثیر آن روی من» در روز شنبه 20 بهمن ۱۴۰۳ ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان، دبیر و ایجنت محترم سپاسگزاری می کنم که فرصت خدمت گزاری را به من دادند تا آموزش بگیرم.
وادی سیزدهم نکات مهمی دارد که دو نکته آن از اهمیت بالایی برخوردار هستند، اول اینکه پیدا کردن راه حل یک مشکل از خود مشکل مهمتر می باشد، اینکه من بتوانم راه حل عبور از مشکل را پیدا نمایم و بعد از آن اقدام به حل مشکل کنم؛ در درمان اعتیاد این اتفاق دقیقا رخ داد و سبب این شد که انسان های زیادی بتوانند از این مشکل عبور کنند و به درمان قطعی اعتیاد دست پیدا کنند.
نکته دوم این وادی که از اهمیت بالایی برخوردار است این موضوع می باشد که هیچ پایانی وجود ندارد که آغازی نداشته باشد، به این معنا که آغازهای بی شماری در انتظار ما می باشد و این آغاز ها این نوید را به ما می دهند که هیچ وقت نباید نا امید باشیم.
ما در هیچ مرحله ای از زندگی نباید نا امید باشیم و باید بداینم که امیدواری بزرگترین سلاح ما می باشد؛ در جایی که تغییر اتفاق می افتد و آن دلو به چاه پایین می رود و بعد از پر شدن تبدیل می شود و در نهایت بالا می آید و ترخیص می شود، در حقیقت باید بدانیم که آن نقطه پایان نیست و ادامه دارد.
در واقعیت اگر ما بخواهیم به پایان فکر کنیم و برای مسئله ای حساب و کتاب کنیم و دائما به خود بگوییم (که چی؟!)، هیچ وقت چیزی را آغاز نمی کنیم و مسیری که در حال عبور از آن هستیم، به ما لذت نمی دهد.
ما همیشه باید به این موضوع واقف باشیم که هر مسیری پایانی دارد و مجددا باید آغازی داشته باشد.
برای مثال، من با حال خراب وارد کنگره می شوم، راهنمای محترم تازه واردین مرا پذیرش می کند و پس از سه جلسه به سمت لژیون هدایت می کند و پس از طی مدتی مشخص به درمان می رسم، در آزمون شرکت میکنم و قبول می شوم و پس از آن به درجه راهنمایی می رسم و پس از آن اشخاصی به من مراجعه می کنند تا به درمان برسند و آن ها نیز پس از خدمت و امتحان دادن راهنما می شوند و این چرخه ادامه خواهد داشت و این مثال، تعریف حقیقی وادی سیزهم می باشد که پایان هر نقطه سر آغاز خط دیگری است.
وادی سیزدهم به من باز گو می کند که اگر بخواهم دائما به پایان فکر کنم هیچ وقت از مسیر لذت نمی برم و به من می گوید همیشه باید امیدوار باشم و تلاش کنم تا پاداشش به من داده شود و اینگونه نیست که تلاش من بدون پاداش باشد و باید بدانم که پاداشش، هیچ وقت دور نیست و حس خوبی که به من داده می شود پاداش مسیر و تلاش من می باشد و باز شدن حس های بسته در حقیقت بزرگ ترین پاداش برای من می باشد.
تایپ، ویرایش و ارسال: مسافر محمد از لژیون دوازدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
252