موضوعی که مطرح است، جهانبینی است و باید خیلی به آن دقت کنیم. مسائل زندگی نیاز به تفسیر درست دارند، چون تفسیر صحیح، انسان را به پختگی میرساند، اما تفسیر نادرست ممکن است او را به ناامیدی و شکست بکشاند.
انسان در درون خود هم روح دارد و هم جن. اگر ما از روح خود استفاده نکنیم، مانند میمون خواهیم بود. جن همیشه میخواهد روح را بیرون کند و خودش وارد بازی شود. هر اتفاقی که در زندگی میافتد، ما باید بهترین تفسیر را از آن داشته باشیم. در جهانبینی نیز همینطور است. درک درست از جهانبینی، زندگی را برای ما خوشایند میکند.
جهانبینی به ما علم درست زندگی کردن را میدهد و هر وادی در آن، یک کلید به ما معرفی میکند. اما آیا ما میتوانیم از این کلیدها استفاده کنیم؟ مرحلهی اول شناخت کلیدها است. این مرحله در مغز و عقل ما اتفاق میافتد، اما هنوز به دل راه پیدا نکرده است. وقتی که این شناخت به دل برسد، آنوقت میتوانیم از آن کلیدها استفاده کنیم.
آقای امین در سیدیهایشان بیان میکنند که وقتی جهانبینی ۱ و ۲ را نوشتند، علاقهمندان زیادی داشت، اما خودشان تا ساعت دوازده ظهر میخوابیدند! این هم یک فرایند بود. جایی که متوجه شدند که آموختههایشان را باید به دیگران انتقال دهند، تازه فهمیدند که مخاطب اصلی این آموزشها، خودشان بودهاند. در جهانبینی هم همینطور است: وقتی مطالب را میفهمیم، ابتدا به ذهن میآید، سپس وارد دل میشود.
رشد انسان مانند صعود از قلههای بلند است. مثل این است که از قله توچال به قله دماوند برویم. همیشه انسان از مرحلهی آگاهی و دانایی به سطح بالاتری میرسد. مثل این است که در طبقهی سوم بهشت هستی، اما باید ابتدا از طبقهی سوم جهنم عبور کنی تا بتوانی به طبقهی چهارم بهشت برسی.
هر مرحله از رشد، آزمونهای خاص خود را دارد. وقتی که امتحان پس بدهی و بتوانی از سختیها عبور کنی، تازه به قلهی بعدی میرسی. اما همینجا، افکار و القائات منفی شروع میشود. مثلا ممکن است در ذهنت بیاید که: "تو همه چیز را از دست دادی"، "تو شکست خوردی"، "تلاشت بیفایده بود". این دقیقا مثل کسی است که میخواهد دکترا بگیرد؛ او باید از لیسانس و فوقلیسانس عبور کند، دروس عمومی و تخصصی را بگذراند، و حتی زبان امتحان دهد. ممکن است بگوید: "چرا باید این درسها را دوباره امتحان دهم؟" اما حقیقت این است که این آزمونها، سنجشی برای میزان یادگیری و درک اوست.
در زندگی دو نوع تجربه وجود دارد: 1. آموزش: مثلا کسی که در باشگاه رزمی تمرین میکند و مدام مشت میخورد، اما این ضربات بخشی از فرایند یادگیری اوست.
2. تنبیه: کسی که دزدی کرده و کتک میخورد، این تنبیه برای اصلاح اوست.
ظرفیتهای رشد در هر مرحله متفاوت است. تحمل سختی در قلهی توچال با قلهی دماوند متفاوت است. همینطور، طبقهی سوم بهشت با طبقهی چهارم آن فرق دارد. ما وقتی لیاقت طبقهی چهارم بهشت را پیدا میکنیم که طبقهی چهارم جهنم را تجربه کرده باشیم.
بهشت یعنی جایی که هر خواستهای که داری، به اجرا درمیآید. در کلامالله هم آمده که در بهشت، "هرچه بخواهند، برایشان فراهم است".
اما جهنم برعکس است؛ هرچه بخواهی، نیست:
- جای خواب میخواهی؟ نیست!
- پول میخواهی؟ نیست!
- شغل میخواهی؟ نیست!
همهچیز در جهنم، محرومیت و مجازات است. حالا اگر ما به طبقهی چهارم بهشت برسیم، اما ظرفیت لازم را نداشته باشیم، چه اتفاقی میافتد؟ همان قدرتی که باعث شده خواستههایمان برآورده شوند، میتواند باعث نابودی ما شود.
در گذشته، راهنمایان کنگره انتظارات زیادی از رهجوهایشان داشتند. اما امروز، یک راهنما از رهجو هیچ انتظاری ندارد، حتی اگر رهجو اصرار کند که خدمتی انجام دهد. چرا؟ چون نیروی منفی ملاک رشد را رسیدن به خواستهها قرار میدهد. گاهی هر کاری میکنیم، اما به نتیجه نمیرسد. مهم این است که تلاش خود را کردهایم. نباید احساس کنیم که "همهچیز نابود شده"، "زندگیام تباه شد"، "عمرم از دست رفت". اینها القائات نیروی منفی است. درحالیکه همهی تلاشهای ما یک سرمایه برای آینده است.
آزمونها، گذرگاههای رشد ما هستند.ما از مس به نقره و سپس به طلا تبدیل میشویم. امتحانات سخت هستند، اما این سختیها فلز وجودی ما را تغییر میدهد.حتی پیامبران هم سختترین آزمونها را داشتهاند. زندگیشان بدون پدر و مادر، در میان قبایل وحشی، با بدترین شرایط آغاز شد. اما چرا؟ چون باید از این عقبهها میگذشتند تا بتوانند به دیگران آموزش دهند.زندگی رودخانهای با مسیرهای مختلف زندگی یک رودخانهی آرام نیست.گاهی به باتلاق میرسیم و گیر میکنیم. گاهی وارد آبشار میشویم و با شدت سقوط میکنیم.گاهی در مسیر آرام حرکت میکنیم و گاهی هم خروشان میشویم.
بنابراین، زندگی پر از اتفاقات مختلف است. اما چیزی که مهم است، داشتن تفسیر درست از این اتفاقات است. اگر تفسیر ما درست باشد، میتوانیم نیروهای منفی را خنثی کنیم، حتی اگر سختیهای زیادی بکشیم. گریهها و سختیها، همه بخشی از این مسیر هستند. اما اگر بتوانیم بر آنها غلبه کنیم و عبور کنیم، به مرحلهی بالاتری خواهیم رسید. در نهایت، همهی انسانها در آفرینش برابرند و آنچه تفاوت ایجاد میکند، میزان عبور ما از گذرگاههای سخت است.
تایپیست: همسفر نرگس رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سنایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
103