English Version
This Site Is Available In English

در عمل نیز باید شاکر و سپاسگزار باشیم

در عمل نیز باید شاکر و سپاسگزار باشیم

دومین جلسه از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دانیال اهواز به استادی راهنما تازه‌واردین پهلوان همسفر مرضیه، نگهبانی پهلوان همسفر مهوش و دبیری دنور همسفر الهام روز دوشنبه ۱۵ بهمن ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۴۵ با دستور جلسه «در کنگره۶۰ چگونه قدردانی می‌کنیم؟» آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

در ابتدا از خداوند سپاسگزارم که به من دوباره این فرصت را داد؛ تا بتوانم در این جایگاه خدمت کنم. از همسفر مهوش و ایجنت همسفر اعظم نیز سپاسگزارم. دستور جلسه در رابطه با شکرگزاری است، جناب مهندس فرمودند: شکرگزاری یعنی بازپرداخت بدهی نعمت‌هایی که به ما داده شده است و این فقط مخصوص خداوند نیست؛ چه بسا مخصوص افراد یا کسایی می‌شود که به من کمک کردند؛ وقتی فلش بک به زندگی خودم می‌زنم؛ قبل از کنگره را می‌بینم که همه چیز داشتم، خونه، ماشین، خیلی چیزها در زندگی من بود. یک روال خیلی عالی و بدون هیچ کم و کسری داشتم؛ ولی آن آرامش و احساس امنیت اصلا در زندگی من نبود؛ مسافرم را دوست داشتم ولی به واسطه آن مصرفی که داشت یک حالت دل چرکی از آن داشتم و اصلا دوست نداشتم که مسافرم را در خانه ببینم و تنها عشقی که من را نگه داشت تا بتوانم به اینجا برسم، عشق به فرزندانم بود؛ یعنی به جز بچه‌هایم چیز دیگری را نمی‌دیدم؛ چون مسافرم مصرف‌کننده بود، حال من و او خراب بود و نمی‌توانستیم در کنار همدیگر زندگی کنیم و تا می‌خواستیم با هم صحبت کنیم، شروع می‌کردیم به مشاجر و دعوا کردن.

کار به جایی می‌کشید، که دخترم به من می‌گفت: مامان بس کن تو که می‌دانی بابا مصرف کننده است. دخترم خیلی کوچک بود اول دبستان بود و می‌گفت: هم حال ما را خراب نکن و هم خودت اینقدر حرص نخور، یک لحظه به خودم آمدم و گفتم: من با بچه‌های خودم دارم چه کار می‌کنم، دختر کلاس اولم به من می‌گوید مامان رهاش کن بابا را همین جوری بپذیر؛ ولی وقتی که نگاه می‌کنم به زندگی بعد از کنگره، خدا را صد هزار مرتبه شکر می‌کنم، اگر هزاران بار خدا را شکر کنم بازم کم است، کنگره را سر راه من قرار داد و توانستم با مسیر کنگره آشنا بشوم و به آن  آرامش نسبی برسم، حالا این شکرگزاری من باید خیلی فراتر از آن چیزی باشد که بدست آوردم. وقتی که به زندگی قبل و بعد خودم فکر می‌کنم، می‌بینم هر کاری که انجام بدهم، در قبال شبی که راحت سرم روی زمین می‌گذارم و می‌خوابم یا در قبال آن دورهمی خانوادگی سر میز غذا و با آرامش غذا خوردن، کم است.

در اینجا من یک تعهدی نسبت به کنگره دارم که با تشکر کردن، شکرگذاری، خدمت کردن در جایگاه‌های مختلف باید این تعهد و بدهی خود را بپردازم؛ حالا ممکن است در جایگاه خدمتی مثل جایگاه تازه واردین، شال نارنجی یا لژیون سردار باشد، همه این‌ها به من یاد‌آوری می‌کند، که مرضیه قبل و بعد از کنگره چه تفاوتی کرده است، به هر اندازه که بخواهم شکرگزاری و سجده شکر به جا بیاورم، بازم کم است؛ در حال حاضر ما یک خانواده چهار نفره هستیم که حرف همدیگر را خیلی قشنگ می‌فهمیم، نمی‌گویم تنش نیست، تنش و اختلاف سلیقه هست؛ ولی با آموزش‌هایی که گرفتیم این تنش و اختلاف سلیقه خیلی نسبت به آن قبل از کنگره کم‌رنگ‌تر شده است. اکنون خیلی راحت‌تر می‌توانم با بچه‌ها و مسافر خودم صحبت کنم و دیگر مثل قبل دعوایمان نمی‌شود یا مشاجره تبدیل به شکستن ظرف و ظروف نمی‌شود. خدا را شکر می‌کنم بابت تمام کسایی که خدا سر راه من قرار داد بابت تمام همسفرانی که واقعا با عشق دوستشان دارم و از آن‌ها آموزش می‌گیرم. شعری که گاهی مهندس می خواندند، شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند؛ یعنی اگر شکرگزار نعمت‌هایی باشم که خدا به من داده است قطعا دو برابر می‌شوند؛ مثل دوستان خوب و خانواده‌ای که دارم؛ حتی آن پول و ثروتی که دارم اگر شکرگزار آن پول و ثروتم باشم و بلد باشم؛ چگونه خرجش کنم؛ قطعا خدا دو برابر به من می‌دهد.

