سومین جلسه از دوره پانزدهم سری کارگاههای آموزشی کنگره ۶۰ ویژه همسفران آقا، نمایندگی ستارخان، به استادی پهلوان همسفر امیرمحمد، نگهبانی موقت همسفر علی و دبیری موقت همسفر محمد ، با دستور جلسه "در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی میکنیم؟"پنجشنبه 18بهمن ماه سال ۱۴۰۳، ساعت ۱۴ آغاز بکار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان امیر هستم یک همسفر.
از پیشکسوتان شنیدهام که قبلاً دستور جلسه، چگونه شکرگزاری کنیم بوده! آقای مهندس به چگونه قدردانی کنیم تغییر دادند.
ما چند نوع شکرگزاری داریم،
- یکی شکرگزاری از خالق.
- یکی شکرگزاری از مخلوق، حساب کار عاشق با معشوق نیست، حساب کار عاشق با عشق است.
ما یاد میگیریم که خارج از کنگره نیز خدمت کنیم. در کنگره طبق آموزشهای آقای مهندس با پاکت از همدیگر قدردانی میکنند.
دستور جلسات کنگره ۶۰ به قشنگی کنار هم چیده شدهاند و به من یاد میدهد؛ قدردانی یعنی من به پایان نقطه برسم و سرآغاز خط دیگری را شروع کنم.
در کتاب قرآن سورههای آسمانی با بسمالله الرحمن الرحیم شروع میشود (به نام خداوند بخشنده مهربان)، یعنی وقتی میخواهیم وارد قضیهای بشویم احتیاج به بخشش و مهربانی داریم، اگر این دو صفت در کنار همدیگر قرار بگیرند من میتوانم تازه رها شوم، آن پیامی که در سفر اول میخواهیم که پاداش شما در آخر بند عشقی است که بین تو و قدرت مطلق برقرار خواهد شد...
آیا وقتی من امیر، به جایگاهی میرسم به حالت سرمستی میرسم؟ یا آن جایگاه را بند عشق میبینم؟!
از آقای مهندس سپاسگزارم که در راهنمایی قبول شدم.
در زندگی سرمستیهای مختلف را طی میکنیم! آیا آنها را میبینم؟
آنچه امروز دارم بند عشق بین من و قدرت مطلق است. لژیون سردار، لژیون پول نیست؛ لژیون خدمت مالی است. در لژیون سردار ما سفر میکنیم. از فقر، از شهوت به سمت سرفرازی و به سمت ثروت و بخشش است.
یاد میگیریم چگونه حرکت کنیم و چگونه قدردانی کنیم.
آقای مهندس در لایو اعلام کردند: پولهایی که از پاکتها جمع میشود خرج کنگره میشود و من نیز با پاکت دادن خود را در علم کنگره سهیم میکنیم.
اگر من عاشق هستم، حسابم با آن چیزی است که خودم برداشت کردم.
آیا خدماتی که من در کنگره انجام دادم توانستم به بیرون از کنگره ببرم؟!
من در کنگره خدمت میکنیم که بیرون از کنگرهام را بسازم که به آن مهر و محبت برسم، به آن بند عشق واقعی برسم.
وقتی در لژیون سردار قرار گرفتم فهمیدم که من جزئی از شما هستم، شما جزئی از من هستید، همه جزئی از یکدیگر هستیم.
به همین دلیل است که این حکیم دانا میفرمایند: حتماً، خدمت مالی را انجام دهید، برای رهایی خودمان است.
ممنونم که به حرفهای من گوش کردید.
.jpg)
.jpg)
- تعداد بازدید از این مطلب :
96