برای اینکه بقا و تولید نسل ادامه داشته باشد، مسئله ازدواج مطرح شد. در رابطه با دستور جلسه «ازدواج» با زوج کنگرهای راهنما همسفر مهشید و همسرشان راهنمای تازهواردین همسفر علی گفتگویی ترتیب دادهایم که توجه شمارا به آن جلب میکنیم.
همسفر علی و مسافرشان حسن با ۱۶ سال تخریب وارد کنگره شدند. به روش DST به مدت ده ماه به راهنمایی مسافر کاظم و همسفر مصطفی سفر کردند. هماکنون یازده سال و شش ماه است که آزاد و رها هستند. رشته ورزشی همسفر فوتسال و مسافرشان بدمینتون است. در ضمن همسفر علی مسافر لژیون تغذيه سالم نیز هستند. ده ماه و ده روز با روش DST به راهنمایی مسافر مهدی سفر میکنند. با وزن ۹۸ کیلوگرم وارد لژیون تغذیه سالم شدند و در حال حاضر ۲۷ کیلوگرم کاهش وزن داشتهاند. همسفر علی جایگاههای خدمتی ازجمله مرزبانی، سایت، دبیری، نگهبانی و سرداری را تجربه نمودهاند و در حال حاضر در جایگاه خدمتی راهنمایی تازهواردین در حال خدمت و آموزش هستند.
همسفر مهشید و مسافرشان رضا با بیش از ۲۰ سال تخریب وارد کنگره شدند. یازده ماه و پنج روز به راهنمایی مسافر حامد و همسفر فائزه سفر کردند. هماکنون به لطف خداوند و دستان پرتوان آقای مهندس دژاکام یازده سال و شش روز است که آزاد و رها هستند. رشته ورزشی همسفر شطرنج و مسافرشان باستانی و شنا است. همسفر مهشید جایگاههای خدمتی از جمله: سه دوره خدمتگزار سایت در نمایندگی الهیه، فردوسی و بنیان، نگهبان سایت، نشریات، دبیری جلسات خصوصی، سایت انگلیسی و سه دوره خدمت در لژیون سردار را تجربه نمودهاند و در حال حاضر در جایگاه خدمتی راهنمایی در حال خدمت و آموزش هستند.
با توجه به آموزشهای کنگره۶۰ حضور مسافر و همسفر و دریافت آموزشها باعث به وجود آمدن زبان مشترک میشود؛ چه قدر این موضوع در ابتدا به شما کمک کرد؟
راهنمای تازهواردین همسفر علی:
دلیل اصلی وجود همسفر در کنگره۶۰ همان بحث به وجود آمدن زبان مشترک است؛ این به معنای همحس بودن و حرف مشترک داشتن با یکدیگر است که منظور کنگره۶۰ نیز است. من و همسرم هر دو همسفر هستیم و در ابتدای زندگی و اوایل ازدواج، آزمونهای کنگره۶۰ و راهنمایی در پیش بود و برای ما بسیار جالب بود که هر دو به یکدیگر کمک میکردیم تا منابع لازم را مطالعه کنیم و در آزمون راهنمایی قبول شویم؛ با لطف خداوند این اتفاق میسر شد؛ بهصورت کلی بخواهم توضیح بدهم، با حضور افرادی که به کنگره۶۰ میروند، خانه وزندگی بوی کنگره را میگیرد و حس خوب در جریان است.
