چگونه تفسیر کردن اتفاقات بهقدری مهم است که میتواند یک اتفاق خوشایند را تبدیل به یک فاجعه کند و یا از یک موفقیت بزرگ، ناامیدی خلق کند و یا برعکس آن، از یک اتفاق ناخوشایند یک خوبی دربیاورد. زمانی انسان میتواند تفسیر درست داشته باشد که به دانایی رسیده باشد.
نیروهای منفی برای اینکه دروندل آدم را خالی کنند؛ دقیقاً از همین تفسیر منفی استفاده میکنند تا حس ناامیدی را به انسان القاء کنند. در چنین شرایطی انسان فکر میکند که اشتباهی که مرتکب شده قابل جبران و قابل اصلاح نیست؛ ولی اگر انسان احساس کند که شرایط جبران را دارد؛ حتی اگر آدم ضعیفی باشد دوباره تلاش میکند.
مسئله مهم دیگر این است که ما بدانیم آموزش در جمع اتفاق میافتد، البته جمعهای درست و اینجا دوباره نیروهای منفی کاری میکنند که انسان در جمعهای سالم قرار نگیرد.
انسان همیشه القائات مثبت را از روح دریافت میکند؛ اما تفسیر نیروهای منفی و جن از اتفاقات، تفسیری منفی، غلط و اشتباه است.
ابزار اصلی در این قضیه این است که شما سخنان را بشنوید و بهترین آن را انتخاب کنید و هر اتفاقی که در زندگی میافتد، شما بهترین تفسیر را از آن داشته باشید؛ بنابراین درکُل فکری را انتخاب کنیم که به ما قدرت بدهد نه فکری را که ما را ضعیف کند.
جهانبینی، علم چگونه زندگی کردن است و چهارده وادیهای ما، شاهکلیدهای آن میباشند. وقتی جهانبینی و وادیها را میآموزیم، این علم، ابتدا در فکر و اندیشه ما و در عقل انسان است؛ ولی هنوز به قلب انسان راه پیدا نکرده است. وقتیکه این علم به دل انسان راه پیدا کند، آنجاست که یاد میگیرد از شاهکلیدهایی که دارد چگونه برای باز کردن قفلها استفاده کند.
وقتیکه میخواهیم از مرحله اول که عقلانی است عبور کنیم و به مرحله بالاتر که مرحله ورود علم جهانبینی به قلب هست برسیم؛ باید از مراحل و گذرگاههای سختی عبور کنیم. وقتی میخواهیم وارد مرحله و لِول بالاتر بشویم؛ باید آزمون جامع از تمام آموختههایی که تاکنون دریافت کردیم را پس بدهیم؛ مثلاً اگر ما در طبقه سوم بهشت قرار داریم و بخواهیم به طبقه چهارم بهشت برویم اول؛ باید طبقه سوم جهنم را تجربه کنیم و آن سختیها را حس کنیم تا اجازه ورود به طبقه چهارم بهشت را به ما بدهند یا اینکه بخواهیم از قله توچال برویم به قله دماوند؛ باید اول قله توچال را پایین بیاییم بعد به قله دماوند بریم و سختی و مصائب راه را تحملکنیم تا بتوانیم از آن عبور کنیم.
حالا وقتی انسان برای رفتن به مرحله بالاتر به پایین میآید و در تاریکی و سختی میافتد؛ باید بداند که این هم یک مرحله است که؛ باید از آن عبور کند و این را بداند که برای خروج از آن تاریکیها یا تنبیه میشود و یا آموزش میگیرد.
این مراحل به این دلیل است که انسانی که میخواهد از طبقه سوم بهشت وارد طبقه چهارم بهشت بشود؛ باید ظرفیت بودن در طبقه چهارم بهشت را پیدا کند، بنابراین؛ باید دچار مشکلات و سختیها بشود و آنها را پشت سر بگذارد و از گذرگاهها و عقبههای صعبالعبور، عبور کند تا شایستگی بودن در مرحله بالاتر بهشت را کسب کند. اگر آن شایستگی و ظرفیت را کسب نکرده باشد، آنچه به او دادند، همان باعث نابودی و فروپاشیاش میشود.
حالا بهشت کجاست؟ در بهشت بودن یعنی چه؟ بهشت جایی است که انسان هرچه بخواهد برایش فراهم میشود و هر خواستهای که دارد به اجرا درمیآید؛ اما در جهنم بودن یعنی هر چه میخواهی، نیست و همهاش محرومیت، تنبیه و مجازات است.
و نکته دیگر، نیروهای منفی ملاکشان فقط اجابت خواستهها است و به این صورت به انسان القاء میکنند که اگر به خواستهات رسیدی، همهچیز خوب و عالی است؛ ولی اگر به خواستههایت نرسیدی همهچیز بد است همهچیز سیاه است.
آقای مهندس در این رابطه میگویند: همیشه تو تلاشت را بکن؛ ولی بدان که نتیجه دستتو نیست و به نتیجه کار فکر نکن. نیروهای مثبت و روح هم به ما اینطور القاء میکنند که وقتی تو تلاشت را میکنی و درراه مستقیم هستی، اگر به نتیجه دلخواه هم نرسیدی، این تلاش برای تو یکجایی پسانداز و یکجایی ثبت میشود؛ ولی نیروهای شیطانی میگویند تو حتماً؛ باید به نتیجه برسی و اگر نرسیدی زندگیات را هدر دادی و احساس شکست، اضطراب، یاس و پوچی را به انسان منتقل میکنند؛ بنابراین؛ باید بدانیم که نتیجه مهم نیست بلکه سعی و تلاش ما در انجام کار درست است که اهمیت دارد.
تمام پیامبران ما که بندگان برگزیده خداوند هم بودند، بیشترین سختیها و مصائب را تحمل کردند و بیشترین مشکلات پیش روی آنان قرارگرفته و اینها اتفاقی نیست. چرا؟ به این لیل که آنها چون فلزی گداخته و آبدیده بشوند و تمام درد و رنج را دیده باشند تا بتوانند درد و رنج بشر را درک کنند و انسانها را راهنمایی و کمک کنند.
انسان در مراحل سفرش؛ باید بداند که زندگی مانند رودخانهای میماند که همواره آرام نیست؛ بلکه جایی آرام و جای دیگری به آبشار میرسد و یکجایی آرام عبور میکند و درجایی هم خروشان و طوفانی میشود؛ بنابراین انسان؛ باید یاد بگیرد که از تمام اتفاقهای زندگی تفسیر درست و مثبتی داشته باشد و برای این عمل؛ باید آموزشها و جهانبینیهایی که تاکنون دریافت کرده است را از فکر و عقل به دل و قلبش هدایت کند.
انسانی که میخواهد لِولَش بالا برود؛ باید آن ساختاری که دارد بشکند و ساختار جدیدی از نوساخته شود.
در این صورت است که خصلت انسان و ویژگیهای او تغییر میکند و ظرفیت بودن در درجات بالاتر بهشت را پیدا میکند.
منبع: خلاصه سی دی عبور
نویسنده و رابط خبری: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم)
ویرایش: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون هشتم) دبیر سایت
ارسال: همسفر فائزه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی تخت جمشید
- تعداد بازدید از این مطلب :
106