نهمین جلسه از دوره چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی الیگودرز، به استادی مسافر سیامک، نگهبانی مسافر داوود و دبیری مسافر رستم با دستور جلسه «در کنگره چگونه قدردانی میکنیم» در روز سهشنبه ۱۶ بهمن ماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
تشکر میکنم از راهنمای عزیزم که این شرایط را برای من فراهم کرد تا خدمت کنم و آموزش بگیرم.
دستور جلسه « در کنگره60 چگونه قدردانی می کنیم »
خداوند را شاکر هستم که من در این موقعیت قرار گرفتم، آمدم روی این صندلی نشستم و از آموزشهای کنگره استفاده کردم.
من باید تشکر کنم از اساتیدم از راهنمای عزیزم آقای وحید که خیلی برای من زحمت کشید.
من ۱۰ ماه و ۱۵ روز سفر کردم در جلسات کنگره شرکت کردم، طبق مقررات و حرمتها سفر کردم و به آن رهایی که خودم دوست داشتم رسیدم.
من در سفرم انضباط داشتم و درست سفر کردم به موقع آمدم سیدیهایم را نوشتم و انضباطی که سر لوحه زندگیام بود را در کنگره بیشتر یاد گرفتم، من در زندگی خصوصی در مدرسه و دبیرستان آموزشهایی دیده بودم، همچنین در خانوادهام به من یاد دادند که باید قدردان باشی، باید بدانی کسی که یک لیوان آب دستت داد باید ازش تشکر کنی و قدر آن را بدانی؛ اما وقتی با خودم فکر میکنم که من در خانواده، مدرسه و مقاطع بالا این آموزشها را دیده بودم اما مصرف مواد مخدر آنقدر بر من اثرگذار بود که این تشکر کردن از یادم رفت، کسی که به من محبتی میکرد با اخم به آن نگاه میکردم، دیدگاهم کلاً عوض شده بود، نگاهم به خانواده به دوستان عوض شده بود و با همه مشکل داشتم.
برای قطع مصرف موادم چند بار جاهای دیگر اقدام کردم اما موفق نشدم همیشه نصفه راه برمیگشتم، این بار با ورود به کنگره واقعاً یک حس و حال قشنگی پیدا کردم، دیدم که کنگره چه آموزشهای قشنگی به من داد، چقدر مسیر من را روشن کرد، چقدر در رفتار، کردار و تمام زمینههای زندگی من اثرگذار بود، من اینها را میدانستم اما مواد مخدر اینها را از من گرفت و نمیگذاشت این رفتارها و کردارها را بروز بدهم.
حالا من باید تشکر کنم، باید قدردانی کنم از کسانی که در مسیر من بودند و کمکم کردند، راهنمای من خیلی در مسیر کمکم کرد، من در ابتدای سفرم که کنگره میآمدم و در لژیون مینشستم، مقداری غرور داشتم و نمیخواستم قبول کنم؛ اما استادم آنقدر با من درست صحبت کرد و آنقدر مسیر را درست به من نشان داد که، کمکم عاشق کنگره شدم، همیشه زودتر از ساعت به جلسه میآمدم، همیشه دوست داشتم در سیدی نوشتن نفر اول باشم و در ادامه مسیر متوجه شدم که این جلسات چقدر زیباست و جناب آقای مهندس حسین دژاکام چقدر زیبا تمام مسائل را تعریف کردند چقدر زیبا برنامهها را چیدند، ما باید از آقای مهندس و خانواده آقای مهندس تشکر کنیم، من آرزویم این بود که بروم خدمت آقای مهندس و گل رهایی بگیرم و با خودم فکر میکردم که خدایا آنجا چه کار کنم؟ چه میشود؟ اما وقتی رفتم و گل رهایی را گرفتم یک حس و حال خوبی به من دست داد.
