بنام قدرت مطلق
منم، و این صنم، و عاشقی و باقی عمر، عشق در دیدگانمان شروع شد، بر لبهایمان جاری گشت و با ازدواجمان حیاتی تازه یافت. دوستش دارم و دوستم دارد، و این عاشقانهترین داستان کوتاه دنیاست.
در آسمان زندگی خویش، جستجوگر ستارهای بودیم، بالاتر از تمامی ستارگان، به درخشندگی خورشید و به پاکی دریا و یافتیم آنچه را میخواستیم.
به نظر من، ازدواج تنها جفتگیری نیست.
تجارت مهریه در برابر خدمات اتاقخواب و آشپزخانه نیست.
ادامه خیالات و توهمات دوره مجردی نیست.
ازدواج، سه روز آشنایی و سی سال زندگی مشترک را تحمل کردن نیست.
ازدواج، با چادر سفید رفتن و با کفن برگشتن نیست.
ازدواج، آرایشگاه چندین میلیونی، گلآرایی تجملاتی و مراسم گزاف نیست.
و حتی، تعهد صرف تا آخر عمر هم نیست.
ازدواج یعنی شناخت، صداقت، اعتقاد، آزادی، آگاهی، اعتماد، انعطاف یعنی دموکراسی صحیح.
ازدواج یعنی عشق بیانتها، یعنی زندگی کردن.
ازدواج یعنی زیستن، عاشق و معشوق، بدون خیانت و بدون تقلید از افکار بد.
و در نهایت، ازدواج یعنی آزادانه عاشق بودن.
یک نفر آمده دنیای مرا سبز کند،
خواب و بیداری و رویای مرا سبز کند.
تا به یمن نفس سبز و اهورایی عشق،
از سرا تا به ثریای مرا سبز کند.
معشوقه به سامان شد، تا باد چنین بادا...
تو تمنای منی، یار منی، جان منی.
نویسنده: همسفر حشمت رهجوی راهنما همسفر طیبه لژیون(سوم)
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مهدیه لژیون (دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سنای
- تعداد بازدید از این مطلب :
59