راهنما همسفر مهشید:
در کنگره۶۰ وقتی مسافر و همسفر هر دو باهم حضور پیدا میکنند، زبان آنها مشترک میشود. آقای مهندس در سیدی ازدواج مطرح میکنند، ازدواج یک مثلث دارد که یک ضلع این مثلث آقا، دیگری خانم و قاعده مثلث ارتباط است؛ همانطور که همه میدانیم، غیرممکن است دو نفر کاملاً شبیه به هم باشند؛ اگر ما بخواهیم زندگیهای خود را استوار نگهداریم وزندگی خوبی داشته باشیم؛ هنر من بهعنوان یک فرد این است که روی نقاط مشترک کارکنم و اختلافنظرها را نادیده بگیرم که در کنگره۶۰ نیز دقیقاً همین اتفاق رقم میخورد. من و همسرم بهواسطه کنگره۶۰ باهم آشنا شدیم و ازدواج کردیم. هر دو ما همسفر هستیم و بهواسطه آموزشهای کنگره۶۰ در ابتدای ازدواج کلام مشترک باهم داشتیم و بسیار شاکر خداوند هستم که این اتفاق برای من افتاد تا با یک فرد کنگرهای بتوانم ازدواج کنم. موردی که برای من جالب بود این است که ما حتی در جلسات خواستگاری نیز مباحثی که مطرح میکردیم و صحبت میشد، مباحث کنگرهای بود؛ شاید اگر جلسه خواستگاری عادی میبود، صحبتهایی مثل آبوهوا و اینچنینی انجام میگرفت؛ اما در جلسات خواستگاری ما، خانوادهها دائماً در مورد آموزشهای ناب کنگره۶۰ صحبت میکردند. وقتی من و همسرم کلام مشترک داریم حس و حال بهتر، احساس صمیمیت و نزدیکی بیشتری نسبت به همدیگر پیدا میکنیم و بهواسطه آموزشهایی که میگیریم، میتوانیم درک بهتری از همدیگر داشته باشیم؛ زیرا هر دو فرد مسافر و همسفر آموزشهای یکسانی را دریافت و دانایی را کسب میکنند و میتوانند کمکم به دانایی مؤثر تبدیل کنند و در زندگی شخصی و مشترک خود استفاده کنند.
خدمت در جایگاه راهنمایی و آموزشهای آن بر روی زندگی شما چه قدر تأثیر دارد؟
راهنمای تازهواردین همسفر علی:
همانطور که بزرگان ما در کنگره۶۰ مانند راهنمایان پیشکسوت بیان میکنند: «بهترین جایگاه برای خدمت در کنگره۶۰ جایگاه راهنمایی است»؛ به عبارتی بیشترین جایی که انسان آموزش میگیرد این جایگاه است؛ زیرا این آموزشهایی که تا به امروز گرفتهام بایستی منتقل کنم و حتی همین انتقال باعث یادگیری بیشتر من نیز میشود و در ادامه در زندگی من تأثیر میگذارد؛ من خودم را در جایگاه یک معلم میتوانم تصور کنم، معلمی که هم خودش آموزش میبیند و هم میتواند انتقال بدهد. این مهم در زندگی من هم باعث میشود در اطرافیانم بسیاری از موارد و لقبهای منفی که در خودم داشتم را ببینم؛ کنار بگذارم و آن متانت و تواضع معلمی را داشته باشم.
راهنما همسفر مهشید:
در ابتدای ازدواجمان با آزمون راهنمایی روبهرو بودم و چیزی که در زندگی ما رخ داد، من و همسرم باهم مطالعه میکردیم، به یکدیگر کمک میکردیم، سیدیها و مطالب را برای هم توضیح میدادیم تا در آزمون راهنمایی هر دو قبول و موفق شویم. همین انگیزه باعث شده بود که بتوانیم توان مضاعفی برای شرکت در آزمون راهنمایی پیدا کنیم و خدا را شکر ما به فاصله 1 سال هر دو راهنمای شال نارنجی را قبول شدیم. اولین اتفاق این است که حرفم را بتوانم به عمل تبدیل کنم، اگر من حرفی بزنم و این صحبت را در زندگی خودم اجرا نکرده باشم؛ هر چه قدر که به رهجو گوشزد کنم، بازهم کلام من آنطور که باید تأثیر لازم را نمیگذارد، بنابراین خدمت در جایگاه راهنمایی برای من یک پل به سمت جلو بود که بتوانم باانگیزه بیشتری حرکت کنم و به چیزهایی که میخواهم برسم؛ چراکه من نیز بایستی دائماً خودم در حال مطالعه و گوش کردن به سیدیها و خواندن مباحث و نشریات کنگره باشم تا خودم آموزش بگیرم و سپس بتوانم آموزش بدهم. مورد بعدی اینکه انسان باید از چالشهای زندگی درک لازم را داشته باشد تا در لژیون بتواند تواناییهای ارتباطی خوبی برقرار کند قطعاً این مهارت به راهبری لژیون و ارتباط با رهجو کمک خواهد کرد.