انشاالله که دوستان عزیزی که در سفر اول هستند این حس و حال را تجربه کنند، حس خیلی زیبایی است. دوستانی که همراهم بودند متوجه شدند که من در حال و هوای دیگری بودم. با خودم میگفتم: سیامک، ۰/۳ سیسی آخر را میتوانی رها کنی؟ با بیخوابی و مشکل جسمی چه میکنی؟ اما بعد از رهایی حس و حال و انرژی خوبی پیدا کردم. مطمئنم هر کسی که در مسیر باشد.
حالا من آمدم در قسمتی که باید در سفر دوم باشم و شاید یک مقداری کاهلی کردم و درست در مسیر سفر دوم نیامدم، من باید سفر دومم را هم بیایم که در کنگره سفرم ادامه دار باشد و خدمت بگیرم، خدمت گرفتن خودش یک قدردانی است باید حتماً خدمت بگیرم و قدردان کنگره باشم.
کنگره چه چیزهایی به من داد؟ کنگره به من رهایی و آرامش داد. من آرامش نداشتم اما وقتی در مسیر کنگره قرار گرفتم آرامش پیدا کردم من حتی مشکلات مالی هم داشتم و حل شد در پایان جلسات و دعای کنگره من خواسته داشتم و به خواستههایم رسیدم من هر چیزی خواستم به آن رسیدم.
با یکی از دوستانم صحبت میکردم میگفت شما به یک جایی رسیدی که اینقدر قشنگ سر موقع می آیی، من به شما حسادت میکنم، شما مسیر را پیدا کردی چه مسیر زیبایی پیدا کردی کاش منم در مسیر شما قرار بگیرم دلم میخواهد کنار شما باشم.
دوستانی هستند که اینجا زحمت میکشند حتماً به یک نقطهای رسیدند و به یک آرامش قشنگی رسیدند که اینقدر زیبا سر ساعت میآیند سر ساعت میروند، خدمت میکنند.حتماً یک حس و حال قشنگ و زیبایی را تجربه میکنند.
همه باید با درست سفر کردن و خدمت کردن این حس و حال را تجربه کنیم.
من میگویم خدایا به من توفیق بده تا بتوانم قدردان کاری که کنگره برای من کرده، باشم و بتوانم در کنگره فرد مفیدی باشم.
من حتما باید قدردان راهنمایم باشم، قدردان دیگران باشم باید آن چیزی که در توانم هست به کنگره کمک کنم، بخشش را من در کنگره یاد گرفتم اوایل سفر میگفتم چرا اینجا مدام صحبت از پول است؟ اما بخشش را فهمیدم و فهمیدم که وقتی پول را از خودم رها کردم و به کسی دادم بیشتر از آن نصیب من میشود.
من سال قبل عضو لژیون سردار شدم و مبلغ ۶ میلیون تومان پرداخت کردم اما امسال دنور شدم خیلی حال قشنگی دارم باید تعهدم را انجام بدهم یعنی هر مقدار از آن پول آماده شد، باید پرداخت کنم.
با خودم میگویم خدایا کسایی که پهلوان میشوند چه حس قشنگی را تجربه میکنند، ما افرادی بودیم که قبلاً مخرب بودیم تخریب داشتیم و درگیری داشتیم اما کنگره با آموزشهای نابش باعث میشود که فردی که خودش تخریبچی بوده، به یک پهلوان تبدیل شود که از مال و جان خودش میبخشد.
انشالله که در کنار هم در این مسیر باشیم و نمایندگی الیگودرز را که دوستان پایهگذاری کردند برای آینده گان، برای بچههای ما و برای خانوادهها، همه کمک کنیم که انشاالله نمایندگی الیگودرز توسعه پیدا کند.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردی، ممنونم.

تایپ: مسافر همت
ویرایش: مسافر احمد
عکس: مسافر مصطفی
تنظیم و ارائه: مسافر احمد
مسافران نمایندگی الیگودرز
- تعداد بازدید از این مطلب :
148