جلسه پنجم از دوره دهم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، ویژه مسافران نمایندگی یوسف، با استادی همسفر محمد، نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری مسافر ایمان با دستور جلسه " ازدواج " روز چهارشنبه 10 بهمن ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
قبل از هر چیز میخواهم از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان سپاسگذاری نمایم.
قصد دارم مقداری در مورد خودم و نحوه آشنایی با کنگره با شما صحبت نمایم، داماد من مسافرم بود که با داشتن سه فرزند دچار این بیماری شده بود و در شرایط سختی به سر میبرد، با توجه به اینکه خانوادههای ما مذهبی بودند و بعضا تندرو بودند و به هیچ وجه با کنگره آشنایی نداشتند و فقط به چشم حقارت به فرد معتاد نگاه میکردند.
در خانواده ما از اعتیاد همان چیزهایی شناخت بود که بین مردم گفته میشد، حدود سه سال و نیم پیش وقتی برای اولین بار شنیدم که ایشان درگیر اعتیاد شده دچار شک بزرگی شدم چرا که اصلا از چهره ایشان نمیشد فهمید که درگیر اعتیاد شده است، در آن لحظه فقط نگران آبروی خانواده خود بودم.
به یاد دارم که قصد داشتم داماد خود را برای سم زدایی یا به قول آقای مهندس سم نزدایی به یکی از این نوع مراکز ببرم که برای این کار در آن زمانباید مبلغ بیست و پنج ملیون تومان پول پرداخت میکردم، چند ساعت پیش از بستری کردن داماد خود به توصیه یکی از دوستان ایشان را برای مشاوره به یکی از شعبات کنگره بردیم که در آن زمان که ماه رمضان بود در آن شعبه در حال طبخ غذای نذری بودند که حس و حال خیلی خوبی به من داد.
وقتی برای اولین بار به من گفتند تو نیز به عنوان همسفر میتوانی در جلسه حضور داشته باشی برای منسوال بود که من چرا باید در جلسات شرکت نمایم، وقتی در جلسات شرکت کردم متوجه شدم حال من از مسافرم به مراتب خراب تر میباشد، در اصل میتوان گفت مسافرم به نوعی باعث نجات من بود و هم من به او کمک کرده بودم، در ادامه مسیر برای او باز شد و به درمان رسید و در ادامه سیگار خود را نیز درمان کرد و خدا را شکر اکنون یکی از خدمتگزاران خوب کنگره میباشد.
این داستان یک ازدواج بود که داشت به تلخی منتهی میشد ولی در نهایت به برکت کنگره به شیرینی رسید.
در گذشته ازدواج به این صورت امروزی نبود به عنوان مثال یک روز پدرم به من گفت آماده باش تا به جیی برویم و به اتفاق مادر و برادرم به خانهای مراجعه کردیم در حالی که من به هیچ وجه علت حضور خود را در آنجا نمیدانستم تا اینکه پدرم گفت به اتاق برو و با همسر آیندهات صحبت کن و به همین راحتی ما ازدواج کردیم و به مرور عشق و محبت بین ما ایجاد شد، خدا را شکر زندگی خوبی را در کنار هم سپری کردیم.
عشق و محبت رابطه مستقیم با عملکرد زن و مرد دارد و هر چقدر آنها دانش و جهانبینی بیشتری داشته باشند و با هم دوست باشند میتوانند مشکلات بین خود را حل نمایند و محبت بین آنها عمیقتر خواهد بود،
![](/EditorFiles/Image/WhatsApp%20Image%202025-01-29%20at%2017_34_53.jpeg)
ضبط صدا: مسافر محمد حسین خدمتگذار سایت
عکاس: مسافر امیر عکاس سایت
تهیه گزارش، تایپ و ارسال: مسافر محمد خدمتگزار سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
113