همسفر فرزانه
زمانیکه متوجه شدم مسافرم مصرف کننده است؛ مانند یک فرد شوک زده بودم! صبح، با چشم گریان بیدار میشدم و خود را به خاطر انتخاب اشتباهی که داشتم سرزنش میکردم؛ که چرا بین این همه کیس مناسبی که داشتم؛ باید مسافرم را انتخاب میکردم؛ زمانیکه با کنگره۶۰، آشنا شدم، متوجه شدم، باید به انتخاب خود احترام بگذارم، من در این مکان مقدس یاد گرفتم حفظ و نگه داشتن یک زندگی هنر است؛ من باید هنرمند زندگی خود، باشم؛ تا بتوانم زندگی خود را حفظ کنم؛ من در کنگره۶۰، یادگرفتم که هیچ موجودی شبیه دیگری نیست، حتی دوقلوها از نظر خلق و خو، اثر انگشت متفاوت هستند.
خدا را شکر بابت این مکان مقدس و راهنمای خوبم و مسافرم که الان خوشحال هستم با او ازدواج کردهام.
همسفر آذر
همانطور که آقای مهندس فرمودند: هر انسانی دوست دارد حب بقا داشته باشد؛ انسان با ازدواج دین خود را کامل میکند.
این عشق، محبت و دوست داشتن است که مرد و زن را کنار هم نگه میدارد؛ حالا این حسها چطور به وجود میآید؟ که باعث استحکام زندگی مرد و زن شود؟ خدا را شاکر هستم که وارد کنگره۶۰، شدم تا عشق، محبت و حسهای قشنگ را آموزش بگیریم؛ کتابها و مشاورههای زیادی بودند که بخواهند به من کمک کنند ولی من نتیجه نگرفتم؛ چون آخرین راهی را که انتخاب کرده بودم طلاق بود! مسافرم یک مصرف کننده بیتعادل و بد اخلاق بود.
هزاران بار خدا را شاکر هستم که با کنگره۶۰، آشنا شدم تا اول خود را بشناسم و بعد کارهای ضدارزشی را کنار بگذارم و به تعادل روحی و جسمی و به آرامش کامل دست پیدا کنم.
از آقای مهندس تشکر میکنم که برای ما چنین بستری زیبا را فراهم کردندکه مسافر من هم به رهایی برسد، تازه فهمیدم که عشق، محبت و تعادل داشتن در زندگی به چه معناست، گاهی به خود میگویم ازدواج آنقدر سخت نیست؛ بلکه با تفکر منفی و جهان ذهنی خود ما است که ازدواج را سخت میکنیم، اگر آموزشهای لازم را داشته و به خدا توکل کنیم میتوان این امر را اجرا کرد؛ البته اگر در مسیر درست حرکت کنیم، با سخت گرفتن زندگی هیچ مشکلی حل نمیشود؛ آقای مهندس میفرمایند: مشکلات همیشه است این تو هستی که باید از پس این مشکلات بر آیی تا بتوانی زندگی کنی، لذت ببری و پخته تر شوی.
امیدوارم شرایط برای ازدواج جوانان فراهم شود، تا به آرامش و خوشبختی دست پیدا کنند.
همسفر آسیه
آقای مهندس میفرمایند: ازدواج، مثل یک هندوانه در بسته است؛ ما نمیدانیم این هندوانه که از بازار خریدیم، آیا شیرین و قرمز است یا نه!؟ پس باید ریسک کنیم و آن را بخریم.
به نظر من با ازدواج، با ترسهای خود رو به رو میشویم، انشاالله به امید خداوند با آگاهی کامل درست پیش میرویم.
تجربه من در معقوله ازدواج، این است که شدیدا با ازدواج در سن کم مخالف هستم؛ زمانیکه مسافرم به خواستگاری من آمد ۱۵سال بیشتر نداشتم؛ آگاهی، شناخت از طرف مقابل و زندگی مشترک در مورد عشق، محبت و روابط زناشویی محدود بود، رویاهایی در ذهنم برای خود داشتم؛ از طرفی پدرم یک مصرف کننده مواد مخدر بود و تجربههایی که از زندگی و اخلاق یک فرد مصرف کننده داشتم، بنابراین دوست نداشتم همسر آیندهام درگیر اعتیاد باشد؛ ولی متاسفانه زمانیکه ازدواج کردم از ماه اول به بهانههای مختلف که از کار خسته یا بیمار است یا به بهانههای دیگر شروع به استفاده موادمخدر میکرد! در ادامه بعد از ۱۴سال زندگی مشترک، مصرف مواد مخدر به مرور زمان روی روابط عاطفی و اخلاقی نیز تاثیر گذاشت؛ چون سن کمی داشتم میترسیدم مبادا زندگی مشترک ما از هم بپاشد، این روزهای سخت همچنان گذشت و خداوند کنگره۶۰ را در مسیر راه مسافر من قرار داد، هیچ زمان فکر نمیکردم به این آسانی مسافرم وارد کنگره۶۰، و به درمان برسد؛ این هم خیلی برای من مهم است که اگر زمان به عقب برگرد؛ باز هم مسافر خود را انتخاب میکنم، من با وجود کنگره۶۰، الان زندگی خوبی دارم و در کنار مسافرم خوشبخت هستم. خیلی مهم است که این حق را به مصرف کنندهها بدهیم و سریع آنها را قضاوت نکنیم؛ شاید خواست خداوند بوده است که ما همسر یک مصرف کننده باشیم، و سختیها و چالشها را تحمل کنیم تا در پایان مسیر، طعم شیرین و خوشبختی و آرامش را بچشیم.
رابط خبری: همسفر شهربانو رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم)
نویسندگان: همسفر فرزانه، همسفر آذر، همسفر آسیه، رهجوهای راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم)
ویرایش و ارسال: همسفر سعیده نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شفا مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
170