مثلث ازدواج طبق فرموده آقای مهندس یک ضلع آقا، یک ضلع خانم و قاعده ارتباط است، از طرفی مثلث عشق شامل سایهها، حس و جاذبه است. درروند ازدواج این مثلثها و ارتباطش را توضیح بفرمایید؟
راهنمای تازهواردین همسفر علی:
آقای مهندس در مثلثی که برای ازدواج تعیین کردند، قاعده را ارتباط در نظر گرفتند و عشق نیست؛ زیرا در ابتدای مسیر ازدواج شما نمیتوانید تصور کنید که عشقی وجود داشته باشد؛ اما در ادامه عشق و حس به وجود میآید و مثلث عشق که سایهها، حس و جاذبه است پدیدار میشود؛ آن حس جای قاعده را میگیرد و سایهها و جاذبه بین آقا و خانم دائماً دررفت و آمد است، سپس آن حس مشترکی که بین آقا و خانم است و آن سایهها و جاذبه عشق را به وجود میآورند و شما بعد از چندین سال زندگی میتوانید تازه بگویید که مثلث زندگی مشترک شامل آقا، خانم و عشق بین آنها است.
راهنما همسفر مهشید:
در مورد مثلث ازدواج همسرم توضیحات لازم را دادند. مثلث عشق دارای سه ضلع سایهها، حس و جاذبه است و ما هر سه بخش این مثلث را باید در کنار یکدیگر پیش ببریم. بخش سایهها به نظر من جنبههای شخصیتی هر فرد در مورد ازدواج است، اینکه من بهعنوان یک فرد بتوانم جنبههای شخصیتی طرف مقابل خود را چه آشکار و چه پنهان ببینم و تصمیم بگیرم، آیا برای من این فرد مناسب است یا خیر؟ بخش ظاهر فرد؛ همانطور که آقای مهندس در سیدی ازدواج میفرمایند: «ما انسانها باید افراد را همانطور که هستند، بپذیریم و قبول داشته باشیم و دائماً نباید از آنها بخواهیم تغییر کنند و ظاهر خود را به خاطر ما عوض کنند» چیزی که به نظر من بسیار مهمتر از جنبههای ظاهری فرد است، آن جنبههای پنهان او است و آقای مهندس هم در سیدی ازدواج مطرح میکنند که ظاهر مهم است؛ اما کلام و آن حسی که من بهواسطه کلامم به آدمها منتقل میکنم از اهمیت بیشتری برخوردار است و حس را ما انسانها میتوانیم هم از طریق ظاهر خود و هم از طریق کلام منتقل کنیم. ظاهر من به هراندازه که آراستهتر باشد، حس بهتری به فرد مقابل منتقل میکند و کلام من هر چه قدر بامحبتتر و درستتر باشد، باعث ایجاد جاذبه در افراد میشود. به نظر من موردی که در این بخش بسیار اهمیت دارد این است که در ابتدای روابط، حس و حالی که برای آدمها به وجود میآید زیباتر است و احساس عشق، شورونشاط میکنند؛ اما مهمتر این است که بتوانیم این حس را حفظ کنیم و باید بهواسطه رفتار، گفتار و کلام آن را حفظ کنیم.
پایههای اصلی ازدواج از نظر شما چیست؟
راهنمای تازهواردین همسفر علی:
برای بسیاری از افراد، اولین مورد ظاهر فرد مقابل است؛ اما همانطور که آقای مهندس در سیدی ازدواج نیز میفرمایند، ظاهر تنها چند صباحی با انسان است و بالاخره تغییر خواهد کرد؛ زیرا ازدواج یک مقصد نیست، بلکه یک مسیر است. شما در مسیر که حرکت میکنید، مانند سفری که در کنگره۶۰ اتفاق میافتد، زمان را دارید، وقتی زمان میگذرد در ظاهر قضیه خیلی چیزها تغییر میکند، به زبان کنگرهای صور ظاهر انسان پیر و فرتوت میشود؛ اما در صور پنهان آن عشق بین خانم و آقا روزبهروز بیشتر میشود. عشق بر پایه راستی و درستی میتواند ماندگار شود؛ به عبارتی یکی از پایههای اصلی ازدواج، راستی، درستی و بهاصطلاح رو بودن انسانها است، اینکه دورویی نکنند و خود را در جایگاههای دیگر جا نزنند. انسان اگر خود واقعیاش باشد، با تمام عیب و ایرادات و خوبیهایی که دارد؛ به نظر من فرد مقابل میتواند بهتر انتخاب کند. برای خود من نیز در روز اولی که ازدواج کردم پایه اصلی همین صداقت و رو راستی بود که فرد مقابلم انسانی راستگو، درستکار و فرد عاقلی باشد. این اتفاق هم خدا را شکر افتاد و همسر من، خودش بود و ما نقش بازی کردنی برای همدیگر نداشتیم و هر دو خودمان بودیم و همان را نیز ارائه دادیم و همدیگر را انتخاب کردیم.
راهنما همسفر مهشید:
به نظر من یکی از مهمترین پایههای ازدواج، صداقت و اعتماد طرفین است. تجربهای که برای خود من در فرایند ازدواج به وجود آمد، اینطور است که وقتی میخواهید وارد مرحله آشنایی شوید، یک سری موارد را شاید طرف مقابل نداند و نیاز است که گفته شود و او را در جریان بگذاریم؛ زیرا حق مسلم افراد است که بدانند با چه فردی ازدواج میکنند و این صداقت بسیار مهم است. حالا اگر بخواهیم پنهانکاری کنیم یا دروغ بگوییم یا از اعمال ضد ارزشی دیگر استفاده کنیم، در ادامه کاری که انجام میشود بهظاهر نیک است؛ اما سالم نیست؛ زیرا ما یک سری اطلاعات را که باید طرف مقابل بداند به او نمیگوییم و پنهان میکنیم. تجربه شخصی من این است که وقتی من خودم صادقانه در مورد مسائلی که طرف مقابل من باید بداند، شفاف صحبت میکنم؛ به طرز عجیبی او هم صادقانه برای من شروع به صحبت میکند و یک سری مباحث را مطرح میکند و بایستی این را نیز بپذیریم که همه افراد کامل نیستند و نقص دارند، همانطور که من کامل نیستم و نقص دارم و به علایق و سلایق یکدیگر احترام متقابل بگذاریم تا پایههای ازدواج را بچینیم؛ زیرا اگر پایههای زندگی بهدرستی بالا نرود، در ادامه با مشکلات بسیار زیادی روبهرو خواهیم شد؛ پس حواسمان باشد که در ازدواج، عمل سالم نه عمل بهظاهر نیک را انجام دهیم. در پایان خداوند را در این مورد در نظر داشته باشیم؛ زیرا خداوند خودش هدایت میکند. از او بخواهیم اگر این مسیری که در آن قرار گرفتیم و این ازدواجی که برای ما دارد رقم میخورد، درست و به صلاح ما است، انجام شود؛ در غیر این صورت نشود و طبق وادی پنجم توکل کنیم.
سطح خانوادگی، اجتماعی دو طرف چه قدر در ازدواج مهم است؟
راهنمای تازهواردین همسفر علی:
یکی از مسائل و فاکتورهایی که من همیشه قبل از ازدواج در نظرم بود، همین بحث سطح خانوادگی است؛ چراکه اگر متفاوت باشد، قطعاً مدل تفریحات، مدل زندگی کردن، نوع غذا خوردن، نحوه خرج کردن پول و بسیاری موارد دیگر فرق خواهد کرد؛ اما وقتی هر دو خانواده حدودی در یک سطح مالی، اجتماعی و فرهنگی قرار دارند، هم حستر خواهند بود. در کنگره۶۰ نیز همیشه صحبت این است که افرادی در کنار همدیگر میتوانند بمانند وزندگی کنند که با یکدیگر هم حس باشند. هیچگاه یک یا کریم نمیتواند با یک عقاب پرواز کند، همیشه عقاب با عقاب و یا کریم با یا کریم پرواز میکند و حیوانات دیگر نیز به همین ترتیب هستند. همانهایی که در شکل، شمایل و در فرکانس همدیگر در همه نظر هستند، میتوانند در کنار یکدیگر زندگی خوبی داشته باشند.
راهنما همسفر مهشید:
قطعاً سطح خانوادگی در مورد ازدواج بسیار مهم است، نهتنها سطح خانوادگی، بلکه ارتباطات دوستانه افراد هم مهم است. من و همسرم، دو فرد کنگرهای بودیم و تجربیات مشترک ما از اعتیاد مسافرانمان وزندگی یک همسفر کوچک در زندگی اعتیاد مشترک بود و به ما کمک کرد درک بهتری از یکدیگر در مسائل و مشکلات داشته باشیم، اینکه هر دو ما یک مسیر سخت و دشواری را پشت سر گذاشتیم و الآن با کمک کنگره به حال خوش رسیدیم به ما کمک کرد تا مسائل را سخت و پیچیده نکنیم، آسان و راحت بگیریم و حتی این روند برای خانوادههای ما نیز بود؛ زیرا سختی زیادی تجربه کرده بودند؛ پس در مورد ازدواج برای ما شرایط را سخت نکردند و همانطور که آقای مهندس توصیه میفرمایند ساده گرفتند. خب این ساده گرفتن بایستی تا حد متناسبی باشد، مسائل را نه بسیار ساده و نه خیلی پیچیده کنیم؛ بهاندازه معقولی در نظر بگیریم؛ همین امر باعث میشود فرایند ازدواج سریعتر و آسانتر پیش برود، ازنظر من ازدواج افراد کنگرهای این موهبت را دارد.
زندگی بر مبنای خواست تقدیر و فرمان الهی است؛ تأثیر آن را بر روند ازدواج چه طور میدانید؟
راهنمای تازهواردین همسفر علی:
بازهم همانطور که آقای مهندس میفرمایند، ما بر اساس تقدیر نمیتوانیم کاری انجام بدهیم، یعنی دست روی دست بگذاریم و بگوییم این اتفاق که رخ داد تقدیر من بوده است. بهفرمان الهی نیز کاری نداریم، یعنی هر زمان که قرار باشد فرمان الهی در زندگی انسان رخ دهد قطعاً میشود؛ بایستی یادمان باشد دستهای آسمانی فقط القاء افکار را انجام میدهند و قرار بر این نیست که اتفاق خاصی انجام شود؛ اما خواست ما بسیار مهم است؛ ما به دنبال چه چیزی میگردیم و درواقع انسان دنبال هر چیزی که میگردد و هر چیزی که میخواهد؛ قطعاً در آن مسیر دیر یا زود به آن مورد که میخواهد میرسد. در مورد ازدواج نیز دقیقاً همینطور است. به قول آقای مهندس ازدواج مانند هندوانه سربسته است که این به معنای تقدیر است، شما اگر صد در صد در مورد یک نفر اطلاعات کسب کنید که چه طور آدمی است، در پایان بعد از ازدواج شاید یک سری اخلاقیات دیگر نیز داشته باشد که شما خبر ندارید؛ اما اینکه من دنبال چه سبک آدمی میگردم، بسیار در تقدیر من تأثیر خواهد گذاشت؛ زیرا تقدیر مانند تیری است که از چله کمان خارجشده است و همان پیامی که میگوید: «اما اعمال ما بر خطوط تقدیر بسیار تأثیر خواهند داشت»؛ پسکارهایی که من میکنم و چیزی که من دنبال آن میگردم و دوست دارم مثلاً این ویژگی را داشته باشد، قطعاً در ادامه زندگی هم اینها به من برمیگردد؛ اگر فقط دنبال ظواهر باشم و به باطن و صور پنهان انسانها توجه نکنم، قطعاً این مسائل گریبان من را خواهد گرفت.
راهنما همسفر مهشید:
ازدواج قطعاً در صورتی بهخوبی اتفاق میافتد که من بهعنوان یک فرد بخواهم که ازدواج کنم و این خواست را در وجود خودم داشته باشم. این خواست اگر در وجود من نباشد فرایند ازدواج روزبهروز سختتر میشود. موردی که در ازدواج به نظر من مهم است، ازآنجاییکه بعضیاوقات در این مسیر، مسائل و پیچیدگیهایی پیش میآید، به خداوند ایمان داشته باشم و با تمام وجودم بخواهم که اگر این امر به خیر و صلاح من است این اتفاق بیفتد؛ من نمیدانم با این ازدواج به سمت سعادت میروم یا خیر. به نظر من ایمان داشتن به خداوند در این مسیر رهگشا است. این را همیشه مدنظر داشته باشم، ما در این زندگی در یک ماشین نشستهایم و راننده آن خداوند است، پس خود او اگر بخواهد ما را به سعادت و خوشبختی میرساند. به این راننده زندگی، ایمان داشته باشیم و تلاشمان را در این مسیر انجام دهیم و نگران نباشیم، در وادی پنجم گفته میشود تسلیم باشم. بدانم که وقتی از خداوند خواستم، آن خواسته اگر به صلاح و خیر من باشد رقم میخورد؛ در غیر این صورت نمیشود؛ پس تسلیم خداوند باشم، بدانم تقدیر الهی همیشه خیر است. از وقت مصاحبه ممنونم و خدا قوت بهتمامی خدمتگزاران سایت نمایندگی بنیان مشهد.
سپاسگزارم از اینکه وقت ارزشمندتان را در اختیار سایت همسفران نمایندگی بنیان قرار دادید.
مصاحبهکننده: مرزبان خبری همسفر آمنه
طراح سؤال: همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون چهارم) دبیر سایت
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر آتنا رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون دهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی بنیان مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
723