ولی وای به حال روزی که من داشته باشم؛ ولی ناسپاسی کنم، گاهی ممکن است قدر راهنمای خودم را ندانم و بگویم او طبق وظیفه به من آموزش می‌دهد؛ در صورتی که راهنما هیچ  وظیفه‌ای در قبال من ندارد؛ بلکه به من لطف می‌کند؛ یک زمانی راهنما خود از تاریکی خارج شده است و اکنون راه را برای من باز کرده است، که من بتوانم در جایگاه‌های مختلف خدمت کنم. جناب مهندس فرمودند: شکرگزاری در سه مرحله انجام می‌گیرد. شکرگزاری باید با پندار باشد؛ یعنی من اگر باور داشته باشم که راهنما با جان و دل به من آموزش داده و از آن تشکر کنم خیلی دلچسب است. پارامتر دیگر گفتار است که باید قلباً آن تشکر را به زبان بیاورم، مثل تازه‌واردی که جلسه اول با او مشاوره می‌کنیم در ابتدا بسیار حال خرابی دارد به قدری حالش بد است، که نمی‌دانی از کجا باید شروع کنی؛ ولی به مرور گذر آن یک ساعت مشاوره شاهد آن خواهی بود که حال تازه وارد مانند پنج یا ده دقیقه قبل نیست و خیلی قشنگ آرام گرفته و به یک آرامشی رسیده است و زمان رفتنش از ته دل راهنما تازه‌واردین را بغل می‌کند و تشکر می‌کند چون از ته قلبش به این باور رسیده است، که باید از کسی که به آن آرامش داده تشکر کند.

پارامتر دیگر تشکر با کردار است؛ یعنی در عمل نیز باید از راهنما‌ خود تشکر کنم و تنها به زبان و گفتار نباشد. سپاس‌گزار راهنمای باشم که باعث شد آموزش بگیرم و جایگاه خدمتی را تجربه کنم و بتوانم خیلی قشنگ صحبت کنم؛ مثلا من مرضیه در ابتدا اصلا نمی‌توانستم صحبت کنم به واسطه‌ آن تخریبی که داشتم؛ همیشه فکر می‌کردم اگر صحبت کنم به من می‌خندند. خدا را صد هزار مرتبه شکر می‌کنم که در این جایگاه خدمتی هستم، از راهنمای خوب خودم همسفر فریبا که جایشان خیلی خالی است؛ ولی امیدوارم هر جا که هستند راهشان سبز باشد، کمال تشکر را دارم که توسط آموزش‌های ایشان راه خدمت برای من باز شد و باعث شدن اکنون اینجا بشینم و خیلی راحت بتوانم صحبت کنم و از ایشان به نیکی یاد کنم.از جناب مهندس و خانواده محترمشان خیلی سپاس‌گزارم که این بستر را برای تک تک ما فراهم کردند، که بتوانیم اینجا آموزش بگیریم، مسافرهایمان به رهایی برسند و بتوانیم به آن آرامش نسبی برسیم؛ هر چقدر که بابت این بستر از جناب مهندس و از خدا تشکر کنم بازم هم می‌دانم که کم است؛ ولی امیدوارم که تک تک ما قدر این جایگاه و صندلی‌ها را بدانیم و بتوانیم در این مسیر درست قدم برداریم.



مرزبان کشیک: همسفر فروغ، مسافر عطا

عکاس: همسفر زهرا رهجو راهنما همسفر زینب (لژیون یکم)

تایپ: همسفر رقیه رهجو راهنما همسفر مریم (لژیون یازدهم)

ویرایش: همسفر کلثوم دبیر سایت

ویراستاری و ارسال: همسفر ملیکا نگهبان سایت

همسفران نمایندگی دانیال اهواز

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .